آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۱

چکیده

در این مقاله به نظریه های ضددکارتی ویکو، به ویژه دیدگاه نقادانة او در برابر مفهوم حقیقت در نزد دکارت و هم چنین به سیر تطور مفهوم استعاره در نزد وی، که در دو مرحلة تاریخی شکل گرفته است، خواهیم پرداخت. اسلوب دکارتی که مبین استنتاج حقایق عدیده از یک حقیقت بنیادین و تردیدناپذیر است از نظر ویکو محل تردید است. ویکو در مقابل، تلاش خود را بر گسترش امر محتمل می گمارد. امری که از دید وی منتج شده از حس مشترک و خرد جمعی است و نه ادراکات روشن و مستقیم، آن گونه که دکارت مدعی آن است. در این اثنا درک استعاری حقیقت با استعاری بودن بنیادی زبان و قابلیت قرائت از جهان پیوند می خورد. تفاوت و تطابق نظریه ویکو در باب استعاره با نظریات ارسطو حائز اهمیت است، چون با التفات به این امر می توان از دو ویکو متقدم و متأخر سخن به میان آورد.

تبلیغات