آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۰

چکیده

نظریه نقادانه کریستوا تحت اصطلاح معناکاوی یا تحلیل معنایی را می توان تلفیقی از دو حوزة نشانه شناسی و روانکاوی تفسیر کرد. این نظریه که چارچوب عمده نقدها و دیگر آرای او بویژه در مورد سوژة سخنگو را شکل م یدهد، از حوز ههای گوناگون دانش از جمله نشان هشناسی و روانکاوی وام می گیرد، اما با وارد ساختن اصلاحاتی بر هر یک از آنها حاصل شده است. همچنین این نظریه می تواند کلید راهیابی به اندیش ههای کریستوا به عنوان فیلسوفی پساساختارگرا بویژه در تحلیلهای او در زمینه هنر و ادبیات باشد. مقاله پیش رو نیز به این مسئله م یپردازد که کریستوا چگونه این دو دانش را در نظریه تحلیل معنایی خود بویژه در حوزه هنر و ادبیات تلفیق م یکند. اگر نظم نمادینِ زبان را با خودآگاهی یکی بگیریم، م یتوانیم امر نشان هشناختی یا کورا را ناخودآگاه زبان بدانیم. بدین ترتیب کریستوا با تلقی تازه خود از نشان هشناسی که متفاوت از مفهوم و معنای استاندارد آن به عنوان علمِ نشانه ها و یا نظام نشان های است، میان نشان هشناسی و روانکاوی ارتباط برقرار میسازد و سعی دارد نظریه ای بر این پایه برای معناداری بویژه در هنر و ادبیات تدارک ببیند. نفوذ امر نشان هشناختی به درون زبان همانا بازگشت زبانِ سرکو بشده است. امر نشانه شناختی پیوسته به ساختار نمادینِ معنا نفوذ می کند و بنابراین سیالیت و عد متجانس را از نو در سوژة سخنگو/نویسنده بر پا م یسازد. همچنین امر نشانه شناختی، فرآیند آفرینش را از نو احیا م یکند و پی ششرط اساسی نظم نمادین است.

تبلیغات