بیان ناپذیری تجارت عرفانی مورد تأکید عارفان و فیلسوفانی از شرق و غرب عالم است. دربارة راز و چرایی توصیف ناپذیری حالات عرفا ادله ای مطرح شده است. لازمة توصیف ناپذیر بودن تجارب عرفانی این است که بیان عرفا عاری از معنا و محتوا، و از حیث واقع نمایی، فاقد ارزش و اعتبار باشد؛ ولی آیا می توان به چنین لازمه ای ملتزم شد؟ عارفان و غیرعارفان در توجیه ارزش بیانات عرفا و در معنا و مقصود سخن و گفتار ایشان، توجیهات و تفسیرهایی ارائه کرده اند. نظریة دیونیسیوسی، نظریة استعاره و نظریة استیس، سه نظریه ای هستند که در این باره عرضه شده اند، ولی هرکدام از این سه نظریه، نقاط ضعفی دارند که مانع از پذیرش آنها می شود. نظریة پیشنهادی این نوشتار، نظریة چهارمی است که سرّ بیان ناپذیری تجارب عرفانی را در عواملی خاص جست وجو می کند و می کوشد توضیحی فاقد نقاط ضعف سه نظریه پیش گفته ارائه دهد.