بر اساس تصور رایج از نفس شناسی ارسطویی، جایگاه علم النفس در طبیعیات است. نظریه دیگری نیز می گوید نفس شناسی ارسطویی دارای دو بخش عمده است به طوری که بخشی باید در طبیعیات و بخش دیگر در الهیات مطالعه گردد. در این مقاله با چند دلیل نشان داده خواهد شد که بر اساس مبانی علم شناختی خود ارسطو، علم الهی جایگاه مناسبتری برای علم النفس ارسطویی است. این دلایل می گویند که از نظر ارسطو، علم الهی علم به جوهر، علت شناسی و شناخت موجودات مجرد است. از طرفی نفس هم جوهر صوری و به خودی خود مجرد است. به علاوه عباراتی از ارسطو هم موید همین نظریه است. در فلسفه ابن سینا هم با وجود آنکه خود ابن سینا مباحث مربوط به نفس را ضمن طبیعیات آورده است نشان داده خواهد شد که از نظر او جایگاه مناسب بحث از علم النفس در طبیعیات نیست و علم دیگری باید متکفل بحث از نفس باشد.