از دیرباز در غرب و شرق، فیلسوفان و زبان شناسان بسیاری به مبحث الفاظ لاوجود پرداخته اند. سوال اساسی در این باره همواره این بوده است که چگونه می توان واژه هایی همچون «رستم» را که به چیزی در جهان خارج ارجاع نمی دهند درک کرد و حتی آنها را با ترکیب های مختلف در جمله به کار برد؟ فلاسفه پاسخ های متفاوتی به این سوال داده و هر یک به جنبه ای از موضوع پرداخته اند. نگارنده سعی دارد در این مقاله، با ابزارهای معناشناختی، به پاسخ این سوال دست یابد و بدین ترتیب، ملاک هایی را نیز برای طبقه بندی این گونه الفاظ پیش رو نهد