یکی از مکاتب فلسفی مهم در قرن بیستم، که چهره های شاخصی همچون کی یرکگور، نیچه، هایدگر و سارتر داشت و تأثیر بسیاری بر جریان ادبی پس از خود برجاگذاشت، اگزیستانسیالیسم است. اگزیستانسیالیسم را به فارسی اصالت وجود ترجمه کرده اند. تقدم وجود بر ماهیت، فردیت، آزادی، درون ماندگاری، گزاف بودن جهان و عواطف وجودی مانند غم و دلهره، مبانی اصلی این فلسفه را تشکیل می دهند. سهراب سپهری از برجسته ترین شاعران نیمایی معاصر است که به گواهی شعرهایش، دغدغه های وجودی بسیاری داشته است. این دغدغه ها در هشت کتاب، بروز و ظهور پررنگی دارند. این جستار در پی تبیین اصول و مبانی فلسفه اگزیستانسیالیسم در شعرسپهری است. مسأله محوری این پژوهش این است که تفکر سهراب تا چه میزان با مبانی فلسفی این مکتب تطابق دارد؛ به بیان دیگر اوچه مبانی ای از فلسفه مذکور را در شعر خود به نمایش گذاشته است. روش پژوهش از نوع کیفی و مطالعه کتابخانه ای بر مبنای تحلیل محتواست. دلزدگی و ملال سهراب از وضع کنونی جهان، احساسات و عواطف عمیق وی، مرگ، تنهایی، زندگی اصیل و نیز عطف توجه مخاطب به مقوله امر متعال، از جمله عواملی است که رگه های فلسفه اگزیستانسیالیسم را در شعر او نشان می دهد؛ تنهایی و غم، عشق، چیستی زندگی و مرگ و امر متعال از جمله اصول فلسفی اگزیستانسیالیسم است که در هشت کتاب سهراب نیز دیده می شود.