نظریه گفتمانی لاکلاو و موفه در عین حال که در پی تحلیل گفتمان است، نظریه ای در باب شکل گیری هویت فردی و جمعی نیز محسوب می شود. در این مقاله، از طریق جایگزینی نظریه فطرت آیت الله شاه آبادی با نظریه ناخودآگاه لاکان که مورد استفاده لاکلاو و موفه قرار گرفته است، زمینه برای تحول نظریه گفتمانی هویت به نظریه ای غیر خودش با رویکرد دینی فراهم شده است. از جمله پیامدهای این تغییر در نظریه، قائل شدن به نقش بیشتر برای سوژه در انتخاب هویت فردی، بالا رفتن قدرت تبیینی نظریه، اجتماعی تر شدن آن، خارج کردن نظریه از نگاه به هویت به مثابه امری صرفاً فرهنگی و تاریخی که حاصل نزاع بین دیگری ها است، به امری که حاصل تلائم یا تضاد میان جوهره انسانی با دیگری ها است. ضمن آنکه کار صورت گرفته را می توان نمونه ای برای رویکرد تهذیبی در تولید علم دینی به حساب آورد. روش به کار رفته در این پژوهش توصیفی، تبیینی و انتقادی است.