آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۶

چکیده

گستره ادبیات و فرهنگ ایران مملو از گرایش های جبرگرا است که در ادبیات کلامی به اشاعره بازمی گردد. ازآنجا که جبرگرایی نوعی رویکرد نظری درباره شناخت و کنش است و نه افسانه پردازی ساده که موضوعی آسان برای تحلیل ریخت شناسی به شمار آید، سوال اصلی پژوهش حاضر این است که الگوی کنش و روایت در گرایش جبرگرا به چه نحو ترسیم می شود؟ پژوهش حاضر با روش توصیفی-تحلیلی، الگوی کنش و نیز شناخت را در دو حکایت از جوامع الحکایات و لوامع الروایاتاثر سدیدالدین محمّد عوفی با این فرض بررسی می کند که هر گونه معنا در روایت، باید در اساس خود مبتنی بر جهت گیری از یک ادراک نقصان به سمت یک شیء ارزشی باشد که مستلزم تغییر است. نتایج پژوهش نشان داد مطابق الگوی کنش در روایت جبرگرا، شناخت امری است «ازلی»، و «انقلاب» و «استحاله» در آن راه ندارد و شناخت روایی با تقلیل به یک «واحد شناخت»، صرفا در صورت «استحاله به فراشناخت ازلی» می تواند انسجام معنایی خود را بازیابد.

تبلیغات