«بیژن نجدی» نویسنده ای بدعت گذار است که با انتشار سه مجموعه داستان کوتاه، سبکی انحصاری و متفاوت را به ظهور رسانده است. او در روایتِِ داستان از نثری ویژه و شاعرانه بهره برده که دارای تازگی و وجه نامتعارف است. نجدی میان بیان شعری و عناصر داستانی به گونه ای خاص، تلفیق به وجود آورده که ضمن داشتن مشخصه های روایی، واجد ظرفیت های شعری نیز هست. این امر، نقشی تعیین کننده در تکوین کلیت کار «نجدی» ایفا کرده و عناصر داستان های او را ساختار و نظامی ویژه بخشیده است. نجدی نویسنده ای نوجو و تجربه گراست که به «داستان نو» و بهره گیری از شگردهای جدید و نیز زبان نامتعارف در روایت تمایل بسیار دارد. در این مقاله، رفتارِ هنجارگریز و ساختارشکنانه ی نجدی با زبان و تأثیر این زبان بر تکوینِ چند عنصر داستانی در کار او تأمل شده است. در این راستا عناصری چون «توصیف»، «صحنه »، «درونمایه»، «مضمون»، «نقل» و «زمینه» در چند داستانِ نجدی بررسی و تحلیل گردیده و نقش شگردهای شعری و تمهیدات زبانی چون «برجسته سازی»، «آشنایی زدایی» و بازی های زبانی در شکل گیری این عناصر بیان شده است.