هنرهای سنتی، کارکرد تربیتی در حیطه دین و اخلاق داشته اند. این کارکرد ناشی از هماهنگی صورت با معنا بوده است. مناسبت صورت با معنا منجر به سیر از ظاهر به باطن شده و فرایند تعلیمی آن در این مرحله شکل می گیرد. یگانگی صورت و معنا در هنرهای سنتی دوره معاصر نادیده گرفته شده و به تبع، فرایند تعلیمی آن از دست رفته است. سؤال این است که جدایی صورت از معنا در هنرهای سنتی چگونه به وجود آمده و چه آسیب هایی را به دنبال داشته است؟ فرض آن است که نحوه آموزش و تأثیرپذیری هنرهای سنتی از نظام آموزشی و ملاک های ارزش گذاری تفکر غرب، این آسیب را به وجود آورده است. به جهت رسیدن به جواب، منابع به روش کتابخانه ای شناسایی و ویژگی های هنری دو بازه زمانی قدیم و معاصر مطابقت داده شده است. با تحلیل محتوایی، یافته های پیش رو به دست آمده است: اختلال در وحدت صورت و معنا ناشی از 1. جدا افتادن هنرمندان هنرهای سنتی از علوم دیگر؛ 2. نادیده گرفتن مراحل منطقی آموزش؛ 3. اهمیت شیوه شخصی به دلیل اصالت یافتن فردیت و نوآوری است. با توجه به دستاوردها، نتیجه مهم قابل ذکر، از دست رفتن وجه تعلیمی به واسطه اختلال در سیر از ظاهر آثار به باطن آنهاست.