در زبان فارسی و در حیطة ترکیب به عنوان یکی از دو حوزة واژه سازی، فرایند بسیار زایایی وجود دارد که طی آن عنصری غیرفعلی (اسم، ضمیر مشترک، صفت، قید) قبل از ستاک حال فعل (مثلاً آموز و بین) قرار می گیرد و ماحصل آن اسم یا صفت جدیدی (دانش آموز، خودبین) است. در مورد این فرایند سه دیدگاه وجود دارد: برخی که عموماً دستور نویسان سنتی هستند، آن را صفتِ فاعلیِ مرکبِ مرخم می دانند. پاره ای استنباط دستور نویسان سنتی را صحیح قلمداد می کنند؛ اما تعبیری زبان شناسانه و نو بر آن سوار می کنند. بعضی نیز به کلی با دیدگاه دستورنویسان سنتی مخالف اند و دیدگاه خاص خود را عرضه می کنند. در مقالة حاضر نیز، با اتکا بر دلایل مختلف، ایدة سنتیِ صفتِ فاعلیِ مرکبِ مرخم به کلی مردود شمرده می شود و استدلال می شود که در فرایند مذکور صرفاً میان یک عنصر غیرفعلی و یک عنصر فعلی (ستاک حال) پیوند بر قرار می شود و نوع پیوند این دو و در نتیجه، معنای ترکیب بر اساس تلویحِ کاربردشناختیِ فارسی زبانان مشخص می شود.