آرشیو

آرشیو شماره ها:
۵۸

چکیده

در سال 1937م، برای نخستین بار در کتاب الثورة العرابیة، روایتی انقلابی از واقعه ای در گذشته ای نه چندان دور صورت گرفت. این واقعه، جنبش عرابی پاشا و نویسنده آن، عبدالرحمن رافعی بود. بیش از بیست سال از نخستین انتشار متن الثورة سپری نشده بود که خلاصه ای از آن به دست رافعی چاپ شد، اما این بار به نام الزعیم الثائر، احمد عرابی. خیلی زود خوانندگان و حکومت وقت تفاوت کتاب دوم را نه در خلاصه بودن آن، که در نگاه جدید و متفاوت به عرابی دریافتند. چرا رافعی جنبش عرابی را انقلاب متفاوتی روایت کرد؟ و چرا توصیفش را از پیشوای انقلاب دگرگون ساخت؟ معنا و هدف این متون چه بود؟ رویکرد مقالة حاضر برای پاسخ به این پرسش ها، مطالعه شاخصه های تاریخ نگاری دو اثر است. این شاخصه ها در قالب گفت وگوی میان متن با نویسنده و بافت های موقعیتی، اندیشه ای و سیاسی- اجتماعی زمانه ی متن تحلیل می شوند. خوانش انتقادی و چرایی تولید و تغییر متون تاریخ نگاریِ رافعی- به دلیل تعلق وی به گروه های ناسیونالیستی- تا حد زیادی روشن کننده جریان تاریخ نگاری ناسیونالیستی در مصر سدة بیستم میلادی است. از این منظر، الثورة العرابیة و خلاصه آن، بازتاب خواسته ها و سرخوردگی های تاریخ نگاری ناسیونالیستی سدة بیستم از واقعیت های جامعة عصر خویش است. واکاوی حاضر نشان می دهد، رافعی متأثر از فضای آزادتر سیاسی دهه 1930م، موقعیت حزب وطنی و اندیشه ناسیونالیستی اش، برای نخستین بار جنبش عرابی را یک انقلاب علیه استبداد و نفوذ اجنبی تعبیر کرد. رافعی در روایتش به خاطر شکست انقلاب و اشغال کشور، با تندی و خشم به عرابی تاخت. بعدها رافعی متناسب با فضای متشنج سیاسی، ناکارآمدی دولت مردان ملی گرا و تحول نیاز سیاسی-فکری مصر به رهبرانی متفاوت در آغازین سال های دهه 1950م، مجبور به تغییر نظرگاه منفی اش نسبت به عرابی شد.

تبلیغات