آرشیو

آرشیو شماره ها:
۵۹

چکیده

ارائه ی الگویی جامع یا حتی به نسبت جامع از تاریخ نگاری ایرانی با پهنه ی زمانی هزارساله، از اواخر قرن سوم هجری تا برآمدن جنبش مشروطه خواهی، بسیار دشوار می نماید. زیرا این الگو، که شامل مؤلفه های متعددی چون بینش مورخان، نحوه ی گزینش رویدادها، منابع مورد استفاده ی مورخان، روش های تاریخ-نگاری، ابزار سنجش درستی رویدادها، شیوه های تدوین و تنظیم داده ها، خاستگاه اجتماعی و ادبیات به کار گرفته شده ی مورخان است، در هر مورخی منحصر به فرد به نظر می رسد. اما اگر بتوان نقاط اشتراک مؤلفه های مذکور را در ذیل الگویی گرد آورد، به گونه ای که نقاط افتراق بین آن ها و تغییرات به وجود آمده در ادوار مختلف تاریخی، ناقض این الگوی کلی نباشد، می توان از یک پارادایم در تاریخ نگاری ایرانی سخن گفت. یافته های این مقاله بر اساس مقایسه ی آثار تاریخ نگاری در دوره ی مورد نظر، وجود الگویی غالب در تاریخ نگاری ایران پس از اسلام را، با نشان دادن تداوم هشت مؤلفه ی برشمرده شده، نمایان می سازد؛ الگوی غالبی که از آن با عنوان پارادایم تاریخ نویسی یاد خواهد شد.

متن

تبلیغات