به دنبال سیاست جدید شهرداری تهران در راه تبدیل شدن به یک نهاد اجتماعی، طرح مدیریّت محلّه برای تمرکززدایی در اداره ی امور شهری با مشارکت شهروندان مطرح شده است. سؤالات اصلی تحقیق حاضر این است: وضعیت حس تعلق محله ای موجود در بین ساکنان محله ی قزل قلعه تهران چگونه است؟ این پدیده متأثر از چه عواملی خواهد بود؟ و آیا با مشارکت اجتماعی در سطح محلات ارتباط دارد. هدف از پژوهش شناسایی سطح حس تعلّق محلّه ای، میزان بهره وری محلّه ای و شناخت محلّه ای و نهایتاً سطح آمادگی برای مشارکت است. چارچوب نظری تحقیق الگوی مک میلان و چاویس در مورد حس تعلّق محلّه ای و نیز مشارکت مجید رهنماست. این پژوهش به روش کمّی صورت گرفته و تمام ساکنان ۱۸ سال به بالای محله قزل قلعه ی تهران جمعیت آماری این پژوهش محسوب می شوند. نوع نمونه گیری بر اساس نمونه گیری خوشه ای است. یافته های تحقیق نشان می دهد که بین میزان هزینه های زندگی خانوارها، نوع شغل، تعداد سال های سکونت افراد در محله و حس تعلق محله ای شان نسبت به محله رابطه ی معناداری وجود دارد، در حالی که بین وضعیت مسکن، جنسیت، سن، میزان تحصیلات، وضعیت تأهل و حس تعلق محله ای رابطه ی معناداری وجود ندارد. از دیگر نتایج این تحقیق این بود که متغیر شناخت محله ای بیشترین (۵۲/۰) تأثیر را بر متغیر وابسته یعنی آمادگی برای مشارکت داشته است. پس بیشترین تأثیر بر روی متغیر وابسته را حس تعلق محله ای ایجاد می کند؛ یعنی در مجموع ۲۷ درصد از متغیر تمایل به مشارکت تحت تأثیر این متغیر قرار دارد. در این تحقیق متغیر بهره وری محله ای نیز به دلیل اینکه سطح معناداری آن از ۵% بزرگتر است، تأثیری بر متغیر وابسته ندارد و از معادله ی رگرسیون خارج می شود.