آرشیو

آرشیو شماره ها:
۵۵

چکیده

بسیاری از بنیادی ترین مفاهیم ما از جمله زمان، کمیّت، حالت، دگرگونی، کنش، علّت، هدف، شیوه، وجه (modality) و حتی مفهومِ یک مقوله از طریقِ مفاهیم استعاری درک می شوند. مولانا برای نشان دادن جهان عرفانی خود از مفاهیم استعاری بیشترین بهره را گرفته است. «خوردن» از پرکاربردترین واژه هایی است که در دیوان شمس برای نمایاندن تمامی ساحت های مادی و روحانی استفاده شده، و واژه های دیگری از خانواده آن، در بازتاب این معانی به شاعر یاری رسانده است. نوعِ زندگی صوفیه و توجه بیش از حد آن ها به تقلیل طعام، جوع، روزه، اجتناب از کسب و بها دادن به نظریه توکل، سبب برگزیدن ناخودآگاه چنین استعاره ای برای مولانا می شود. بر این اساس هشت مقوله ی جمال، حکمت، راز، ذکر، سماع، شادی، عشق و نور به مثابه خوراک تفهیم می شوند. در این مقاله با استفاده از نظریه شناختی استعاره معاصر به تبیین این استعاره ها پرداخته می شود. و در نهایت روشن می گردد که انگاره «عرفان خوراک است»، گزاره بنیادینِ متن است که یک ذهنیّت استعاری خوراک انگار را در سراسرِ دیوان شمس منتشر کرده است.

تبلیغات