مقالات
حوزه های تخصصی:
ارمغان نظریه های ادبی تحلیل نظام مند ماهیّت ادبیات است. نخستین مرحله از تکامل فرمالیسم روسی «فرمالیسم مکانیکی» یا «فرمالیسم تقلیل گرایی» نام دارد. این نظریه در ژرف ساخت اندیشگانی خود برای تبیین ماهیت ادبیات از اسم انگاشت «ادبیات ماشین است» بهره می برد. هر چندتبیین ماهیّت ادبیات از طریق استعارهماشین زمینه بروز خلاقیت و تسهیل در توضیح و تبیین نظریه را برای نظریه پرداز فراهم می کند ولی پژوهش های معاصر نشان می دهد که استعاره ها فرایند ادارکی نظریه پرداز و در نتیجه فرایند مطالعه موضوع و فرمول بندی نهایی نظریه را نیز تحت تأثیر قرار می دهند و به نوبه خود در بحث انتقال نظریه ادبی به سایر فرهنگ ها، کژکارکردهایی نیز خواهند داشت. چرا که ادراک هستی شناختی، معرفت شناختی و روش شناختی همه فرهنگ ها از حوزه مفهومی استعاره «ماشین» یکسان نیست. ازین رو، شاهد ظهور نوعی مطالعات فرمالیستی در زبان های مقصد، مانندزبان فارسی هستیم که تلقی خاصی از روش شناسی فرمالیستی دارند. بنابراین این نوشتار در صدد است با رویکرد توصیفی تحلیلی کارکردها و کژکارکردهای استعاره ماشین را در تبیین ماهیت اثر ادبی در فرایندنظریه پردازی فرمالیسم مکانیکی و نیز انتقال آن بررسی کند. برای این منظور ضمن بررسی ریشه های فکری و اندیشگانی اندیشه جهان ماشینی به نقش تقلیل گرایی دکارتی در شکل گیری سطوح مختلف نظریه فرمالیستی می پردازیم و سپس بر پایه علل اربعه ارستویی به مقایسه ماشین و ادبیات می پردازیم و تفاوت های ادراکی «ماشین» را در زبان های روسی، انگلیسی و فارسی به شکل مختصر بررسی می کنیم. بررسی ها نشان می دهد که تبیین ماهیت ادبیات بر مبنای استعاره مکانیکی، در مرحله نظریه پردازی موجب شده است نظریه پرداز در فرمول بندی نظریه برای رسیدن به یک روش شناسی خلاق و سازگار با اثر ادبی ناکام بماند، و در مرحله انتقال نیز تفسیر و کاربست آن با نوعی بدفهمی مواجه شود.
تضمین: اصطلاحی متفاوت در بوطیقای بیدل دهلوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تضمین: اصطلاحی متفاوت در بوطیقای بیدل دهلوی بهمن بنی هاشمی [1] چکیده یکی از دشواری های شعر بیدل دهلوی مربوط به فهمِ معانی و کاربردهای خاصّ واژه ها و اصطلاحات در اشعار اوست. بیدل بعضی واژه های فارسی را با معنای وضعی و لغت نامه ای به کار می برد و با معنای اصطلاحی و کاربردهای اصلی آن واژه ها در زبانِ فارسی بیگانه است. «تضمین» یکی از این واژه هاست که بیدل آن را در معنای متفاوتی به کار برده و گاه با آن ترکیبِ «مصرعِ تضمین» را ساخته است. در این مقاله ابتدا تعاریف و معانیِ تضمین در لغتنامه ها و کتب بلاغی بررسی و سپس معنای این واژه در اشعار بیدل واکاوی می شود. همچنین اصطلاح «مصرعِ تضمین» مورد بررسی قرار می گیرد. روش نگارنده در تحلیل معنای این اصطلاح استفاده از اشعار خود بیدل است و برای این کار، کاربردهای این واژه در اشعار بیدل، تعیین و تبیین شده است. در پایان معنای «تضمین» و «مصرعِ تضمین» در اشعار تعدادی از شاعرانِ هم عصرِ بیدل بررسی و با معنای آن ها در اشعار بیدل مقایسه می شود. این مقاله نشان می دهد اصطلاحات «تضمین»، «مصرع تضمین» و «مضمون» در قرن 12 هجری قمری در شبه قاره هندوستان، به اصطلاحاتی تخصصی در حوزه نقد ادبی تبدیل شده است و تعاریفی جدید را پذیرفته. در این تعاریف، «مضمون» اختصاصا به معنی «مصراع برجسته» به کار می رود و «تضمین» به فرایند «مصرع رسانی» یا «پیش مصرع رسانی» اطلاق می شود به این فرایند «مضمون بستن» نیز می گویند. «مصرع تضمین» اصطلاحی است که برای «مصرع یا پیش مصرعِ رسانده» به کار می رود. [1] دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی bahmansher@gmail.com
چگونه از زیر سایه خود خارج شوم؟؛ نقدی بر مقاله «ایدئولوژی و فراخواندن جامعه سیاه پوستان آمریکا در شعر «به یاد رادیو» امیری باراکا»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از تمرد هایی که جسته و گریخته با آن مواجه می شویم، ترجمه نمودن مقالات منتشر شده به زبانی دیگر و انتشار آن به عنوان مقاله ای جدید در مجله دیگر است. این امر ممکن است با ایجاد تغییراتی در عنوان، کلید واژه ها، ساختار مطالب و محتوی صورت گیرد و نهایتاً این تغییرات کاذب، تحقیق دوم را دچار خطاهای علمی کند. در شماره نوزدهم از دو فصلنامه علمی – پژوهشی نقد زبان و ادبیات خارجی، دانشگاه شهید بهشتی، مقاله ای با عنوان «ایدئولوژی و فراخواندن جامعه سیاه پوستان آمریکا در شعر «به یاد رادیو» امیری باراکا: خوانشی آلتوسری» (پاییز و زمستان 1396، صص 208-187)، نوشته سید شهاب الدین ساداتی و علیرضا جعفری به چاپ رسیده که شباهت بسیاری به مقاله ای انگلیسی زبان با عنوان «تاثیر ابزارهای ایدئولوژیک حکومتی در شکل گیری هویت: خوانشی آلتوسری از شعر «به یاد رادیو» امیری باراکا»، منتشر شده در مجله بین المللی انگلیسی و ادبیات (دسامبر 2013، صص 485-480) دارد. نویسنده مقاله انگلیسی، سید شهاب الدین ساداتی، یکی از نویسندگان مقاله فارسی است که با اضافه نمودن نویسنده همکار، اعمال تغییرات در عنوان و کلید واژه ها و افزودن مطالب جدید، سعی در تولید مقاله ای جدید داشته که در این راه، تحقیق او دچار سرقت علمی شده است.
برساخت گفتمانیِ پیرنگ در گزارش های تذکره ایِ عرفانی: روایت های حلاج(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
گزارش های تذکره ای شکلی از روایت پردازی عرفانی است که با قصد مشروعیت بخشی یا مشروعیت زدایی، سوژه ها را فراخوانده؛ واقعیت یا واقعیت هایی را به نفع یا علیه آنها سامان می دهد؛ درک بهتر این واقعیت هایِ برساخته، نیازمند تبیین شیوه های پیرنگ سازیِ گزارش های مذکور از منظر گفتمانی است. در این نوشتار برساخت گفتمانی پیرنگ در باب حلاج به مثابه نمونه ای شاخص در دو سطح مشروعیت بخشی و مشروعیت زدایی درگزارش تذکره ای شانزده کتاب عرفانی طبقه بندی و تحلیل شده است. برای دلالت یابی و تفسیر در سطح مشروعیت بخشی به برخی از مفاهیم ماکس وبر و تئو ون لیوون و در سطح مشروعیت زدایی به بعضی از سخنان فوکو و مری داگلاس استناد شده است. نتیجه نشان می دهد که دسته ای با گرایش عاشقانه- قلندری سعی کرده اند تا با انتساب اشکالی از اقتدار به همراه ارزیابی اخلاقی مثبت و اسطوره سازی به حلاج مشروعیت ببخشند. دسته ای دیگر با تمایلات زهدانه- شریعت محور و ذکر نمونه هایی از نظم شکنی دینی-شرعی و فرهنگی-عرفی منتسب به حلاج یا بازنمایی مبتنی بر حذف و پوشیده گویی در خدمت گفتمان طرد و مشروعیت زدایی از وی قرار گرفته اند. دسته ای هم در مقامی بینابین، با اینکه اغلب از حلاج دفاع کرده؛ در مواردی هم برخی از ابعاد منفی زندگی وی را بدون دفاع از وی مطرح کرده اند. با نگاهی به موضع گیری های مذکور می توان چنین پنداشت که نوع موضع گیری ها مبتنی بر جهان معرفتی- ایدئولوژیک گزارش نویسان بوده؛ از طرفی دیگر ضمن غلبه گفتمان قبول بر گفتمان طرد در باب حلاج؛ طرد مذکور بنا به جهت و شدت موضع گیری ها به معنای مصطحِ طرد نیست.
دیرینه شناسی کرامات صوفیان؛ مطالعه موردیِ «طعام اندک و اِطعام بسیار»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بخش قابل توجهی از مناقب نامه های صوفیان به بیان کرامت های پیران تصوف اختصاص یافته است. هدف این مقاله آن است که از منظر دیرینه شناسی، نظام های حقیقت و گزاره های معنابخش به امر خارق عادت را در مناقب نامه های صوفیان، مناقب نامه های شیعی، سیره های نبوی، عهد جدید و عهد عتیق به دست دهد. پژوهش حاضر تنها با تمرکز بر یکی از کرامات صوفیان تحت عنوانِ «طعام اندک و اِطعام بسیار»، امر خارق عادت را در گفتمان های مختلف از عهد عتیق تا متون صوفیانه قرن هشتم مطالعه نموده و کوشیده است تا گزاره های معنابخش به امر خارق عادت را به دست دهد. نویسنده هرچند کانون توجه خود را بر یکی از کرامت های صوفیان قرار داده، از مطالعه کلان نگرانه امر خارق عادت غافل نبوده است. از نظرگاه دیرینه شناختی، «تأیید آسمانیِ» پیران تصوف، اندیشه نهفته ای است که در پشت اَعمال خارق عادت جای گرفته است. امر خارق عادت در مناقب نامه های شیعی به مثابه «ولایت و تداوم جانشینی پیامبر اسلام»؛ در سیرت نامه های نبوی به منزله «برتری پیامبر اسلام و دین او» بر سایر انبیا و ادیان؛ و در عَهدَین به عنوان نشانه «مؤیِد نبوت» پدیدار می گردد. این مقاله نشان می دهد که امر خارق عادت در گذر زمان پدیده ای یک پارچه و ثابت نبوده و همواره در فضای حاکم بر گفتمان های مختلف معانی تازه ای بدان افزوده شده است. دیگر این که کرامات صوفیان بیش از آن که نتیجه دخل و تصرف در امر واقع و عینی باشد، مولود روابط بینامتنی است.
نقد کاربرد نظریه ادبی در مقالات پژوهشی (با تأکید بر روایت شناسی ساختارگرا)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بهره گیری غیرروشمند از نظریه های ادبی یکی از مهم ترین آسیب های پژوهش های ادبی در زبان فارسی است. این ضعف بیش از آنکه به فهم درست یک نظریه مرتبط باشد برآمده از اشکالات روش شناختی مربوط به استفاده از نظریه ادبی است. در این نوشتار به معرفی و تحلیل اصلی ترین اشکالات کاربرد این نظریه ها و عوامل و پیامدهای آن با تأکید بر مقالات علمی پژوهشی منتشر شده در حوزه روایت شناسی ساختارگرا پرداخته شده است. نتایج این بررسی نشان می دهد که سهل انگاری در کاربرد نظریه ها، موجب راه یابی خطاهایی روش شناختی در اغلب این مقالات شده است. مواردی چون نگاه آموزشی و سطحی به نظریه ها، بی توجهی به مبانی نظریه ها و برخورد تقلیل گرایانه با آنها از مهم ترین این اشکالات هستند. در پایان با تحلیل و بررسی آماری بیش از 90 مقاله علمی پژوهشی منتشر شده بین سالهای 90 تا 96، نشان داده شده است که به دلیل اشکالات یاد شده، این مقالات نه از نتایج مقالات پیشین تأثیر پذیرفته اند و نه چندان نقشی در شکل گیری مقالات بعد از خود داشته اند.
داستان «موسی و شبان» نمونه ای عینی از تحقق امتزاج افق ها در تلقی گادامری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
گادامر، بنیاد فهم را امتزاج افق مفسر و افق متن می داند و بر این اساس، به تبیین واقعه فهم و چگونگی آمیزش افق ها می پردازد. طُرفه اینکه تحقق چنین مفهومی را به طور عینی و مصداقی در داستان «موسی و شبان» در مثنوی شاهد هستیم. مولانا که کانون فهم خود را از خدا، آمیزش افق اهل تشبیه و اهل تنزیه قرار می دهد، برای تعلیم و عینیت بخشی به چنین تلقی و تفسیری، داستان «موسی و شبان» را می آفریند. در این داستان، موسی و شبان به مثابه مفسری، تلقی خاصی از خدا دارند که متأثر از کتاب و سنت و با توجه به موقعیت هرمنوتیکی آن هاست؛ چنان که در آغاز داستان، خداشناسی موسی در قالب اهل شریعت و تنزیه ظاهر می شود و درمقابل، تجربه و درک شبان از خدا متناسب با تلقی اهل تشبیه آشکار می گردد. این چنین در آغاز داستان، موسی و شبان هریک در افق خود محصورند. اما در ادامه از طرفی مواجهه مؤاخذه گرایانه موسی با شبان و از سوی دیگر عتاب خداوند با موسی، هم شبان و هم موسی را در موقعیت هرمنوتیکی تازه ای قرار می دهد؛ به گونه ای که هر دو درنهایت جمع دو افق تشبیه و تنزیه را به حقیقت نزدیک تر می یابند.