یکى از مباحث مهمى که در فلسفه کانت مطرح است، و از تفاوت هاى اصلى این فیلسوف با فلاسفه پیش از او محسوب مى شود، مبحث پدیدار و شى ء فى نفسه است. این مبحث از یکسو حاصل پیشینى دانستن صور احساس (زمان و مکان)، و از سوى دیگر بن مایه تغییر در معرفت شناسى انسان است. به همین سبب، بررسى این مسئله زیربنایى در تفکر کانت مى تواند ما را با رویکردهاى اساسى او آشنا سازد. مقاله حاضر بر آن است تا نخست با نظر به اسباب طرح موضع پدیدار و شى ء فى نفسه، و سپس با توجه به خود این مقوله و بررسى جوانب مختلف موضوع ـ که گاه متناقض نیز مى نمایند ـ به تصویرى روشن از آن برسد؛ آن گاه این مسئله را در حسّیات استعلایى، تحلیلات استعلایى، و دیالکتیک استعلایى بررسى کند. در پایان مقاله نیز به نقد و بررسى این موضع جریان ساز کانت پرداخته خواهد شد.