طرح «نظریه مُثُل» و حضور تأثیرگذار آن در مباحث گوناگون فلسفى، مستند به افلاطون است و به دلیل آنکه دایره هستى را گسترده تر ترسیم مىکند و از وجود موجوداتى با صفاتى ویژه سخن مى گوید، در دوره هاى گوناگون فلسفى و تاریخى موضوع گفت وگو بوده است.
یکى از طرف داران این نظریه شیخ اشراق، شهاب الدین سهروردى است که جایگاهى تعیینکننده به مُثل در نظام هستى شناختى خود مى دهد و مىکوشد از سویى با ارائه ادلّه اى متقن وجود این عالم را اثبات کند و از سوى دیگر، با تبیین روشن نسبت این عالم با مراتب وجودى مافوق و مادون آن، چهره اى معقول تر و پذیرفتنى تر در قیاس با تبیین افلاطون به آن ببخشد.
مقاله حاضر کاوشى است در چیستى مُثل از نگاه افلاطون و شیخ اشراق؛ ادلّه اى که شیخ اشراق براى اثبات عالم مُثل ارائه کرده است، و نیز جایگاهى که مُثل در نظام هستى شناختى این دو متفکر دارد. از آنجا که مقصود اصلى نگارنده، بررسى نگاه سهروردى به مُثل بوده است، دیدگاه افلاطون نیز به اجمال کانون توجه قرار گرفته است تا اشتراکات و تفاوت ها بهتر خود را نمایان کند.