داشتن معیار برای تشخیص صدق از کذب، و معرفت از غیر معرفت، همواره از مهم ترین مسائل در حوزه معرفت شناسی بوده است. به استناد همین مسئله، برخی درصدد انتخاب گزینه های نسبیت و شکّاکیت برآمده اند. از این رو، فیلسوفانی کوشیده اند تا به تنسیق و تدوین آن بپردازند. یکی از مهم ترین مسائل در این باب، آن است که آیا معیار یا معیارهایی برای ارزیابی وجود دارند یا نه؟ اگر وجود دارند، این معیار یا معیارها کدامند؟ در خط مقدّم این نزاع، نسبیت گرایان و شکّاکان قرار دارند که منکر وجود معیار مطلق برای ارزیابی هستند. اما اندیشمندانی که نسبیت و شکّاکیت را معقول نمیدانند، به وجود معیار و یا معیارهایی باور دارند. دستاویز دیگر برای شکّاکیت، نحوه دستیابی به این معیارهاست که آیا باید جزئیگرا بود یا روش گرا؟ آنچه در این مسئله میتواند قابل دفاع باشد، جزئیگرایی است. به اعتقاد حکمای مسلمان، حتی اگر نتوان نحوه دستیابی به آن را تبیین کرد، بازهم مجالی برای شکّاکیت فراهم نمیشود.