تهاجم عرب ها به ایران، به ورود و اقامت گروه هایی از عرب ها در ایران منجر شد. این افراد یا نظامی بودند یا افرادی پردردسر که خلافت اموی سعی داشت آنان را از مرکز خلافت دور کند و یا ناراضیان مذهبی و سیاسی که دورشدن از دسترس خلفا را ترجیح دادند و ترک دیار کردند. بیشتر آنان به خراسان که دورترین فاصله را از دمشق داشت، رهسپار شدند. بدین ترتیب، گروهی از نظامیان و غیرنظامیان عرب درطول حکومت اموی به همراه خانواده و به قصد سکونت به خراسان آمدند. درواقع، حضور آنان در خراسان نوعی مهاجرت به خراسان محسوب میشد. هر چند آنان به دستور خلفای اموی، برای دستیابی به فتوحات به خراسان آمده و به جنگ مبادرت کرده بودند، با گذشت زمان، اقامت در شهرهای خراسان و امرار معاش را به جنگ ترجیح دادند و جزیی از مردم خراسان شدند. در این دوره از تاریخ، ایرانیان در سرنوشت سیاسی منطقة خود نقش مؤثری نداشتند. گرچه دهقانان سعی کردند در مناصب خود باقی بمانند، نقش آنان دخالت در جمع خراج و تاحدودی تسلط بر مردم محل خویش بود. اهرم قدرت سیاسی در خراسان در دست عرب هایی بود که در خراسان مقیم شده بودند و با حکام منصوب خلفا سازش یا مخالفت میکردند. اختلافات قبیله ای، به خصوص در میان دو گروه یمنی و مضری هیچ گاه به توافق و اتحاد منجر نشد بلکه همین اختلافات که گاه ایرانیان نیز در هر دو گروه متخاصم شرکت نظامی داشتند، سرانجام به سقوط امویان انجامید و راه را بر نیروی تازه نفس عباسیان باز کرد.