توسعههای اخیر در نظریههای رهبری، از نظریههای رهبری کاریزماتیک که رهبر را موجودی غیرمعمولی فرض میکرد و پیروان را وابسته به رهبری میدانست به سمت تئوریهای نئوکاریزماتیک و رهبری تحول آفرین که به توسعه و توانمندسازی پیروان جهت عملکرد مستقل توجه میکنند، انتقال یافته است. به دلیل توجه فزاینده به عامل رهبری در ایجاد تحولات سازمانی در سطح دنیا وکلیدی بودن عامل فرهنگ در انجام این امر، در این تحقیق سعی بر آن شده است که رابطه متقابل رهبری تحول آفرین و فرهنگ سازمانی از طریق روش تحقیق همبستگی مورد بررسی قرار گیرد. یافتههای حاصل ازتحقیق نشان میدهدکه رهبران وزارت رفاه وتامین اجتماعی خود را تحول آفرین قلمداد میکنند، اما پیروان رهبرانشان را تحول آفرین نمیدانند و از لحاظ فرهنگی چه رهبران وچه پیروان انسجام و هویت پایینی را دروزارت خانه اعلام میدارند. این امر هشداری است به سازمانها و وزارتخانههایی که قبل از ادغام فرهنگی دست به ادغام صرفاً فیزیکی میزنند.