در میان انواع ساز و کارهایی که رهبران تحول آفرین به منظور ایجاد تغییرات بنیادی و تحول در سازمان های متبوع مورد توجه قرار می دهند، سازو کارهای فرهنگی از درجه اهمیت به مراتب بالاتری برخوردار است. علت امر در این است که درجه موفقیت این رهبران بیش از هر چیز در گرو میزان توفیق آنان در ارتقاء سطح نگرش و باورهای فکری قاطبه مدیران و کارکنان سازمان ها جهت حمایت جدی و نیرومند از برنامه های مورد نظر می باشد. این مقاله تلاش دارد تا با ارایه تصویری اجمالی از کیفیت نیاز سازمان ها به تغییرات بنیادی و تحول، چالش های اجرایی فرایند کار را آشکار نموده و دلایل لازم را برای تبیین عدم تمایل شمار بسیاری از دست اندرکاران سازمانی در همسویی با تغییر و تحولات ارایه دهد.سپس نشان دهد که مقصود و منظور از بکارگیری ساز و کارهای فرهنگی در واقع تبدیل این نوع عدم تمایل ها و یا مقاومت های بازدارنده به نوعی تمایل وافر و انرژی سرشار همگانی در پیشبرد مراحل دشوار و پر مخاطره تغییر و تحولات می باشد.