آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۷۸

چکیده

روایت در ساده‌ترین مفهوم، داستانی است که در زمان روی می‌دهد و راوی کسی است که این داستان را نقل می‌کند. با این که حجم گسترده‌ای از اشعار نیما یوشیج روایتی از درد و رنج جامعه، عشق متعالی انسان به مردم و خاطرات کودکی و طبیعتی است که شاعر در آن زندگی کرده و تجربه آموخته اما به این جنبه از شعر او کمتر توجه شده است. اشعار روایت مدارانه نیما دارای دو ساخت سنتی و نو هستند. در ساخت سنتی گاه شاعر به شکل قدیم شعر کاملا وفادار بوده و گاه در قالب‌های معهود شعر قدیم تغییراتی به وجود آورده که نتیجه رویکرد خاص او به کارکد جدید قافیه بوده است و از آمادگی ذهنی شاعر برای ورود به ساخت تازه‌ای از شعر حکایت می‌کند. به عبارت دیگر نیما با روی آوردن به کارکرد دیگری از قافیه در واقع زمینه را برای طرح حرف‌ها و درد و رنج‌های تازه فراختر کرده است. در تمام اشعار روایی چه در ساخت سنتی و چه غیرسنتی، شاعر به عنوان دانای کل، شخصیت‌ها و گفتار آن‌ها را شکل داده و هرجا که لازم بوده با هنرمندی به توصیف صحنه و فضای داستان پرداخته و یا با تفسیر و تحلیل واقعه، نتیجه‌گیری و پیام‌رسانی کرده است. هدف نیما از روایت‌های داستانی گاه اثبات مقوله‌ای اخلاقی و گاه آموزش پند و حکمت و زمانی تهییج احساسات خواننده و تاثیرگذاری بیشتر بر او است و آنجا که مقوله‌ای اجتماعی را مطرح می‌کند زبان او به شدت استعاری و سمبولیک و پنهان کار می‌شود. به طوری که به همراه عدول از هنجارهای صرفی و نحوی، بخصوص در منظومه‌های بلند، زبان شعر او بسیار دشواریاب گردیده و ارتباط معرفتی خواننده را با شعر به سختی ممکن می‌سازد.

تبلیغات