سیدجمال فوقالعاده بود
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
پیرامون سیدجمالالدین اسدآبادی، دیدگاههای گوناگونی بیان شده و «هر کسی از ظن خود شد یار» او. جماعت روشنفکرنما با پذیرش سید کوشیدهاند او را در مقابل مرجعیت و روحانیت قرار دهند و جماعتی دیگر که نشان نوکری استعمار را بر سینه خود و رهبران خویش دارند، جهد عظیم دارند تا او را به هر شکل تخطئه کنند.متن
عدهای نیز در تایید او و مسیری که طی کرد راه غلو و تایید مطلق را در پیش گرفتهاند.
استاد موسی نجفی که تاریخ و اندیشه سیاسی معاصر ایران، دغدغه اصلی او را تشکیل میدهد، در گفتگو با ایام، میکوشد به دور از افراط و تفریطهای پیش گفته، چهرهای واقعی از سیدجمال را فرا رویمان ترسیم سازد.
از آنجا که عدهای نامه سید جمالبه آیتالله العظمی میرزای شیرازی را علت اصلی صدور فتوای تحریم تنباکو میدانند ارزیابی شما از نقش سید جمالالدین اسدآبادی در آن واقعه بزرگ چیست؟
اینکه مرحوم سید جمال یکی از چهرههای بزرگ ضداستعماری دوران خود است شکی نیست اما به نظر میرسد برخی در خصوص نقش ایشان در نهضت تحریم تنباکو غلو میکنند اما از سوی دیگر سید هرچند در واقعه تحریم نقش مستقیمی نداشت، بخاطر دو نامه مهم و تاریخی که خدمت رهبر شیعیان نوشته است، نامش در این واقعه کم و بیش مطرح میشود.
درخصوص تأثیر این نامه بر مرجع وقت گرچه برخی مورخان بهغلط غلوّ کردهاند و مطالبی را نقل میکنند که از وقایع تاریخی و روح حقیقت دور است، آنچه در این قسمت برای ما مهم است و بر روی آن تأکید داریم، مراجعه دو اندیشه در این باره است. بهنظر راقم سطور، هر چند که سیدجمال در قیام تحریم نقش مهمی نداشته، این قیام در چند سال آخر عمر سید بسیار تأثیرگذار بوده است؛ به عبارت واضحتر، باید گفت قیام تنباکو بر سید بیشتر تأثیرگذار بوده است تا سید بر آن. نگرش سید نسبت به مردم و نقش مستقیم مردم در قیامها، رهبری علمای شیعه و تفاوت آنان با مفتیان سنیمذهب، جریان غرب و استعمار در کشورهای اسلامی و موارد مهم دیگر در سالهای آخر عمر سید، نوعی پختگی و تکامل را نشان میدهد که در دهههای قبلی کمتر از آن اثری میبینیم؛ و این مطالب به طور حتم به قیام 1309ق ایران و تأثیر آن بر سید برمیگردد.
معروف است که شهید مدرس به طرز بیان سید جمال در نامهنگاری به میرزای شیرازی انتقاد داشته است.
بله! سیدجمال در نامهای به میرزا، مطالبی راجع به بانک و امتیازات خارجی اظهار میدارد. این نامه در کتابهای تاریخی ثبت است و اغلب آن را ذکر کردهاند. مرحوم مدرس از لحن و مفاد این نامه انتقاد میکند؛ و به نظر میرسد که با نگاه دقیقتر به این انتقاد، دو خط و جریان فکری مبارزاتی در شیعه ترسیم میشود. هرچند این دو خط هر دو قابل تقدیر و هر دو در راستای نهضتهای اسلامی و تحولات سیاسی ایران دارای ارزش است، به نظر میرسد اصالت یکی بیشتر از دیگری باشد.
فراموش نکنیم که در این مقایسه، سیدجمال با استعمار و یا استبداد و یا جریانات تخریبی درگیر نیست که کفه ترازو را صرفآ بهنفع او بر گردانیم. در مقابله با سیر جریانات یادشده شک نیست که سیدجمال مهم بوده و هست؛ در این موضع، بحث نه از خائن و خادم و یا بد و خوب که بحث از اصیل و اصیلتر و خوب و خوبتر و دقیق و دقیقتر است.
مدرس به این قسمت نامه که مربوط به مساله بانک بوده و خطاب سید نسبت به میرزاست، متعرض میشود و آن را مورد انتقاد و ارزیابی نقادانه قرار میدهد. او مینویسد:
در نامه سید به میرزا رحمهاللّهعلیه قسمتی است که در مورد بانک است و به نظر نمیرسد که سید، بانک را برای مجتهد بزرگ و پیشوای عظیمالشّأن شیعیان جهان تا این اندازه خام و بیمحتوی معنی کند و بگوید:
«بانک، چه میدانی بانک چیست؛ بانک عبارت از این است که زمام ملت را یکجا بهدست دشمنان اسلام داده و مسلمانان را بنده آنها نموده و سلطنت و آقایی کفار را بر آنها بپذیرند.»
سید جمالالدّین یا خود اطلاعی از بانک و تعریف آن نداشته و یا خیال مینموده پیشوای شیعیان، میرزا حسن شیرازی عالم بزرگ اسلام از کلمه فرنگی بانک تا این اندازه بیاطلاع است. سید اگر بجای پیشوای دین، پرتو درخشان انوار ائمه، پایتخت دیانت، زبان گویای شریعت، رئیس فرقه شیعه، پیشوای بزرگ و... مردم ایران، ملت ایران میگذاشت، آن وقت نامهاش اعلامیهای میشد برای آحاد مردم و هیچگونه اشکالی نداشت که بنویسد: «بانک، چه میدانی بانک چیست؟» و...
آیا بیان چنین مطلبی، اهانت به ساحت پیشوای دین، پرتو درخشان انوار ائمه و زبان گویای شریعت نیست؟ با توجه به تفکر و سوابق مطالعاتی وسیع سیدجمالالدّین، چنان به نظر میرسد که این نامه اگر همهاش درست و زائیده دست و قلم و فکر او باشد، بخشی از آن منجمله همین مطلب مورد اشاره محل تردید است. به هر حال اینها را باید تاریخنویسان ما مورد مداقه و بررسی قرار دهند.
نظرشما در مورد تأثیر نامه سید جمالالدّین به میرزای شیرازی در روند نهضت تحریم چیست؟
از جمله مواردی که در نهضت تحریم تنباکو یا بهاجمال و یا بصورت غیردقیق بدان اشاره میشود، نامه اول مرحوم سیدجمالالدّین اسدآبادی به آیتاللّه میرزاحسن شیرازی است. صرفنظر از محتوای نامه که نوعی بحث درباره سیاست سید را میطلبد، میتوان گفت:
1. سیدجمالالدّین از تأثیرات بینالمللی و ارزشهای مبارزاتی فوقالعادهای برخوردار بوده است. اندیشه و مبارزات او نهتنها در زمان حیاتش، بلکه در دهههای بعد و حتی تا به امروز تاثیرگذار و بحثانگیز و حتی محوری بوده است.
2. زمانی که سیدجمالالدّین را در مبارزه و ستیز و یا ارتباط با دربارها، سلاطین، رجال، غربیها و یا نویسندگان و روشنفکران بررسی میکنیم، برجستگی شخصیت و یا فکر و مبارزات سید در این موارد، قابل تقدیر و بهنحوی برجسته و درخشان است که خواننده و محقق این مقاطع و محورها را بیاختیار مجذوب میکند.
اما بحث در اینجا، تأثیر نامه سیدجمالالدّین بر روی شخصیت عظیمی مانند نایبالامام میرزای شیرازی مجدد مذهب در قرن چهاردهم است؛ و به همین دلیل به نظر میرسد مطلب را باید بااحتیاط دنبال کرد. کسانی که در بحث سید جمال شناسی بهدنبال اثبات این تأثیر بوده و هستند، در سطح تحلیلهای مختلف و طیفهای گوناگون، با اهدافی متفاوت این مطلب را در تاریخ مطرح میکنند:
الف: از آنجا که تنها سرنخ دخالت مستقیم سیدجمال در قضیه تنباکو، این نامه و نامه بعدی او است، گروهی میخواهند در کنار سایر امتیازات سیدجمال، این افتخار تاریخی را هم برای وی بهاثبات برسانند.
ب: گروهی دیگر بهدنبال این نکته هستند که افتخار بزرگ تحریم تنباکو را به بیرون از حوزه مرجعیت شیعه انتقال بدهند و اصولا پایگاه عظیم مرجعیت را فاقد درک سیاسی و بینش خودجوش در شناخت استعمار و غرب معرفی کنند؛ و لذا نامه سیدجمالالدّین را بهترین سند برای اثبات این موضوع مطرح میکنند که این حرکت افتخارآمیز هم تحت تأثیر حوزههای فکری بیرون از مرجعیت و اجتهاد بوده است.
ج: سیدجمالالدّینی که مورد نظر برخی از این گروهها و جریانات فکری و سیاسی است، سیدجمالالدّینی با قرائت روشنفکرانه، مرتبط با روشنفکران و منوّرالفکران غربگرا و دارای جنبههای غیراصیل معنوی و دینی است.
3. واقعیتهای تاریخی، جنبه خطدهندگی نامه سیدجمال را بر میرزای شیرازی تأیید نمیکند؛ چرا که قرائنی که در نامه وجود دارد، نشان میدهد این نامه در زمان تبعید مرحوم سیدعلیاکبر فالاسیری مجتهد شیرازی در توقف وی در بصره، نوشته شده و نامبرده واسطه رساندن آن به مرحوم میرزا بوده است، لذا زمان نگارش نامه در اواسط نهضت تنباکو بوده است، و این در حالی است که در نامهها و مکاتبات اولیه میرزای شیرازی با شاه و صدر اعظم و سایر علما، مطالب مربوط به بانک و قراردادهای خارجی و نفوذ استعمار، نکات فراوانی ذکر شده است و حتی درگیریهای خطه فارس در شیراز و تبعید مرحوم فالاسیری به خوبی موید این نکته است که همه این اقوال و اعمال زمانی صورت گرفته است که نامه سیدجمالالدّین نوشته نشده بود. قرینه دیگر درخصوص عمق تفکر مرحوم میرزا در استفاده از تفکر و سلاح تحریم، به دو سال قبل از قرارداد رژی و تحریم چای و قند روسی و فکر تحریم در نامه سوال و جواب میرزای شیرازی و شیخ فضلاللّه نوری به سال 1306ق. بازمیگردد. همه این قرائن حاکی از این نکته تاریخی است که آیتاللّه میرزای شیرازی خود پایهگذار تفکر تحریم بوده و نقطه شروع این تفکر قبل از قیام تنباکو و نقطه اوجش در سالهای مبارزه علیه قرارداد رژی بوده است. بنابراین، نامه سیدجمالالدّین نه خطدهنده برای القای فکر تحریم به میرزا، بلکه صرفآ میتواند هشداری حاکی از وخیمترشدن اوضاع ایران باشد و این نامه باید در ردیف دهها نامه و تلگراف دیگر ازسوی علما و رجال و مصلحین بزرگ ایران خطاب به میرزا تلقی شود هرچند که نویسندهاش فردی نامدار و بزرگ بوده است.
4. صرفنظر از نامه سیدجمالالدّین به میرزای شیرازی، این واقعیت تاریخی را باید پذیرفت که مرام و مشرب و نحوه مبارزات مرحوم میرزا با مرحوم سید جمالالدّین متفاوت است. اصولا خط اصلاحگری میرزای شیرازی و شاگردانش در مکتب سامرا، اصیلترین و تأثیرگذارترین تفکر در نهضتها و حرکتهای سیاسی شیعه در قرن اخیر بوده، در حالیکه تفکر و مبارزات سیدجمالالدّین بیشتر در حوزههای غیرشیعی در غیر ایران موثر بوده است. هرچند سید در ارتباط با ایران زحمات و مجاهدات زیادی کشیده و ارتباطات و علائق بسیاری داشته، تأثیر وی در این راستا مانند جریان سامرا که به هر حال از موضع و جایگاه اجتهاد و مرجعیت بوده، نبوده است.
5. جنبه ضداستبدادی فکر سیاسی سیدجمالالدّین در حول و حوش قیام تحریم تنباکو قویتر از جنبه ضداستعماری بوده است. برای سید حتی سرنگونی ناصرالدینشاه بدون مساله جایگزینی جدی آن مطرح بوده است و این نکته در مجموع تفکر دو نامه سیدجمالالدّین به میرزای شیرازی به وضوح معلوم است درحالیکه تفکر رهبریت میرزای شیرازی در جنبش تنباکو، جنبه ضداستعماری قویتر از جنبه ضداستبدادی بوده، لذا «قطع ید فرنگی» بهتعبیر میرزای شیرازی مساله اصلی و فوری و نقطه ثقل حرکت تحریم بوده که تبعات آن به طور قطع، استبداد را هم در ایران به زیر سوال برده و در انظار خوار و خفیف میکرده است.
در فکر سیاسی میرزا، استبداد ایران در زمان قرارداد رژی، استبداد وابسته به استعمار و غرب بوده است و لذا قطع یکی، قطع و تضعیف دیگری را هم درپی میداشت. درحقیقت ریشه استبداد با حرکت تحریم خشکانده شد و به تعبیر مرحوم مدرس اساس و پایه هر قدرتی باید در قلوب مردم ریشه داشته باشد؛ وقتی این ریشه آسیب دید، دیگر کسی نمیتواند جوانهای به درخت استبداد ببیند.
لذا با توجه به دیدگاه فوق، مرحوم میرزا به ریشه استبداد که یک قسمتش مرتبط به استعمار غرب بود و یک سهمش ریشه در قلوب و باور مردم داشت، آسیب جدی رساند. اینک باید منتظر میشد تا این باور و کشت تازه در مزرعه روحانیت و وجدان ملی جوانه زند؛ جوانهای که 15 سال بعد در انقلاب مشروطیت به خوبی سبز شد و نظام سلطنتی خودکامه را در ایران زیر سوال برد.
6. نویسندگان و مورخینی که از متن واقعه دخانیه و حوزه مرجعیت گزارش دادهاند، یا به نامه سیدجمالالدّین اشارهای نکرده و یا اینکه تأثیر آن را جزئی شمردهاند؛ به عنوان مثال، مرحوم سیدمحسن امین در اعیانالشّیعه معتقد است که این نامه نمیتوانسته است در نفس عظیم میرزا موثر بوده باشد:
حقیقت این است که میرزای شیرازی، هنگامی که از ماهیت امتیاز واگذارشده به انگلستان باخبر شد، پیش از آنکه نامه سید جمال بهدست وی رسیده باشد، فتوای تحریم تنباکو را صادر کرده بود؛ بنابراین، نامه سید محرک میرزا در صدور حکم نبوده است و بر فرض که نامه پیش از صدور حکم رسیده باشد، اگر میرزا، خود از احساس دینی بزرگی برخوردار نبود، نامه سید بههیچوجه نمیتوانست در او تأثیر کند و او را به صدور فتوا وادارد. اساسا مردم، زمانی که به شخصی تمایل پیدا میکنند، هر واقعهای را در عالم به او نسبت میدهند.
همچنین نویسنده معتبرترین کتاب تاریخ دخانیه، یعنی شیخ حسن کربلایی، حتی اشارهای هم به این نامه ندارد.
آیا از خود میرزا هم اظهارنظری پیرامون سیدجمال نقل شده است یا خیر؟
شاید بتوان مجموعه عناوین گفتهشده و تفکیک ظریف و دقیق بین این دو تفکر باارزش و تاریخی را از زبان خود میرزای شیرازی نقل کرد.
مرحوم آیتاللّه میرزا حسین نائینی در اینباره مطلب مهمی را عنوان میکنند. این مطلب را مرحوم آیتاللّه محمدحسین همدانی که از شاگردان میرزای نائینی است، چنین نقل میکند:
مرحوم آیتاللّه نائینی بنا داشتند برای فریضه ظهر و عصر، حدود یک ربع ساعت که به اذان مانده، بر روی سجاده بنشینند و حالت انتظار داشته باشند، تا اذان بگویند و ایشان مشغول نماز شوند. یک روز که ایشان در این حالت، منتظر اذان بودند، من درون اتاق، لابهلای کتابها، چشمم به یک پاکت نامه افتاد. خط آن را خیلی شبیه خط مرحوم سیدجمالالدّین اسدآبادی یافتم. خدمت مرحوم آیتاللّه نائینی عرض کردم: «آقا! این خط آقا سیدجمالالدین نیست؟» ایشان فرمودند: «چرا» عرض کردم: «چطور؟ این نامه از کجا؟» ایشان فرمودند: «مرحوم سیدجمالالدّین اسدآبادی، آن زمان که من در اصفهان بودم، با من رابطه بسیار صمیمی و گرم داشت و با من رفت و آمد میفرمود. سامرا هم که آمدم، هر یکی دو سال میآمدند؛ ازجمله در سنه 1309 که مصادف بود با دوران تحریم تنباکو، مرحوم سیدجمالالدّین تشریف آوردند سامرا، حجره من هم آمدند. چند دقیقه به احوالپرسی گذشت و ایشان تشریف بردند. بعد از حدود 5 دقیقه بازگشتند و فرمودند: من تصمیم دارم نیم ساعت با آیتاللّهالعظمی میرزای شیرازی، به طور خصوصی ملاقات کنم. از هر کس پرسیدم، شما را نشان دادند که واسطه شوید. حالا آمدهام از شما خواهش کنم از ایشان درخواست کنید که من نیم ساعت ایشان را تنها ببینم. عرض کردم: اشکالی ندارد. رفتم خدمت آیتاللّهالعظمی میرزای شیرازی. به ایشان عرض کردم: به این جهت مزاحم شدم که عرض کنم آقا سیدجمالالدّین اسدآبادی تقاضا دارند خدمت شما برسند و به طور خصوصی، نیم ساعت، شما را ملاقات کنند. ایشان بعد از مقداری تأمل فرمودند: به آقا سیدجمالالدّین بفرمائید: مرقومه شما میرسد و من هم به مقدار مقتضی با شما مساعدت میکنم. بعد ایشان به من فرمود: من نمیتوانم کباده آقا سیدجمالالدّین را بدوش بکشم. ایشان اگر دستش به من برسد، توقعات زیادی دارد که من نمیتوانم و نباید همه آنرا انجام دهم.»
در برخی از منابع مشاهده میشود، جایگاه ویژهای برای افکار مرحوم سید جمالالدین اسدآبادی در تحولات ایران قائل شده و در طرح زمینههای وقوع مشروطه اشاره به روشنگریهای او علیه استبداد قاجاری میکنند. اگر چنین بوده چه گروهی بیشترین نسبت را با تفکر سید جمال دارد؟
گرچه نقش سید جمالالدین اسدآبادی این نابغه سیاسی جنجالبرانگیز شرق به طور مستقیم در مشروطیت ایران موثر نبوده و یک علت عمده این امر هم آن بوده که سید تقریباَ یک دهه قبل از وقوع آن انقلاب بزرگ در خارج از مرزهای ایران، دار فانی را وداع گفته است، ولی در اینکه نقش وی در بیداری مسلمین و به خصوص ملت ایران چه اندازه بوده، اظهارنظرهای ضد و نقیض فراوانی شده است. در یک نگاه کلی میتوان گفت سید جمال به یک معنا نه جزو علمای سنتی و مجتهدین طراز اول شیعه بوده و نه با تفکرات و اهداف روشنفکری ایران قبل از مشروطه هماهنگی اصولی داشته است؛ هر چند که چهرههای شاخصی از این دو جناح، وی و مبارزاتش را ستودهاند و ظاهراَ در هر دو گروه، با تسامح، نوعی مقبولیت و نفوذ داشته است. به نظر این جانب، گرایش و جناح سید جمالالدین با یک گروه بینابینی که در مشروطیت جای پای محکمی داشته، قابل بررسی است و به نظر میرسد سید جمال را میتوان در سطحی نسبتاَ بالاتر و به عنوان ریشه تاریخی این گروه اجتماعی دانست.
اما اینکه وی در مقابلههای فکری در یک دهه قبل از مشروطه به کدامین گرایش نزدیکتر بوده است، باید از زوایای مختلف بررسی شود. این مساله در هر قسمتی به نحوی قابل بررسی و تبیین است.
دقت در ریشههای اندیشه و اشتراک و افتراق تفکرات سید جمال با اندیشهها و جریانات مختلف و بازتاب قسمتی از این تفکرات در دوران مشروطه و دهههای بعد، با توجه به گرایش و دوری و نزدیکی از هر یک از دو تفکر متقابل و نزدیکی به گرایش و قشر اجتماعی بینابینی تا حدودی تبیین میشود.
ولی اینکه این افکار در دورانهای بعدی با چه عناصری ترکیب میشود و چه عناصری را از دست میدهد، خود موضوع تحقیق مفصلتری میشود. دیدگاههای برخی از افراد نظیر سید جمال واعظاصفهانی در روزنامه «الجمال» به نحوی با علمگرایی سید جمال اسدآبادی تقارن مییابد و پیوند خود را آشکار میسازد. تأثیر افکار سید بر تلاش برای رفع واماندگی و لزوم اتحاد اسلامی و نفی استعمار در متفکران اسلامی دهههای بعد بیانگر تأثیر مثبت عقاید و مبارزات سید در ایران است. به نظر میرسد تأثیر سید در مشروطه بیشتر از هر قسمت دیگر، بر روی همین گروه بینابینی مذهبی بوده است. و از طرفی توجه مذهبیون و حتی روشنفکران مذهبی و در مواقعی روشنفکران غربی در بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به او، به علت وجود زوایای مختلف و حالت بینابینی تفکر سیاسی و نوع خاص و برداشت ویژه او از تفکر علمی و فلسفی است.
جمعه 24 اسفند 1386
استاد موسی نجفی که تاریخ و اندیشه سیاسی معاصر ایران، دغدغه اصلی او را تشکیل میدهد، در گفتگو با ایام، میکوشد به دور از افراط و تفریطهای پیش گفته، چهرهای واقعی از سیدجمال را فرا رویمان ترسیم سازد.
از آنجا که عدهای نامه سید جمالبه آیتالله العظمی میرزای شیرازی را علت اصلی صدور فتوای تحریم تنباکو میدانند ارزیابی شما از نقش سید جمالالدین اسدآبادی در آن واقعه بزرگ چیست؟
اینکه مرحوم سید جمال یکی از چهرههای بزرگ ضداستعماری دوران خود است شکی نیست اما به نظر میرسد برخی در خصوص نقش ایشان در نهضت تحریم تنباکو غلو میکنند اما از سوی دیگر سید هرچند در واقعه تحریم نقش مستقیمی نداشت، بخاطر دو نامه مهم و تاریخی که خدمت رهبر شیعیان نوشته است، نامش در این واقعه کم و بیش مطرح میشود.
درخصوص تأثیر این نامه بر مرجع وقت گرچه برخی مورخان بهغلط غلوّ کردهاند و مطالبی را نقل میکنند که از وقایع تاریخی و روح حقیقت دور است، آنچه در این قسمت برای ما مهم است و بر روی آن تأکید داریم، مراجعه دو اندیشه در این باره است. بهنظر راقم سطور، هر چند که سیدجمال در قیام تحریم نقش مهمی نداشته، این قیام در چند سال آخر عمر سید بسیار تأثیرگذار بوده است؛ به عبارت واضحتر، باید گفت قیام تنباکو بر سید بیشتر تأثیرگذار بوده است تا سید بر آن. نگرش سید نسبت به مردم و نقش مستقیم مردم در قیامها، رهبری علمای شیعه و تفاوت آنان با مفتیان سنیمذهب، جریان غرب و استعمار در کشورهای اسلامی و موارد مهم دیگر در سالهای آخر عمر سید، نوعی پختگی و تکامل را نشان میدهد که در دهههای قبلی کمتر از آن اثری میبینیم؛ و این مطالب به طور حتم به قیام 1309ق ایران و تأثیر آن بر سید برمیگردد.
معروف است که شهید مدرس به طرز بیان سید جمال در نامهنگاری به میرزای شیرازی انتقاد داشته است.
بله! سیدجمال در نامهای به میرزا، مطالبی راجع به بانک و امتیازات خارجی اظهار میدارد. این نامه در کتابهای تاریخی ثبت است و اغلب آن را ذکر کردهاند. مرحوم مدرس از لحن و مفاد این نامه انتقاد میکند؛ و به نظر میرسد که با نگاه دقیقتر به این انتقاد، دو خط و جریان فکری مبارزاتی در شیعه ترسیم میشود. هرچند این دو خط هر دو قابل تقدیر و هر دو در راستای نهضتهای اسلامی و تحولات سیاسی ایران دارای ارزش است، به نظر میرسد اصالت یکی بیشتر از دیگری باشد.
فراموش نکنیم که در این مقایسه، سیدجمال با استعمار و یا استبداد و یا جریانات تخریبی درگیر نیست که کفه ترازو را صرفآ بهنفع او بر گردانیم. در مقابله با سیر جریانات یادشده شک نیست که سیدجمال مهم بوده و هست؛ در این موضع، بحث نه از خائن و خادم و یا بد و خوب که بحث از اصیل و اصیلتر و خوب و خوبتر و دقیق و دقیقتر است.
مدرس به این قسمت نامه که مربوط به مساله بانک بوده و خطاب سید نسبت به میرزاست، متعرض میشود و آن را مورد انتقاد و ارزیابی نقادانه قرار میدهد. او مینویسد:
در نامه سید به میرزا رحمهاللّهعلیه قسمتی است که در مورد بانک است و به نظر نمیرسد که سید، بانک را برای مجتهد بزرگ و پیشوای عظیمالشّأن شیعیان جهان تا این اندازه خام و بیمحتوی معنی کند و بگوید:
«بانک، چه میدانی بانک چیست؛ بانک عبارت از این است که زمام ملت را یکجا بهدست دشمنان اسلام داده و مسلمانان را بنده آنها نموده و سلطنت و آقایی کفار را بر آنها بپذیرند.»
سید جمالالدّین یا خود اطلاعی از بانک و تعریف آن نداشته و یا خیال مینموده پیشوای شیعیان، میرزا حسن شیرازی عالم بزرگ اسلام از کلمه فرنگی بانک تا این اندازه بیاطلاع است. سید اگر بجای پیشوای دین، پرتو درخشان انوار ائمه، پایتخت دیانت، زبان گویای شریعت، رئیس فرقه شیعه، پیشوای بزرگ و... مردم ایران، ملت ایران میگذاشت، آن وقت نامهاش اعلامیهای میشد برای آحاد مردم و هیچگونه اشکالی نداشت که بنویسد: «بانک، چه میدانی بانک چیست؟» و...
آیا بیان چنین مطلبی، اهانت به ساحت پیشوای دین، پرتو درخشان انوار ائمه و زبان گویای شریعت نیست؟ با توجه به تفکر و سوابق مطالعاتی وسیع سیدجمالالدّین، چنان به نظر میرسد که این نامه اگر همهاش درست و زائیده دست و قلم و فکر او باشد، بخشی از آن منجمله همین مطلب مورد اشاره محل تردید است. به هر حال اینها را باید تاریخنویسان ما مورد مداقه و بررسی قرار دهند.
نظرشما در مورد تأثیر نامه سید جمالالدّین به میرزای شیرازی در روند نهضت تحریم چیست؟
از جمله مواردی که در نهضت تحریم تنباکو یا بهاجمال و یا بصورت غیردقیق بدان اشاره میشود، نامه اول مرحوم سیدجمالالدّین اسدآبادی به آیتاللّه میرزاحسن شیرازی است. صرفنظر از محتوای نامه که نوعی بحث درباره سیاست سید را میطلبد، میتوان گفت:
1. سیدجمالالدّین از تأثیرات بینالمللی و ارزشهای مبارزاتی فوقالعادهای برخوردار بوده است. اندیشه و مبارزات او نهتنها در زمان حیاتش، بلکه در دهههای بعد و حتی تا به امروز تاثیرگذار و بحثانگیز و حتی محوری بوده است.
2. زمانی که سیدجمالالدّین را در مبارزه و ستیز و یا ارتباط با دربارها، سلاطین، رجال، غربیها و یا نویسندگان و روشنفکران بررسی میکنیم، برجستگی شخصیت و یا فکر و مبارزات سید در این موارد، قابل تقدیر و بهنحوی برجسته و درخشان است که خواننده و محقق این مقاطع و محورها را بیاختیار مجذوب میکند.
اما بحث در اینجا، تأثیر نامه سیدجمالالدّین بر روی شخصیت عظیمی مانند نایبالامام میرزای شیرازی مجدد مذهب در قرن چهاردهم است؛ و به همین دلیل به نظر میرسد مطلب را باید بااحتیاط دنبال کرد. کسانی که در بحث سید جمال شناسی بهدنبال اثبات این تأثیر بوده و هستند، در سطح تحلیلهای مختلف و طیفهای گوناگون، با اهدافی متفاوت این مطلب را در تاریخ مطرح میکنند:
الف: از آنجا که تنها سرنخ دخالت مستقیم سیدجمال در قضیه تنباکو، این نامه و نامه بعدی او است، گروهی میخواهند در کنار سایر امتیازات سیدجمال، این افتخار تاریخی را هم برای وی بهاثبات برسانند.
ب: گروهی دیگر بهدنبال این نکته هستند که افتخار بزرگ تحریم تنباکو را به بیرون از حوزه مرجعیت شیعه انتقال بدهند و اصولا پایگاه عظیم مرجعیت را فاقد درک سیاسی و بینش خودجوش در شناخت استعمار و غرب معرفی کنند؛ و لذا نامه سیدجمالالدّین را بهترین سند برای اثبات این موضوع مطرح میکنند که این حرکت افتخارآمیز هم تحت تأثیر حوزههای فکری بیرون از مرجعیت و اجتهاد بوده است.
ج: سیدجمالالدّینی که مورد نظر برخی از این گروهها و جریانات فکری و سیاسی است، سیدجمالالدّینی با قرائت روشنفکرانه، مرتبط با روشنفکران و منوّرالفکران غربگرا و دارای جنبههای غیراصیل معنوی و دینی است.
3. واقعیتهای تاریخی، جنبه خطدهندگی نامه سیدجمال را بر میرزای شیرازی تأیید نمیکند؛ چرا که قرائنی که در نامه وجود دارد، نشان میدهد این نامه در زمان تبعید مرحوم سیدعلیاکبر فالاسیری مجتهد شیرازی در توقف وی در بصره، نوشته شده و نامبرده واسطه رساندن آن به مرحوم میرزا بوده است، لذا زمان نگارش نامه در اواسط نهضت تنباکو بوده است، و این در حالی است که در نامهها و مکاتبات اولیه میرزای شیرازی با شاه و صدر اعظم و سایر علما، مطالب مربوط به بانک و قراردادهای خارجی و نفوذ استعمار، نکات فراوانی ذکر شده است و حتی درگیریهای خطه فارس در شیراز و تبعید مرحوم فالاسیری به خوبی موید این نکته است که همه این اقوال و اعمال زمانی صورت گرفته است که نامه سیدجمالالدّین نوشته نشده بود. قرینه دیگر درخصوص عمق تفکر مرحوم میرزا در استفاده از تفکر و سلاح تحریم، به دو سال قبل از قرارداد رژی و تحریم چای و قند روسی و فکر تحریم در نامه سوال و جواب میرزای شیرازی و شیخ فضلاللّه نوری به سال 1306ق. بازمیگردد. همه این قرائن حاکی از این نکته تاریخی است که آیتاللّه میرزای شیرازی خود پایهگذار تفکر تحریم بوده و نقطه شروع این تفکر قبل از قیام تنباکو و نقطه اوجش در سالهای مبارزه علیه قرارداد رژی بوده است. بنابراین، نامه سیدجمالالدّین نه خطدهنده برای القای فکر تحریم به میرزا، بلکه صرفآ میتواند هشداری حاکی از وخیمترشدن اوضاع ایران باشد و این نامه باید در ردیف دهها نامه و تلگراف دیگر ازسوی علما و رجال و مصلحین بزرگ ایران خطاب به میرزا تلقی شود هرچند که نویسندهاش فردی نامدار و بزرگ بوده است.
4. صرفنظر از نامه سیدجمالالدّین به میرزای شیرازی، این واقعیت تاریخی را باید پذیرفت که مرام و مشرب و نحوه مبارزات مرحوم میرزا با مرحوم سید جمالالدّین متفاوت است. اصولا خط اصلاحگری میرزای شیرازی و شاگردانش در مکتب سامرا، اصیلترین و تأثیرگذارترین تفکر در نهضتها و حرکتهای سیاسی شیعه در قرن اخیر بوده، در حالیکه تفکر و مبارزات سیدجمالالدّین بیشتر در حوزههای غیرشیعی در غیر ایران موثر بوده است. هرچند سید در ارتباط با ایران زحمات و مجاهدات زیادی کشیده و ارتباطات و علائق بسیاری داشته، تأثیر وی در این راستا مانند جریان سامرا که به هر حال از موضع و جایگاه اجتهاد و مرجعیت بوده، نبوده است.
5. جنبه ضداستبدادی فکر سیاسی سیدجمالالدّین در حول و حوش قیام تحریم تنباکو قویتر از جنبه ضداستعماری بوده است. برای سید حتی سرنگونی ناصرالدینشاه بدون مساله جایگزینی جدی آن مطرح بوده است و این نکته در مجموع تفکر دو نامه سیدجمالالدّین به میرزای شیرازی به وضوح معلوم است درحالیکه تفکر رهبریت میرزای شیرازی در جنبش تنباکو، جنبه ضداستعماری قویتر از جنبه ضداستبدادی بوده، لذا «قطع ید فرنگی» بهتعبیر میرزای شیرازی مساله اصلی و فوری و نقطه ثقل حرکت تحریم بوده که تبعات آن به طور قطع، استبداد را هم در ایران به زیر سوال برده و در انظار خوار و خفیف میکرده است.
در فکر سیاسی میرزا، استبداد ایران در زمان قرارداد رژی، استبداد وابسته به استعمار و غرب بوده است و لذا قطع یکی، قطع و تضعیف دیگری را هم درپی میداشت. درحقیقت ریشه استبداد با حرکت تحریم خشکانده شد و به تعبیر مرحوم مدرس اساس و پایه هر قدرتی باید در قلوب مردم ریشه داشته باشد؛ وقتی این ریشه آسیب دید، دیگر کسی نمیتواند جوانهای به درخت استبداد ببیند.
لذا با توجه به دیدگاه فوق، مرحوم میرزا به ریشه استبداد که یک قسمتش مرتبط به استعمار غرب بود و یک سهمش ریشه در قلوب و باور مردم داشت، آسیب جدی رساند. اینک باید منتظر میشد تا این باور و کشت تازه در مزرعه روحانیت و وجدان ملی جوانه زند؛ جوانهای که 15 سال بعد در انقلاب مشروطیت به خوبی سبز شد و نظام سلطنتی خودکامه را در ایران زیر سوال برد.
6. نویسندگان و مورخینی که از متن واقعه دخانیه و حوزه مرجعیت گزارش دادهاند، یا به نامه سیدجمالالدّین اشارهای نکرده و یا اینکه تأثیر آن را جزئی شمردهاند؛ به عنوان مثال، مرحوم سیدمحسن امین در اعیانالشّیعه معتقد است که این نامه نمیتوانسته است در نفس عظیم میرزا موثر بوده باشد:
حقیقت این است که میرزای شیرازی، هنگامی که از ماهیت امتیاز واگذارشده به انگلستان باخبر شد، پیش از آنکه نامه سید جمال بهدست وی رسیده باشد، فتوای تحریم تنباکو را صادر کرده بود؛ بنابراین، نامه سید محرک میرزا در صدور حکم نبوده است و بر فرض که نامه پیش از صدور حکم رسیده باشد، اگر میرزا، خود از احساس دینی بزرگی برخوردار نبود، نامه سید بههیچوجه نمیتوانست در او تأثیر کند و او را به صدور فتوا وادارد. اساسا مردم، زمانی که به شخصی تمایل پیدا میکنند، هر واقعهای را در عالم به او نسبت میدهند.
همچنین نویسنده معتبرترین کتاب تاریخ دخانیه، یعنی شیخ حسن کربلایی، حتی اشارهای هم به این نامه ندارد.
آیا از خود میرزا هم اظهارنظری پیرامون سیدجمال نقل شده است یا خیر؟
شاید بتوان مجموعه عناوین گفتهشده و تفکیک ظریف و دقیق بین این دو تفکر باارزش و تاریخی را از زبان خود میرزای شیرازی نقل کرد.
مرحوم آیتاللّه میرزا حسین نائینی در اینباره مطلب مهمی را عنوان میکنند. این مطلب را مرحوم آیتاللّه محمدحسین همدانی که از شاگردان میرزای نائینی است، چنین نقل میکند:
مرحوم آیتاللّه نائینی بنا داشتند برای فریضه ظهر و عصر، حدود یک ربع ساعت که به اذان مانده، بر روی سجاده بنشینند و حالت انتظار داشته باشند، تا اذان بگویند و ایشان مشغول نماز شوند. یک روز که ایشان در این حالت، منتظر اذان بودند، من درون اتاق، لابهلای کتابها، چشمم به یک پاکت نامه افتاد. خط آن را خیلی شبیه خط مرحوم سیدجمالالدّین اسدآبادی یافتم. خدمت مرحوم آیتاللّه نائینی عرض کردم: «آقا! این خط آقا سیدجمالالدین نیست؟» ایشان فرمودند: «چرا» عرض کردم: «چطور؟ این نامه از کجا؟» ایشان فرمودند: «مرحوم سیدجمالالدّین اسدآبادی، آن زمان که من در اصفهان بودم، با من رابطه بسیار صمیمی و گرم داشت و با من رفت و آمد میفرمود. سامرا هم که آمدم، هر یکی دو سال میآمدند؛ ازجمله در سنه 1309 که مصادف بود با دوران تحریم تنباکو، مرحوم سیدجمالالدّین تشریف آوردند سامرا، حجره من هم آمدند. چند دقیقه به احوالپرسی گذشت و ایشان تشریف بردند. بعد از حدود 5 دقیقه بازگشتند و فرمودند: من تصمیم دارم نیم ساعت با آیتاللّهالعظمی میرزای شیرازی، به طور خصوصی ملاقات کنم. از هر کس پرسیدم، شما را نشان دادند که واسطه شوید. حالا آمدهام از شما خواهش کنم از ایشان درخواست کنید که من نیم ساعت ایشان را تنها ببینم. عرض کردم: اشکالی ندارد. رفتم خدمت آیتاللّهالعظمی میرزای شیرازی. به ایشان عرض کردم: به این جهت مزاحم شدم که عرض کنم آقا سیدجمالالدّین اسدآبادی تقاضا دارند خدمت شما برسند و به طور خصوصی، نیم ساعت، شما را ملاقات کنند. ایشان بعد از مقداری تأمل فرمودند: به آقا سیدجمالالدّین بفرمائید: مرقومه شما میرسد و من هم به مقدار مقتضی با شما مساعدت میکنم. بعد ایشان به من فرمود: من نمیتوانم کباده آقا سیدجمالالدّین را بدوش بکشم. ایشان اگر دستش به من برسد، توقعات زیادی دارد که من نمیتوانم و نباید همه آنرا انجام دهم.»
در برخی از منابع مشاهده میشود، جایگاه ویژهای برای افکار مرحوم سید جمالالدین اسدآبادی در تحولات ایران قائل شده و در طرح زمینههای وقوع مشروطه اشاره به روشنگریهای او علیه استبداد قاجاری میکنند. اگر چنین بوده چه گروهی بیشترین نسبت را با تفکر سید جمال دارد؟
گرچه نقش سید جمالالدین اسدآبادی این نابغه سیاسی جنجالبرانگیز شرق به طور مستقیم در مشروطیت ایران موثر نبوده و یک علت عمده این امر هم آن بوده که سید تقریباَ یک دهه قبل از وقوع آن انقلاب بزرگ در خارج از مرزهای ایران، دار فانی را وداع گفته است، ولی در اینکه نقش وی در بیداری مسلمین و به خصوص ملت ایران چه اندازه بوده، اظهارنظرهای ضد و نقیض فراوانی شده است. در یک نگاه کلی میتوان گفت سید جمال به یک معنا نه جزو علمای سنتی و مجتهدین طراز اول شیعه بوده و نه با تفکرات و اهداف روشنفکری ایران قبل از مشروطه هماهنگی اصولی داشته است؛ هر چند که چهرههای شاخصی از این دو جناح، وی و مبارزاتش را ستودهاند و ظاهراَ در هر دو گروه، با تسامح، نوعی مقبولیت و نفوذ داشته است. به نظر این جانب، گرایش و جناح سید جمالالدین با یک گروه بینابینی که در مشروطیت جای پای محکمی داشته، قابل بررسی است و به نظر میرسد سید جمال را میتوان در سطحی نسبتاَ بالاتر و به عنوان ریشه تاریخی این گروه اجتماعی دانست.
اما اینکه وی در مقابلههای فکری در یک دهه قبل از مشروطه به کدامین گرایش نزدیکتر بوده است، باید از زوایای مختلف بررسی شود. این مساله در هر قسمتی به نحوی قابل بررسی و تبیین است.
دقت در ریشههای اندیشه و اشتراک و افتراق تفکرات سید جمال با اندیشهها و جریانات مختلف و بازتاب قسمتی از این تفکرات در دوران مشروطه و دهههای بعد، با توجه به گرایش و دوری و نزدیکی از هر یک از دو تفکر متقابل و نزدیکی به گرایش و قشر اجتماعی بینابینی تا حدودی تبیین میشود.
ولی اینکه این افکار در دورانهای بعدی با چه عناصری ترکیب میشود و چه عناصری را از دست میدهد، خود موضوع تحقیق مفصلتری میشود. دیدگاههای برخی از افراد نظیر سید جمال واعظاصفهانی در روزنامه «الجمال» به نحوی با علمگرایی سید جمال اسدآبادی تقارن مییابد و پیوند خود را آشکار میسازد. تأثیر افکار سید بر تلاش برای رفع واماندگی و لزوم اتحاد اسلامی و نفی استعمار در متفکران اسلامی دهههای بعد بیانگر تأثیر مثبت عقاید و مبارزات سید در ایران است. به نظر میرسد تأثیر سید در مشروطه بیشتر از هر قسمت دیگر، بر روی همین گروه بینابینی مذهبی بوده است. و از طرفی توجه مذهبیون و حتی روشنفکران مذهبی و در مواقعی روشنفکران غربی در بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به او، به علت وجود زوایای مختلف و حالت بینابینی تفکر سیاسی و نوع خاص و برداشت ویژه او از تفکر علمی و فلسفی است.
جمعه 24 اسفند 1386