نویسندگان: طاهره شکوهی
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله

چکیده

متن

عبدالحمید دوم سی و چهارمین سلطان امپراتوری عثمانی فرزند سلطان عبدالحمید اول 23 آوریل 1842 در استانبول به دنیا آمد. 7 ساله بود که مادرش را از دست داد و پدرش تربیت او را به یکی از بانفوذترین زنان دربار سپرد و تحت نظر مربیان خصوصی درس خواند، زبان عربی و فارسی را‌ آموخت و با آثار شاعران مشرق زمین آشنا شد. 1
سال 1876 در سن 34 سالگی به دنبال خلع برادرش سلطان مراد پنجم به تخت امپراتوری نشست.
وی پادشاهی کاملا مذهبی و متعصب بود و در تقویت سلطه سیاسی خود در جهان عرب و اسلام از هیچ‌گونه اقدامی خودداری ننمود.
وی به تقویت جبهه پان اسلامی همت گماشت و توانست هواداری عناصر مسلمان غیرترک را در امپراتوری عثمانی حفظ کرده و نظر مثبت بسیاری از مسلمانان را در خارج از مرزهای امپراتوری به سوی خود جلب نماید. ازجمله افرادی که نظر مساعد نسبت به سیاست عبدالحمید ابراز کرد سیدجمال‌الدین اسدآبادی بود که برخلاف دشمنی سرسختی که با سیاست سلطان داشت به‌دلیل ایستادگی وی در برابر دولت‌های اروپایی و تاکید او بر جنبش مسلمانان ناگهان تغییر عقیده داد و سیاست او را تایید نمود.2
مقارن این اوضاع، سلطان درصدد برآمد پس از 30 سال اندیشه «اتحاد اسلام» را  که سلسله جنبان حرکت نخستین سید‌جمال‌الدین از نجف در سال 1281 ق. بود  به‌صورت تازه‌ای احیا و اجرا کند، به‌همین دلیل درصدد برآمد تا از سید به کشورش دعوت به‌عمل آورد.
در پی آن در سال 1892 / 1310 ق. جمال‌الدین از لندن به استانبول آمد.3 سلطان جهت اطمینان خویش و کنترل سید دستور داد در منطقه تشویقیه خانه مناسبی در اختیار وی قرار دهند و همچنین مقرری خوبی نیز برای او تعیین کرد. تلاش سید‌جمال‌الدین برای اتحاد اسلام در استانبول بیش از سه سال دوام نداشت و کم‌کم شور و هیجان او فرو نشست، زیرا انگیزه سید و عبدالحمید در این‌خصوص یکسان نبود.
پس از ترور ناصر‌الدین شاه، دولت ایران خواستار استرداد سید از عثمانی شد ولی با اعلام تابعیت افغانی او، دولت عثمانی از تسلیم وی به ایران خودداری نمود. دراین اثنا سید بیمار شد و این موضوع موجب خشنودی سلطان گردید و سرانجام سید در همانجا جان باخت.4
در میان حکمرانان آل عثمانی کمتر کسی شخصیت سلطان عبدالحمید را داشت، وی پس از 33 سال حکومت در سال 1908 توسط ترک‌های جوان که از سوی محافل صهیونیستی و ماسونی حمایت می‌شدند با یک کودتای نظامی از سریر قدرت به زیر آورده شد زیرا به مطامع صهیونیست‌ها بویژه در فلسطین، گردن نمی‌نهاد. سال بعد عبدالحمید متهم به تدارک یک ضد کودتا علیه گروه ترک‌های جوان شد و به همین دلیل به طور کامل از کار بر کنار و به سالونیک تبعید گردید و سال 1918 در کاخ بیگلربیگی در استانبول دارفانی را وداع گفت.5
پا‌نوشت‌ها:
1. سلطان عبدالحمید دوم و دیگران؛ افول اقتدار عثمانیان،‌ ترجمه اصغر دلبری‌پور، تهران: موسسه فرهنگی هنری ضریح، 1376، ص 41.
2. حسان حلاق، نقش یهود و قدرت‌‌‌های بین‌المللی در خلع سلطان عبدالحمید از سلطنت (1909  1908)، برگردان حجت‌الله جودکی، احمد درویش،‌ تهران: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران،‌1380، ص 24.
3. محمد محیط طباطبایی، سیدجمال‌الدین اسدآبادی و بیداری مشرق زمین، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ص 45.
4. سیدجمال‌الدین اسدآبادی و نهضت بیداری اسلامی: مجموعه مقالات کنگره بین‌المللی سیدجمال‌الدین اسدآبادی، دی‌ماه 1375، تهران: مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، 1383 صفحات 312، 316 و 317.
5. سلطان عبدالحمید دوم و دیگران، پیشین، ص 62.

جمعه 24 اسفند 1386

تبلیغات