جنبش جنگل ادامه نهضت عدالتخانه است
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
روحانیت شیعه در تاریخ ایران ضمن عدم وابستگی به قدرت حاکم، همواره دادخواه مردم از ستمگران بوده و در نهضتهای آزادیبخش و استقلالطلب نیز نقش فعال و پیشرو داشته است. شرکت آیتالله سیدمحمد مجاهد در جنگهای ایران و روس، تاثیر غیرقابل انکار مرحوم حاج ملاعلی کنی و میرزای شیرازی در ابطال قراردادهای اسارت بار رویتر و رژی، شروع نهضت عدالتخانه توسط شیخ فضلالله نوری و مبارزات ضداستبدادی - استعماری شهید مدرس و امام خمینیره و مبارزات آزادیخواهانه شهید میرزاکوچک خان جنگلی در گیلان و شیخ محمد خیابانی در تبریز تنها گوشهای از این کارنامه است.متن
از این سیاهه بلند به عنوان مثال میرزاکوچک خان با الهام از تعالیم عالیه اسلام، نهضتی را در شمال کشور پایهگذاری کرد که سرعت رشد و سیر قدرتیابی آن لرزه بر اندام استعمار انداخت و بزودی تمامی کانونهای فتنه و توطئه شرقی و غربی و ایادی داخلی آنها دست به کار شدند تا از پیشروی این نهضت عظیم
و مردمی جلوگیری کنند.
شاپور رواسانی سالهای متمادی از عمر خویش را در کتابخانهها و مراکز اسناد اروپایی به مطالعه پیرامون نهضت جنگل و رهبری آن پرداخته و همین دغدغه کافی بود تا
با ایشان به گفتگو بنشینیم و از دلایل علاقه او به جنبش جنگل و میرزا و علل گسترش نهضت و عوامل افول آن را جویا شویم.
شما از چه زمان توجهتان به نهضت جنگل جلب شد؟
در زندگی اجتماعی و سیاسیام همیشه آرزوی مملکتی آباد، آزاد و مستقل را داشتهام و برای این هدف و آرزو تلاش هم میکردم. در دانشگاه همزمان با ملی شدن صنعت نفت، ما نیز در این جریان شرکت داشتیم و همانند بسیاری از دانشجویان با حزب توده، برخورد کردیم. در جریان 25 مرداد سال 1332 مجسمه شاه را در رشت با کمک سایر دانشجویان پایین کشیدیم که بابت همین ماجرا مدتی را پنهان و بعد از آن دستگیر شدیم. سال 42 مدتی را در زندان بودم از آن زمان به بعد تحت فشار سازمانهای امنیتی ناچار به ترک ایران و سفر به آلمان شدم و آنجا در رشته علوم سیاسی که مورد علاقهام بود به ادامه تحصیل پرداختم.
در آنجا مدتی بعد توجهم به نهضت جنگل معطوف شد. آن زمان تازه کتاب مرحوم فخرایی درباره سردار جنگل چاپ شده بود و مردم نسبت به آسیبهای اجتماعی اطلاعی نداشتند. من علاقهمند شدم که روی این موضوع کار کنم. در مدت 2سال و نیم شبانهروز سعی کردم مدارکی را که در آلمان، آمستردام، سوئیس، پاریس و لندن هست، جمعآوری کنم. کشورهای مختلف در مورد ایران هیچ مدرک مستند و مستدلی ندارند و آنچه درباره ایران در کتابخانههایشان نگهداری میکردند مشتی حرفهای دست به دست چرخیده بود که پایه درستی نداشت برای آن که منشا یک نقلقول را پیدا کنم گاهی تا چهارده مرتبه به عقب برمیگشتم. سپس شروع به نوشتن کردم. حدود 6 سال به طول انجامید تا حاصل آن به صورت یک کتاب در آمد.
در این کتاب که سعی در چاپ آن داشتم از منابعی که به موضوع و روایت نزدیک بود، مثل منابع شوروی، آلمان و انگلیس استفاده کردم، زیرا بسیاری از کشمکشها و رویدادها و اتفاقهای آن زمان در آلمانشرقی و روسیه واقع شده بود لذا من در مطالعات خود، منابع موجود در کشورهایی چون آلمان شرقی، آلمان غربی یا آرشیوهای آمستردام و کتابخانهها و نشریات فرانسه، را مطالعه کردم و مدارکی را به دست آوردم که نشان میداد روی نهضت جنگل معامله شده است. جالب است بدانید که در منابع انگلیسی، به نقل از روزنامههای چاپ شوروی سابق، در فاصله سالهای 1920 الی 1921 این سند را پیدا کردم که لنین به زبان روسی گفته بود: «ما حاضریم با انگلیسیها کنار بیاییم، انگلیسیها هر سوپی که در شرق درست کنند، میتوانند خودشان بخورند ما حاضر و آمادهایم تا با شما قرارداد ببندیم...»
به هر حال من در خلال تحقیقاتم به این نتیجه رسیدم که آنچه در ایران از قول میرزا شفاها نقل میکنند اغلب صحیح است و اسناد معتبر خارج از کشور نشان دهنده آن است که میرزا راست میگفت و سعی در بزرگ نمایاندن خود نداشته و نمیخواسته است حرفی را بدون دلیل به کسی نسبت دهد. با وجودی که در ایران نقل قولهایی از میرزا وجود دارد، در سایر کشورها اسناد معتبر، موید این نقل قولها وجود دارد.
در زمینه چاپ کتابتان به چه مشکلات و موانعی برخورد کردید؟
به هر حال پس از تحقیق مفصل، کار تالیف کتابم به پایان رسید. اکنون زمان مذاکره با ناشران برای چاپ کردن فرا رسیده بود!
یک سازمان وابسته به چینیها در آلمان وجود داشت که به من گفت: اسناد مربوط به انتقاد از لنین را حذف کن، ما کتابت را چاپ میکنیم. اما من نپذیرفتم. یکی دیگر از بنگاههای آلمانی گفت نقل قولهای مربوط به نقد لنین را چاپ میکند ولی آن جایی که مربوط به کودتای سوم اسفند و بر سر کار آوردن رضاخان است باید از کتاب حذف شود که من باز قبول نکردم و سرانجام آن کتاب را به طور کامل و طبق اسناد و مدارک با کمک پولی که قرض کرده بودم، خودم چاپ کردم.
پس از چاپ کتاب با چه واکنشهایی مواجه شدید؟
پس از توزیع کتاب، طرفداران حزب توده علیه آن شروع به بدگویی و فحاشی کردند، گفتند: رواسانی جسارت را به حدی رسانده که لنین را نقد میکند. حال آن که آنچه من نوشته بودم، بر طبق مشاهدات و مدارک موجود بود و این موج مخالفت، مدتها ادامه داشت.
درباره اهمیت و چهره میرزا و تاثیر شخصیت وی بر سایر ملتها نیز توضیحاتی ارائه فرمایید. به عبارت دیگر در خارج از ایران پیرامون نهضت جنگل چطور فکر میکنند؟
بعد از فروپاشی شوروی در دانشگاه این کشور، کنفرانس برگزار شد، با این عنوان که آیا دوره جدیدی در تاریخ شروع شده است؟ و ادامه این کنفرانس در کوبا برگزار شد. این بار موضوع جهانیسازی مطرح بود. در پایان کنفرانس که از همه کشورها همچون آمریکایلاتین، هندوستان، روسیه، فرانسه و... شرکت داشتند، خیلی از کشورها مایل بودند، بدانند جنبش سوسیالیستی در ایران چگونه شکل گرفت؟ یا شوروی با ایران چه کرد؟ و انگلیس چه مدت در ایران بود؟ من در آن کنفرانس ضمن صحبتهایم به موضوع میرزا و نهضت جنگل اشاره کردم.
هر چه پیش میرفتم آنها بیشتر مشتاق بودند و مرتبا سوال میکردند تا حدی که به من میگفتند چرا در مورد میرزا کتابی ننوشتهاید، میخواستند که از او بیشتر برایشان صحبت کنم و معتقد بودند که چنین شخصیتی برای کشور ایران مهم است. کشور کوبا با قهرمانانی چون چهگوارا زنده است و موجب اعتلای این کشور میشود و از من میپرسیدند که چرا میرزا را در سطح جهانی مطرح نمیکنید؟ و من هیچ جوابی نداشتم که به آنها بدهم.
وقتی به ایران بازگشتم سخت به دنبال آن جواب، سعی در شناساندن و مطرح کردن میرزا، این شخصیت انقلابی شدم. بعد از آن بود که بنیاد و انجمنی را تشکیل دادیم.
نهضت جنگل براساس چه ضرورتهایی ایجاد شد؟
در سال 1915 برابر با 1294 شمسی بعد از جنگ جهانی اول، ایران مشکلات بسیاری داشت. حضور عثمانیها و انگلیسیها ایران را به محل برخورد متفقین و متحدین تبدیل کرده بود و در این اوضاع گروهی به دنبال مهاجرت، دربار به فکر منافع شخصی و ملاکین به دنبال املاک بیشتر بودند. آشفتهترین اوضاع را شمال ایران داشت. عدهای از زمینداران بزرگ و تاجران نامدار به عنوان تبعه روس، پرچم این کشور را در مقابل خانههایشان برمیافراشتند و نه تنها مالیات نمیدادند، بلکه هر اجحافی که میتوانستند، در حق مردم و کشاورزان روا میداشتند. کنسول روس در رشت مالک الرقاب به حساب میآمد و زمام امور را عملا در دست گرفته بود.
در چنین وضعیتی، نهضت جنگل سربلند کرد. این حرکت دنباله جنبش مشروطه است، که ستارخان با قیامی مردمی آغاز کرد، اما خیلی پایدار نماند. نظام مشروطه نتوانست مردم را به عدالت و آزادی که در پیاش بودند، برساند. دولت با وزرا و حاکمان قبلی تشکیل شد. دربار به حکومت خود ادامه داد و فشارها تنها روی مردم فقیر سراسر کشور بود. در این اوضاع، میرزا در گموش تپه مجروح و برای مداوا به تفلیس اعزام شد.
اوضاع آشفته ایران بسیاری را در فکر فرو برده بود.تا این که در تهران عدهای به فکر افتادند، تا گروههای مقاومت تشکیل دهند. در مازندران، گیلان، گرگان و چند شهر دیگر کانونهای قیام علیه دربار و دولت مرکزی ایجاد شد، اما هیچکدام نتوانستند کاری از پیش ببرند. تنها میرزا بود که پس از بازگشت از تفلیس دریافت که جنگلهای گیلان مناسبترین جا برای مبارزه است. در همین اثنا کنسول روس، میرزا و تعداد 20 نفر دیگر را از گیلان تبعید کرد. میرزا و یاران او مخفیانه وارد رشت شدند و پایههای قیام را استحکام بخشیدند. مرحوم مدنی و دکتر حشمت همراه با چند نفر دیگر سراغ روستاییان و دهقانان رفتند و از منافع آنها در برابر زورگویان و قزاقهای روس دفاع کردند و حتی زمانی که به روستاها حمله شده بود، باز یاران میرزا با تبر و داس اجازه ندادهاند قزاقها به روستاییان زور بگویند.
وقتی دهقانان و روستاییان با چنین انسانهایی آشنا شدند، که درس گرفته از مکتب میرزا بودند، همگی به سمت جنگل رو آوردند. یاران میرزا به تدریج از 7 نفر به 17 نفر و سپس به 70 نفر رسید. با این کار روز به روز بر حامیان جنبش افزوده میشد و آنچنان مرید میرزا شده بودند که به هیچ عنوان حاضر نبودند، مکان حضور میرزا را به قزاقهای روس بروز دهند. وقتی قشون روس با توپ و تفنگ و سرباز فراوان به دنبال میرزا بودند، این دهقانان فداکار با حمله به آنها تفنگها را به غنیمت میگرفتند و به یاران میرزا میدادند. مردم همه گونه احتیاجات جنگلیها را اعم از غلات و غیره فراهم میکردند؛ حتی یک روز عدهای از افسران ژاندارمری با توصیه کلنل محمدتقیخانپسیان به جنگل وارد شدند و به جمع آنها پیوستند. تمامی آزادی خواهانی که در گوشه و کنار ایران بودند، به میرزا پیوستند.
آیا میان میرزا کوچکخان با سایر مبارزان نظیر مرحوم شیخ محمد خیابانی هم رابطه وجود داشت؟
بله، ارتباط وجود داشت ولی این رابطه زمانی برقرار شد، که دیگر دیر شده بود و نهضت جنگل روبه سرکوبی میرفت و از فومن به سمت لاهیجان عقب نشسته بود. 20 هزار قزاق در تعقیب میرزا بودند. انگلیسها وقتی در منجیل به میرزا حمله کردند، از هر نوع تجهیزاتی استفاده کردند؛ حتی طیاره و توپ، در حالی که میرزا و طرفدارانش فقط از سلاح تفنگ استفاده میکردند. میرزا دست به حملات چریکی میزد، که گاه موفق و گاه ناموفق بود. بعدها که خیانت خالو قربان و تعداد دیگری، باعث شد، تمامی پناهگاههای امن میرزا شناسایی شود، رفته رفته نهضت روبه ضعف نهاد.
چرا سعی میشد چهره میرزا مخدوش شود و چرا انگلیسیها تلاش میکردند از او نامی باقینماند؟
در گیلان و اطراف آن ثروتمندان و زمین دارانی همانند سپهسالار، امینالدوله و بسیاری دیگر که ساکن تهران بودند و در دولت مرکزی نفوذی خاص داشتند، میدیدند که دهقانان و روستاییان حاضر به در اختیار گذاشتن جان و مال و ناموس خود نیستند و منافعشان در خطر است. درنتیجه به دولت مرکزی فشار میآوردند و به دستگیری یاران میرزا کمک میکردند و از سرکوب شدن میرزا خوشحال بودند، حتی در جایی به میرزا لقب دزد، یاغی و متجاوز داده بودند.
نهضت جنگل ادامه منطقی مشروطیت اصیل و نهضت عدالتخانه است، در حالی که مشروطیت دوم پر از دغل و ریاکاری بود. در آن زمان در هر نقطه از ایران به شکلی، افرادی ظهور کردند، در آذربایجان محمد خیابانی، در خراسان کلنل پسیان، در گیلان میرزاکوچک خان و اگر آنها به هم میپیوستند و نهضتی مشترک را پی میریختند، شاید این اتفاقات در تاریخ رخ نمیداد.
چرا انقلابیوننتوانستند یک صف واحد را تشکیل دهند؟
امروزه امکانات و فناوری پیشرفته نظیر پست، تلگراف، تلفن، روزنامه، اینترنت و... وجود دارد، در حالی که، در آن زمان پیکها پیاده یا با اسب، خبرها و نامهها را رد و بدل میکردند، مثلا وقتی میرزا میخواست به لنکران برود، پیاده میرفت. راههای ارتباطی اولا صعبالعبور بود و ثانیا کاملا در اختیار دشمن قرار داشت. نه تنها قزاقها مانع عبور و مرور انقلابیون بودند، بلکه خانها نیز به آنها کمک میکردند.
اگر مجاهدان و انقلابیون سراسر کشور به هم میپیوستندآیا وقوعیک انقلاب بزرگ محتملبود؟
بله قطعا، انقلابی واحد تشکیل میشد، اما مشکل اینجاست که از یک سو شمال ایران همجوار کشور شوروی و از طرف دیگر نزدیک به قزوین و تهران بود. لذا این انقلاب از چند سمت سرکوب میشد و هیچ راهی برای ارتباط با سایر نقاط کشور نداشت. نهضت جنگل از اردیبهشت سال 1294 تا آذر 1300 به طول انجامید، حال آن که هیچ قیام دیگری در کشور نتوانست خیلی پایدار بماند. نهضت جنگل در کنگره کسما مرامنامهای را تصویب کرد که بیست و چند ماده داشت و شامل اقتصاد، سیاست و اجتماع بود. این نهضت طبق اصول عمل میکرد و برای همین تقریبا ماندگارتر از سایر انقلابها شد. وقتی حزب عدالت تبدیل به حزب کمونیست شد و سازمانهای سیاسی دیگری ظاهر شدند، نهضت جنگل تصمیم گرفت که یک مرامنامه را به تصویب برساند، تا همه طبق اصول آن عمل کنند. میرزا کوچک خان در ارتباط با حزب عدالت، خواهان دخالت نکردن بیگانگان در امور داخلی ایران و انقلاب شد و همواره میگفت: تبلیغات کمونیستی در ایران انجام ندهید، چرا که نخست استقلال ایران اهمیت دارد. حتی در یک مقطع بلشویکها به میرزا پیشنهاد کردند 60هزار نیرو در اختیارش قرار دهند تا با کمک آنها تهران را فتح کند و میرزا که از اهداف سوء آنها مطلع بود با تیزبینی و هوشمندی در پاسخ گفت: بعد آنها را چه طور از تهران بیرون کنم؟
میرزا و نهضت جنگل بر چه آرمانها و شعارهایی تکیه داشتند؟
نهضت جنگل به استقلال ایران اعتقاد داشت. عدم مداخله هر خارجی رکن اصلی آن بود. درباره آزادی، معتقد بود همگان باید بتوانند عقاید و نظراتشان را با آزادی کامل بیان کنند. درباره مذهب میگفت: مذهب از عواطف قلبیه است و هیچ کسی حق دخالت، توهین، جسارت و کنترل آن را ندارد. ظلم و ستم چه از نظر اقتصادی، چه سیاسی و چه اجتماعی را نمیپذیرفت. میرزا به عدالتخواهی، اسلام، آزادی و میهن میاندیشید و این معیارها را تا آخر حفظ کرد و پیشنهاد سلطنت انگلیسیها را هم نپذیرفت.
ا یکی از شروط به قدرت رساندن رضاخان، سرکوبی نهضت جنگل بود؟
با توجه به اسناد موجود، رضاخان در تهران برای سرکوبی نهضت جنگل بیتابی میکرد. مستشاران انگلیسی در نقشههای جنگی، رضاخان را همراهی میکردند و چون دو قطب خارجی قدرتمند، یعنی روسیه و انگلیس خواستار سرکوبی نهضت جنگل بودند، با هم متحد شدند. کلانتر اف نماینده دولت شوروی همراه با رضاخان به این نهضت حمله کردند.
خالو قربان تسلیم رضا شاه شد. احسانالله خان به شوروی فرار کرد و تمامی اینها با کمک نیروهای بیگانه صورت گرفت.
پیرامون انشعابات بوجود آمده در نهضت جنگل کهباترفندهای دو دولت بریتانیا و روسیه صورت گرفت، توضیح دهید.
در دوره اول نهضت، کمیته اتحاد اسلام به وجود آمد، که میرزا هم از اعضای این کمیته بود. این کمیته در سالهای 1914 تا 1928 ادامه داشت.
نهضت جنگل در این سالها روز به روز توسعه پیدا میکرد. وقتی جنگ بینالمللی اول، تمام شد، انگلیس دیگر رقیبی برای خود نمیدید و سعی داشت ایران را کاملا در اختیار بگیرد. در این شرایط، تنها کسی که در مقابل دولت انگلستان ایستاد و مقاومت کرد، میرزا بود. انگلیس از جنگلیها میخواست، به قفقاز حمله کنند ولی میرزا قبول نکرد. قشون انگلیس وقتی مقدمات ورود خود را به ایران از نظر سیاسی و نظامی فراهم کرد به نهضت جنگل اولتیماتوم داد، که یا راه را برای عبور ما باز کنید، یا ما به شما حمله خواهیم کرد.
وثوقالدوله سعی میکرد با تطمیع و تهدید، نهضت جنگل را متلاشی کند. رئیس اداره سیاسی سفارت انگلیس با کمک وثوقالدوله سعی در برقراری ارتباط با کمیته اتحاد اسلام داشت که به طور محرمانه یکی از یاران نزدیک میرزا یعنی حاج احمد کسمایی را راضی به تسلیم و گرفتن اماننامه جانی و مالی کرد. وقتی میرزا متوجه شد که اعضای کمیته اتحاد اسلام هریک دارای اماننامه هستند، از این کمیته خارج شد و این کمیته از هم پاشید و اعضای آن برخی به دولت مرکزی و انگلیس پیوستند و برخی مثل میرزا و دیگران به جنگلهای گیلان پناه بردند.
پیرامون ماهیت احمد کسمایی بیشتر توضیح دهید.
احمد کسمایی مدتی حکمران مناطقی از گیلان بود، ولی چند سال بعد در فقر و بدبختی، زندگیاش را از دست داد. او آگاهانه تصمیم به تسلیم شدن گرفت، اما درباره دکتر حشمت اینطور نبود. به او قسم قرآن دادند که اگر تسلیم شوی، اماننامه، جان تو را حفظ خواهد کرد، ولی بعد از تسلیم شدن او را اعدام کردند.
در این میان وثوقالدوله چه نقشی بازی میکرد؟
وثوقالدوله خیانت بسیاری به ایران کرد. او حاضر بود ایران را به طور کامل در اختیار بیگانگان قرار دهد و برای از بین رفتن و سرکوبی نهضت جنگل تلاشهای زیادی کرد؛ اما وقتی متوجه قدرت نهضت جنگل شد، ناچار به بستن قرارداد با آن شد و صلحی مسلح را فراهم کرد که میرزا در جنگل بماند و به رشت حمله نکند.
اواخر اسفند سال 1298 دولت مرکزی متوجه شد حریف خوبی برای نهضت جنگل نیست. آنها نهضت جنگل را به امید تصویب قرارداد صلح در مجلس، امیدوار کرده بودند.
رابطه مدرس و میرزا کوچکخان چگونه بود؟
شهید مدرس در اعلامیهای نهضت جنگل را تایید کرده بود. در سال 1298 از مدرس سوال میکنند، نظرتان درباره نهضت جنگل چیست و مدرس در جواب میگوید: نهضت جنگل مورد تایید ماست و نهضتی وطندوست و مردمی است.
در اواخر عمر میرزا بر او چه گذشت؟
ا خیانت خالوقربان، فریب خوردن دکتر حشمت و تسلیم بسیاری از انقلابیون به رضاخان، میرزا، از هر طرف تحت فشار قرار داشت و در کوههای گیلان مرتب در جنگ و گریز بود. او برای تجدید قوا و سازماندهی نیروهای جدید به سمت خلخال حرکت کرد. در میان راه برخی دستگیر و بعضی کشته شدند. میرزا از دوستانش خواست او را موقتا ترک کنند، تا مبادا کشته شوند.
وقتی به کوهها فرار کرد، سرمای شدیدی وجود داشت. سرما و برفی که تابستان هم، آن را آب نمیکند. در آن سرما میرزا در 11 آذرماه همراه بعضی دیگر به نامهای هوشنگ آلمانی(مستر گائوک) و معینالرعایا، حرکت کردند. معینالرعایا در میانه راه به وسیله یکی از بستگانش که در ارتش قزاق خدمت میکرد، اماننامهای دریافت کرد و از میرزا و هوشنگ جدا شد. میرزا و هوشنگ، که راه را بلد نبودند، دچار یخزدگی شدند. یکی از روستاییان که از آن محل عبور میکرد، در برف میرزا را پیدا کرد، که هنوز جان در بدن داشت. هرچه سعی میکند، به او چیزی گرم بخوراند، موفق نمیشود، فورا به اهالی روستا خبر میدهد، تا به کمک میرزا بیایند. اهالی روستا، میرزا را به مسجدی میبرند.
خبر حضور میرزا به طالش میرسد. قزاقهای دولتی از راه میرسند و سر از بدن او جدا میکنند. برخی میگویند که میرزا در برف بر اثر یخزدگی از دنیا رفته بود. ولی مستندات نشان میدهد اینطور نیست مثلا وقتی سر از بدن او جدا کردند خون زیادی جاری شد که موید زندهبودن اوست.
چه کسی سر میرزا را از بدنش جدا کرد؟
ظاهرخان به یکی از نیروهایش دستور میدهد و او این کار را میکند. سر میرزا را خالو قربان، به رشت میآورد و مردم روستا پیکر پاک او را دفن میکنند.
سر را در ملاء عام قرار میدهند، تا همگان بدانند، نهضت جنگل از میان رفت. خالو قربان سر را از رشت به تهران میبرد و به عنوان پیشکش به سردار سپه میدهد. بعد از مدتی سر میرزا را در میدان حسنآباد در محل آتشنشانی فعلی دفن میکنند، اما چند نفر از دوستان باوفای میرزا، شبانه، با نبش قبر، سر را برداشته و به رشت میبرند و دفن میکنند و بالاخره دوستان او در شهریور سال 21 پس از سقوط دیکتاتوری رضاخانی، بدن و سر میرزا را در یک جا مدفون میسازند و مقبرهای برای او درست میکنند که هماکنون مزار و وعدهگاه عاشقان است.
هدف میرزا در مبارزاتش چه بود؟
برای پاسخ، شما را رجوع میدهم به نامهای که در تاریخ 5 آبان 1300 میرزا خطاب به دوستش مینویسد و میگوید: «اتکای من به خداوند منان و دادگری است که در بسیاری از اتفاقات، ما را در پرتو توجهات خود محافظت کرده است. به جز خدا هیچکس نبوده و امیدوارم توجهات کاملهاش یار و یاور ما باشد. افسوس میخورم که مردم ایران پس از ما خواهند فهمید که ما که بودیم و چه کردیم و چه میخواستیم انجام دهیم. ولی آقای من، امروز دشمنان، ما را دزد، یاغی و متجاوز خطاب میکنند در صورتی که هیچ قدمی جز در راه آسایش مردم و حفاظت از جان و مال و ناموس مردم برنداشتیم.»
تنها بعد از یک ماه در تاریخ 11 آذرماه 1300 شهید شدواین آخرین نامه میرزا به دوستش بود.
پیشنهاد انگلیس به میرزا برای پادشاهی ایران
در جنگ جهانی اول، انگلیسیها فاتح بودند؛ چرا که آلمان شکست خورده بود، فرانسه کشوری کوچک بود و تحت فشار آلمان قرار داشت و روسیه شاهد انقلاب اکتبر بود. تنها انگلیس، قدرت محض بود و سعی در استعمار کشورهایی چون ایران و هندوستان داشت. با انقلاب اکتبر در روسیه سال (1917)، انگلستان منافع خود در ایران را در خطر احساس میکرد و برای حفظ موقعیت خود در سال 1919 با کمک وثوقالدوله، خواستار حمایت ایران بود.
وقتی دید این امر امکانپذیر نیست، در جستجوی شخصیتی ذینفوذ و باقدرت بود که مجری خوبی برای برنامههای آنها باشد. بنابراین سراغ میرزا رفت و خواسته خود را بیان کرد که تمام اسناد و مدارک آن هم موجود است. پیشنهاد کرد میرزا به تهران بیاید و قدرت را به دست بگیرد.
فرمانده قوای انگلیس به نام ژنرال دنسترویل در خاطرات خود مینویسد: «من به میرزا کوچک خان جنگلی پیغام دادم که اگر شرایط ما را قبول کنی، سلطنت تو را در ایران به رسمیت خواهیم شناخت و تو تحت حمایت ما خواهی بود.» خواسته آنها بارها بیان شد و هر بار میرزا آن را رد کرد و گفت: من تحت سلطه خارجی حکومت تشکیل نخواهم داد. در این شرایط رضا خان سواد کوهی این پیشنهاد را پذیرفت.
رواسانی در یک نگاه
رواسانی، استاد دانشگاه هانوورآلمان و مدیر بنیاد نهضت جنگل در ایران است. او در شهر رشت متولد شد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در زادگاهش گذراند و پس از طی دانشسرای عالی، در دانشکده علوم دانشگاه تهران درس خواند و در رشته علوم طبیعی به اخذ مدرک کارشناسی نایل آمد. وی به دلیل شرکت در مبارزات علیه رژیم پهلوی ، جلای وطن کرد و به آلمان رفت و در آنجا به تحصیل در رشته علوم سیاسی مشغول شد.
پایان نامه دکترای خود را با موضوع نهضت میرزا کوچک خان جنگلی در دانشگاه هانوور دفاع کرد. دکتر رواسانی از سال 1353 تا 1378 استاد کرسی اقتصاد اجتماعی کشورهای در حال توسعه، در دانشگاه آلدنبورگ آلمان بود. وی هم اکنون مدیر بنیاد پژوهشی - فرهنگی میرزا کوچک خان جنگلی است. او تالیفات بسیاری دارد که بعضا عبارت است از: دولت و حکومت در ایران در دوره تسلط استعمار سرمایهداری جهان سوم چگونه غارت میشود، نهضت جنگل ، نظریه دو دنیا ، جامعه بزرگ شرق،زمینههای اجتماعی هویت ملی و زمینههای اجتماعی نهضت جنگل و چند کتاب و مقالات دیگر.
* عنوان مقاله برگرفته از مطلبی پیرامونمیرزا مندرجدر روزنامه باختر امروز شماره45 مورخ ششم شهریور 1321شمسی است.
پنجشنبه 14 آذر 1387
و مردمی جلوگیری کنند.
شاپور رواسانی سالهای متمادی از عمر خویش را در کتابخانهها و مراکز اسناد اروپایی به مطالعه پیرامون نهضت جنگل و رهبری آن پرداخته و همین دغدغه کافی بود تا
با ایشان به گفتگو بنشینیم و از دلایل علاقه او به جنبش جنگل و میرزا و علل گسترش نهضت و عوامل افول آن را جویا شویم.
شما از چه زمان توجهتان به نهضت جنگل جلب شد؟
در زندگی اجتماعی و سیاسیام همیشه آرزوی مملکتی آباد، آزاد و مستقل را داشتهام و برای این هدف و آرزو تلاش هم میکردم. در دانشگاه همزمان با ملی شدن صنعت نفت، ما نیز در این جریان شرکت داشتیم و همانند بسیاری از دانشجویان با حزب توده، برخورد کردیم. در جریان 25 مرداد سال 1332 مجسمه شاه را در رشت با کمک سایر دانشجویان پایین کشیدیم که بابت همین ماجرا مدتی را پنهان و بعد از آن دستگیر شدیم. سال 42 مدتی را در زندان بودم از آن زمان به بعد تحت فشار سازمانهای امنیتی ناچار به ترک ایران و سفر به آلمان شدم و آنجا در رشته علوم سیاسی که مورد علاقهام بود به ادامه تحصیل پرداختم.
در آنجا مدتی بعد توجهم به نهضت جنگل معطوف شد. آن زمان تازه کتاب مرحوم فخرایی درباره سردار جنگل چاپ شده بود و مردم نسبت به آسیبهای اجتماعی اطلاعی نداشتند. من علاقهمند شدم که روی این موضوع کار کنم. در مدت 2سال و نیم شبانهروز سعی کردم مدارکی را که در آلمان، آمستردام، سوئیس، پاریس و لندن هست، جمعآوری کنم. کشورهای مختلف در مورد ایران هیچ مدرک مستند و مستدلی ندارند و آنچه درباره ایران در کتابخانههایشان نگهداری میکردند مشتی حرفهای دست به دست چرخیده بود که پایه درستی نداشت برای آن که منشا یک نقلقول را پیدا کنم گاهی تا چهارده مرتبه به عقب برمیگشتم. سپس شروع به نوشتن کردم. حدود 6 سال به طول انجامید تا حاصل آن به صورت یک کتاب در آمد.
در این کتاب که سعی در چاپ آن داشتم از منابعی که به موضوع و روایت نزدیک بود، مثل منابع شوروی، آلمان و انگلیس استفاده کردم، زیرا بسیاری از کشمکشها و رویدادها و اتفاقهای آن زمان در آلمانشرقی و روسیه واقع شده بود لذا من در مطالعات خود، منابع موجود در کشورهایی چون آلمان شرقی، آلمان غربی یا آرشیوهای آمستردام و کتابخانهها و نشریات فرانسه، را مطالعه کردم و مدارکی را به دست آوردم که نشان میداد روی نهضت جنگل معامله شده است. جالب است بدانید که در منابع انگلیسی، به نقل از روزنامههای چاپ شوروی سابق، در فاصله سالهای 1920 الی 1921 این سند را پیدا کردم که لنین به زبان روسی گفته بود: «ما حاضریم با انگلیسیها کنار بیاییم، انگلیسیها هر سوپی که در شرق درست کنند، میتوانند خودشان بخورند ما حاضر و آمادهایم تا با شما قرارداد ببندیم...»
به هر حال من در خلال تحقیقاتم به این نتیجه رسیدم که آنچه در ایران از قول میرزا شفاها نقل میکنند اغلب صحیح است و اسناد معتبر خارج از کشور نشان دهنده آن است که میرزا راست میگفت و سعی در بزرگ نمایاندن خود نداشته و نمیخواسته است حرفی را بدون دلیل به کسی نسبت دهد. با وجودی که در ایران نقل قولهایی از میرزا وجود دارد، در سایر کشورها اسناد معتبر، موید این نقل قولها وجود دارد.
در زمینه چاپ کتابتان به چه مشکلات و موانعی برخورد کردید؟
به هر حال پس از تحقیق مفصل، کار تالیف کتابم به پایان رسید. اکنون زمان مذاکره با ناشران برای چاپ کردن فرا رسیده بود!
یک سازمان وابسته به چینیها در آلمان وجود داشت که به من گفت: اسناد مربوط به انتقاد از لنین را حذف کن، ما کتابت را چاپ میکنیم. اما من نپذیرفتم. یکی دیگر از بنگاههای آلمانی گفت نقل قولهای مربوط به نقد لنین را چاپ میکند ولی آن جایی که مربوط به کودتای سوم اسفند و بر سر کار آوردن رضاخان است باید از کتاب حذف شود که من باز قبول نکردم و سرانجام آن کتاب را به طور کامل و طبق اسناد و مدارک با کمک پولی که قرض کرده بودم، خودم چاپ کردم.
پس از چاپ کتاب با چه واکنشهایی مواجه شدید؟
پس از توزیع کتاب، طرفداران حزب توده علیه آن شروع به بدگویی و فحاشی کردند، گفتند: رواسانی جسارت را به حدی رسانده که لنین را نقد میکند. حال آن که آنچه من نوشته بودم، بر طبق مشاهدات و مدارک موجود بود و این موج مخالفت، مدتها ادامه داشت.
درباره اهمیت و چهره میرزا و تاثیر شخصیت وی بر سایر ملتها نیز توضیحاتی ارائه فرمایید. به عبارت دیگر در خارج از ایران پیرامون نهضت جنگل چطور فکر میکنند؟
بعد از فروپاشی شوروی در دانشگاه این کشور، کنفرانس برگزار شد، با این عنوان که آیا دوره جدیدی در تاریخ شروع شده است؟ و ادامه این کنفرانس در کوبا برگزار شد. این بار موضوع جهانیسازی مطرح بود. در پایان کنفرانس که از همه کشورها همچون آمریکایلاتین، هندوستان، روسیه، فرانسه و... شرکت داشتند، خیلی از کشورها مایل بودند، بدانند جنبش سوسیالیستی در ایران چگونه شکل گرفت؟ یا شوروی با ایران چه کرد؟ و انگلیس چه مدت در ایران بود؟ من در آن کنفرانس ضمن صحبتهایم به موضوع میرزا و نهضت جنگل اشاره کردم.
هر چه پیش میرفتم آنها بیشتر مشتاق بودند و مرتبا سوال میکردند تا حدی که به من میگفتند چرا در مورد میرزا کتابی ننوشتهاید، میخواستند که از او بیشتر برایشان صحبت کنم و معتقد بودند که چنین شخصیتی برای کشور ایران مهم است. کشور کوبا با قهرمانانی چون چهگوارا زنده است و موجب اعتلای این کشور میشود و از من میپرسیدند که چرا میرزا را در سطح جهانی مطرح نمیکنید؟ و من هیچ جوابی نداشتم که به آنها بدهم.
وقتی به ایران بازگشتم سخت به دنبال آن جواب، سعی در شناساندن و مطرح کردن میرزا، این شخصیت انقلابی شدم. بعد از آن بود که بنیاد و انجمنی را تشکیل دادیم.
نهضت جنگل براساس چه ضرورتهایی ایجاد شد؟
در سال 1915 برابر با 1294 شمسی بعد از جنگ جهانی اول، ایران مشکلات بسیاری داشت. حضور عثمانیها و انگلیسیها ایران را به محل برخورد متفقین و متحدین تبدیل کرده بود و در این اوضاع گروهی به دنبال مهاجرت، دربار به فکر منافع شخصی و ملاکین به دنبال املاک بیشتر بودند. آشفتهترین اوضاع را شمال ایران داشت. عدهای از زمینداران بزرگ و تاجران نامدار به عنوان تبعه روس، پرچم این کشور را در مقابل خانههایشان برمیافراشتند و نه تنها مالیات نمیدادند، بلکه هر اجحافی که میتوانستند، در حق مردم و کشاورزان روا میداشتند. کنسول روس در رشت مالک الرقاب به حساب میآمد و زمام امور را عملا در دست گرفته بود.
در چنین وضعیتی، نهضت جنگل سربلند کرد. این حرکت دنباله جنبش مشروطه است، که ستارخان با قیامی مردمی آغاز کرد، اما خیلی پایدار نماند. نظام مشروطه نتوانست مردم را به عدالت و آزادی که در پیاش بودند، برساند. دولت با وزرا و حاکمان قبلی تشکیل شد. دربار به حکومت خود ادامه داد و فشارها تنها روی مردم فقیر سراسر کشور بود. در این اوضاع، میرزا در گموش تپه مجروح و برای مداوا به تفلیس اعزام شد.
اوضاع آشفته ایران بسیاری را در فکر فرو برده بود.تا این که در تهران عدهای به فکر افتادند، تا گروههای مقاومت تشکیل دهند. در مازندران، گیلان، گرگان و چند شهر دیگر کانونهای قیام علیه دربار و دولت مرکزی ایجاد شد، اما هیچکدام نتوانستند کاری از پیش ببرند. تنها میرزا بود که پس از بازگشت از تفلیس دریافت که جنگلهای گیلان مناسبترین جا برای مبارزه است. در همین اثنا کنسول روس، میرزا و تعداد 20 نفر دیگر را از گیلان تبعید کرد. میرزا و یاران او مخفیانه وارد رشت شدند و پایههای قیام را استحکام بخشیدند. مرحوم مدنی و دکتر حشمت همراه با چند نفر دیگر سراغ روستاییان و دهقانان رفتند و از منافع آنها در برابر زورگویان و قزاقهای روس دفاع کردند و حتی زمانی که به روستاها حمله شده بود، باز یاران میرزا با تبر و داس اجازه ندادهاند قزاقها به روستاییان زور بگویند.
وقتی دهقانان و روستاییان با چنین انسانهایی آشنا شدند، که درس گرفته از مکتب میرزا بودند، همگی به سمت جنگل رو آوردند. یاران میرزا به تدریج از 7 نفر به 17 نفر و سپس به 70 نفر رسید. با این کار روز به روز بر حامیان جنبش افزوده میشد و آنچنان مرید میرزا شده بودند که به هیچ عنوان حاضر نبودند، مکان حضور میرزا را به قزاقهای روس بروز دهند. وقتی قشون روس با توپ و تفنگ و سرباز فراوان به دنبال میرزا بودند، این دهقانان فداکار با حمله به آنها تفنگها را به غنیمت میگرفتند و به یاران میرزا میدادند. مردم همه گونه احتیاجات جنگلیها را اعم از غلات و غیره فراهم میکردند؛ حتی یک روز عدهای از افسران ژاندارمری با توصیه کلنل محمدتقیخانپسیان به جنگل وارد شدند و به جمع آنها پیوستند. تمامی آزادی خواهانی که در گوشه و کنار ایران بودند، به میرزا پیوستند.
آیا میان میرزا کوچکخان با سایر مبارزان نظیر مرحوم شیخ محمد خیابانی هم رابطه وجود داشت؟
بله، ارتباط وجود داشت ولی این رابطه زمانی برقرار شد، که دیگر دیر شده بود و نهضت جنگل روبه سرکوبی میرفت و از فومن به سمت لاهیجان عقب نشسته بود. 20 هزار قزاق در تعقیب میرزا بودند. انگلیسها وقتی در منجیل به میرزا حمله کردند، از هر نوع تجهیزاتی استفاده کردند؛ حتی طیاره و توپ، در حالی که میرزا و طرفدارانش فقط از سلاح تفنگ استفاده میکردند. میرزا دست به حملات چریکی میزد، که گاه موفق و گاه ناموفق بود. بعدها که خیانت خالو قربان و تعداد دیگری، باعث شد، تمامی پناهگاههای امن میرزا شناسایی شود، رفته رفته نهضت روبه ضعف نهاد.
چرا سعی میشد چهره میرزا مخدوش شود و چرا انگلیسیها تلاش میکردند از او نامی باقینماند؟
در گیلان و اطراف آن ثروتمندان و زمین دارانی همانند سپهسالار، امینالدوله و بسیاری دیگر که ساکن تهران بودند و در دولت مرکزی نفوذی خاص داشتند، میدیدند که دهقانان و روستاییان حاضر به در اختیار گذاشتن جان و مال و ناموس خود نیستند و منافعشان در خطر است. درنتیجه به دولت مرکزی فشار میآوردند و به دستگیری یاران میرزا کمک میکردند و از سرکوب شدن میرزا خوشحال بودند، حتی در جایی به میرزا لقب دزد، یاغی و متجاوز داده بودند.
نهضت جنگل ادامه منطقی مشروطیت اصیل و نهضت عدالتخانه است، در حالی که مشروطیت دوم پر از دغل و ریاکاری بود. در آن زمان در هر نقطه از ایران به شکلی، افرادی ظهور کردند، در آذربایجان محمد خیابانی، در خراسان کلنل پسیان، در گیلان میرزاکوچک خان و اگر آنها به هم میپیوستند و نهضتی مشترک را پی میریختند، شاید این اتفاقات در تاریخ رخ نمیداد.
چرا انقلابیوننتوانستند یک صف واحد را تشکیل دهند؟
امروزه امکانات و فناوری پیشرفته نظیر پست، تلگراف، تلفن، روزنامه، اینترنت و... وجود دارد، در حالی که، در آن زمان پیکها پیاده یا با اسب، خبرها و نامهها را رد و بدل میکردند، مثلا وقتی میرزا میخواست به لنکران برود، پیاده میرفت. راههای ارتباطی اولا صعبالعبور بود و ثانیا کاملا در اختیار دشمن قرار داشت. نه تنها قزاقها مانع عبور و مرور انقلابیون بودند، بلکه خانها نیز به آنها کمک میکردند.
اگر مجاهدان و انقلابیون سراسر کشور به هم میپیوستندآیا وقوعیک انقلاب بزرگ محتملبود؟
بله قطعا، انقلابی واحد تشکیل میشد، اما مشکل اینجاست که از یک سو شمال ایران همجوار کشور شوروی و از طرف دیگر نزدیک به قزوین و تهران بود. لذا این انقلاب از چند سمت سرکوب میشد و هیچ راهی برای ارتباط با سایر نقاط کشور نداشت. نهضت جنگل از اردیبهشت سال 1294 تا آذر 1300 به طول انجامید، حال آن که هیچ قیام دیگری در کشور نتوانست خیلی پایدار بماند. نهضت جنگل در کنگره کسما مرامنامهای را تصویب کرد که بیست و چند ماده داشت و شامل اقتصاد، سیاست و اجتماع بود. این نهضت طبق اصول عمل میکرد و برای همین تقریبا ماندگارتر از سایر انقلابها شد. وقتی حزب عدالت تبدیل به حزب کمونیست شد و سازمانهای سیاسی دیگری ظاهر شدند، نهضت جنگل تصمیم گرفت که یک مرامنامه را به تصویب برساند، تا همه طبق اصول آن عمل کنند. میرزا کوچک خان در ارتباط با حزب عدالت، خواهان دخالت نکردن بیگانگان در امور داخلی ایران و انقلاب شد و همواره میگفت: تبلیغات کمونیستی در ایران انجام ندهید، چرا که نخست استقلال ایران اهمیت دارد. حتی در یک مقطع بلشویکها به میرزا پیشنهاد کردند 60هزار نیرو در اختیارش قرار دهند تا با کمک آنها تهران را فتح کند و میرزا که از اهداف سوء آنها مطلع بود با تیزبینی و هوشمندی در پاسخ گفت: بعد آنها را چه طور از تهران بیرون کنم؟
میرزا و نهضت جنگل بر چه آرمانها و شعارهایی تکیه داشتند؟
نهضت جنگل به استقلال ایران اعتقاد داشت. عدم مداخله هر خارجی رکن اصلی آن بود. درباره آزادی، معتقد بود همگان باید بتوانند عقاید و نظراتشان را با آزادی کامل بیان کنند. درباره مذهب میگفت: مذهب از عواطف قلبیه است و هیچ کسی حق دخالت، توهین، جسارت و کنترل آن را ندارد. ظلم و ستم چه از نظر اقتصادی، چه سیاسی و چه اجتماعی را نمیپذیرفت. میرزا به عدالتخواهی، اسلام، آزادی و میهن میاندیشید و این معیارها را تا آخر حفظ کرد و پیشنهاد سلطنت انگلیسیها را هم نپذیرفت.
ا یکی از شروط به قدرت رساندن رضاخان، سرکوبی نهضت جنگل بود؟
با توجه به اسناد موجود، رضاخان در تهران برای سرکوبی نهضت جنگل بیتابی میکرد. مستشاران انگلیسی در نقشههای جنگی، رضاخان را همراهی میکردند و چون دو قطب خارجی قدرتمند، یعنی روسیه و انگلیس خواستار سرکوبی نهضت جنگل بودند، با هم متحد شدند. کلانتر اف نماینده دولت شوروی همراه با رضاخان به این نهضت حمله کردند.
خالو قربان تسلیم رضا شاه شد. احسانالله خان به شوروی فرار کرد و تمامی اینها با کمک نیروهای بیگانه صورت گرفت.
پیرامون انشعابات بوجود آمده در نهضت جنگل کهباترفندهای دو دولت بریتانیا و روسیه صورت گرفت، توضیح دهید.
در دوره اول نهضت، کمیته اتحاد اسلام به وجود آمد، که میرزا هم از اعضای این کمیته بود. این کمیته در سالهای 1914 تا 1928 ادامه داشت.
نهضت جنگل در این سالها روز به روز توسعه پیدا میکرد. وقتی جنگ بینالمللی اول، تمام شد، انگلیس دیگر رقیبی برای خود نمیدید و سعی داشت ایران را کاملا در اختیار بگیرد. در این شرایط، تنها کسی که در مقابل دولت انگلستان ایستاد و مقاومت کرد، میرزا بود. انگلیس از جنگلیها میخواست، به قفقاز حمله کنند ولی میرزا قبول نکرد. قشون انگلیس وقتی مقدمات ورود خود را به ایران از نظر سیاسی و نظامی فراهم کرد به نهضت جنگل اولتیماتوم داد، که یا راه را برای عبور ما باز کنید، یا ما به شما حمله خواهیم کرد.
وثوقالدوله سعی میکرد با تطمیع و تهدید، نهضت جنگل را متلاشی کند. رئیس اداره سیاسی سفارت انگلیس با کمک وثوقالدوله سعی در برقراری ارتباط با کمیته اتحاد اسلام داشت که به طور محرمانه یکی از یاران نزدیک میرزا یعنی حاج احمد کسمایی را راضی به تسلیم و گرفتن اماننامه جانی و مالی کرد. وقتی میرزا متوجه شد که اعضای کمیته اتحاد اسلام هریک دارای اماننامه هستند، از این کمیته خارج شد و این کمیته از هم پاشید و اعضای آن برخی به دولت مرکزی و انگلیس پیوستند و برخی مثل میرزا و دیگران به جنگلهای گیلان پناه بردند.
پیرامون ماهیت احمد کسمایی بیشتر توضیح دهید.
احمد کسمایی مدتی حکمران مناطقی از گیلان بود، ولی چند سال بعد در فقر و بدبختی، زندگیاش را از دست داد. او آگاهانه تصمیم به تسلیم شدن گرفت، اما درباره دکتر حشمت اینطور نبود. به او قسم قرآن دادند که اگر تسلیم شوی، اماننامه، جان تو را حفظ خواهد کرد، ولی بعد از تسلیم شدن او را اعدام کردند.
در این میان وثوقالدوله چه نقشی بازی میکرد؟
وثوقالدوله خیانت بسیاری به ایران کرد. او حاضر بود ایران را به طور کامل در اختیار بیگانگان قرار دهد و برای از بین رفتن و سرکوبی نهضت جنگل تلاشهای زیادی کرد؛ اما وقتی متوجه قدرت نهضت جنگل شد، ناچار به بستن قرارداد با آن شد و صلحی مسلح را فراهم کرد که میرزا در جنگل بماند و به رشت حمله نکند.
اواخر اسفند سال 1298 دولت مرکزی متوجه شد حریف خوبی برای نهضت جنگل نیست. آنها نهضت جنگل را به امید تصویب قرارداد صلح در مجلس، امیدوار کرده بودند.
رابطه مدرس و میرزا کوچکخان چگونه بود؟
شهید مدرس در اعلامیهای نهضت جنگل را تایید کرده بود. در سال 1298 از مدرس سوال میکنند، نظرتان درباره نهضت جنگل چیست و مدرس در جواب میگوید: نهضت جنگل مورد تایید ماست و نهضتی وطندوست و مردمی است.
در اواخر عمر میرزا بر او چه گذشت؟
ا خیانت خالوقربان، فریب خوردن دکتر حشمت و تسلیم بسیاری از انقلابیون به رضاخان، میرزا، از هر طرف تحت فشار قرار داشت و در کوههای گیلان مرتب در جنگ و گریز بود. او برای تجدید قوا و سازماندهی نیروهای جدید به سمت خلخال حرکت کرد. در میان راه برخی دستگیر و بعضی کشته شدند. میرزا از دوستانش خواست او را موقتا ترک کنند، تا مبادا کشته شوند.
وقتی به کوهها فرار کرد، سرمای شدیدی وجود داشت. سرما و برفی که تابستان هم، آن را آب نمیکند. در آن سرما میرزا در 11 آذرماه همراه بعضی دیگر به نامهای هوشنگ آلمانی(مستر گائوک) و معینالرعایا، حرکت کردند. معینالرعایا در میانه راه به وسیله یکی از بستگانش که در ارتش قزاق خدمت میکرد، اماننامهای دریافت کرد و از میرزا و هوشنگ جدا شد. میرزا و هوشنگ، که راه را بلد نبودند، دچار یخزدگی شدند. یکی از روستاییان که از آن محل عبور میکرد، در برف میرزا را پیدا کرد، که هنوز جان در بدن داشت. هرچه سعی میکند، به او چیزی گرم بخوراند، موفق نمیشود، فورا به اهالی روستا خبر میدهد، تا به کمک میرزا بیایند. اهالی روستا، میرزا را به مسجدی میبرند.
خبر حضور میرزا به طالش میرسد. قزاقهای دولتی از راه میرسند و سر از بدن او جدا میکنند. برخی میگویند که میرزا در برف بر اثر یخزدگی از دنیا رفته بود. ولی مستندات نشان میدهد اینطور نیست مثلا وقتی سر از بدن او جدا کردند خون زیادی جاری شد که موید زندهبودن اوست.
چه کسی سر میرزا را از بدنش جدا کرد؟
ظاهرخان به یکی از نیروهایش دستور میدهد و او این کار را میکند. سر میرزا را خالو قربان، به رشت میآورد و مردم روستا پیکر پاک او را دفن میکنند.
سر را در ملاء عام قرار میدهند، تا همگان بدانند، نهضت جنگل از میان رفت. خالو قربان سر را از رشت به تهران میبرد و به عنوان پیشکش به سردار سپه میدهد. بعد از مدتی سر میرزا را در میدان حسنآباد در محل آتشنشانی فعلی دفن میکنند، اما چند نفر از دوستان باوفای میرزا، شبانه، با نبش قبر، سر را برداشته و به رشت میبرند و دفن میکنند و بالاخره دوستان او در شهریور سال 21 پس از سقوط دیکتاتوری رضاخانی، بدن و سر میرزا را در یک جا مدفون میسازند و مقبرهای برای او درست میکنند که هماکنون مزار و وعدهگاه عاشقان است.
هدف میرزا در مبارزاتش چه بود؟
برای پاسخ، شما را رجوع میدهم به نامهای که در تاریخ 5 آبان 1300 میرزا خطاب به دوستش مینویسد و میگوید: «اتکای من به خداوند منان و دادگری است که در بسیاری از اتفاقات، ما را در پرتو توجهات خود محافظت کرده است. به جز خدا هیچکس نبوده و امیدوارم توجهات کاملهاش یار و یاور ما باشد. افسوس میخورم که مردم ایران پس از ما خواهند فهمید که ما که بودیم و چه کردیم و چه میخواستیم انجام دهیم. ولی آقای من، امروز دشمنان، ما را دزد، یاغی و متجاوز خطاب میکنند در صورتی که هیچ قدمی جز در راه آسایش مردم و حفاظت از جان و مال و ناموس مردم برنداشتیم.»
تنها بعد از یک ماه در تاریخ 11 آذرماه 1300 شهید شدواین آخرین نامه میرزا به دوستش بود.
پیشنهاد انگلیس به میرزا برای پادشاهی ایران
در جنگ جهانی اول، انگلیسیها فاتح بودند؛ چرا که آلمان شکست خورده بود، فرانسه کشوری کوچک بود و تحت فشار آلمان قرار داشت و روسیه شاهد انقلاب اکتبر بود. تنها انگلیس، قدرت محض بود و سعی در استعمار کشورهایی چون ایران و هندوستان داشت. با انقلاب اکتبر در روسیه سال (1917)، انگلستان منافع خود در ایران را در خطر احساس میکرد و برای حفظ موقعیت خود در سال 1919 با کمک وثوقالدوله، خواستار حمایت ایران بود.
وقتی دید این امر امکانپذیر نیست، در جستجوی شخصیتی ذینفوذ و باقدرت بود که مجری خوبی برای برنامههای آنها باشد. بنابراین سراغ میرزا رفت و خواسته خود را بیان کرد که تمام اسناد و مدارک آن هم موجود است. پیشنهاد کرد میرزا به تهران بیاید و قدرت را به دست بگیرد.
فرمانده قوای انگلیس به نام ژنرال دنسترویل در خاطرات خود مینویسد: «من به میرزا کوچک خان جنگلی پیغام دادم که اگر شرایط ما را قبول کنی، سلطنت تو را در ایران به رسمیت خواهیم شناخت و تو تحت حمایت ما خواهی بود.» خواسته آنها بارها بیان شد و هر بار میرزا آن را رد کرد و گفت: من تحت سلطه خارجی حکومت تشکیل نخواهم داد. در این شرایط رضا خان سواد کوهی این پیشنهاد را پذیرفت.
رواسانی در یک نگاه
رواسانی، استاد دانشگاه هانوورآلمان و مدیر بنیاد نهضت جنگل در ایران است. او در شهر رشت متولد شد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در زادگاهش گذراند و پس از طی دانشسرای عالی، در دانشکده علوم دانشگاه تهران درس خواند و در رشته علوم طبیعی به اخذ مدرک کارشناسی نایل آمد. وی به دلیل شرکت در مبارزات علیه رژیم پهلوی ، جلای وطن کرد و به آلمان رفت و در آنجا به تحصیل در رشته علوم سیاسی مشغول شد.
پایان نامه دکترای خود را با موضوع نهضت میرزا کوچک خان جنگلی در دانشگاه هانوور دفاع کرد. دکتر رواسانی از سال 1353 تا 1378 استاد کرسی اقتصاد اجتماعی کشورهای در حال توسعه، در دانشگاه آلدنبورگ آلمان بود. وی هم اکنون مدیر بنیاد پژوهشی - فرهنگی میرزا کوچک خان جنگلی است. او تالیفات بسیاری دارد که بعضا عبارت است از: دولت و حکومت در ایران در دوره تسلط استعمار سرمایهداری جهان سوم چگونه غارت میشود، نهضت جنگل ، نظریه دو دنیا ، جامعه بزرگ شرق،زمینههای اجتماعی هویت ملی و زمینههای اجتماعی نهضت جنگل و چند کتاب و مقالات دیگر.
* عنوان مقاله برگرفته از مطلبی پیرامونمیرزا مندرجدر روزنامه باختر امروز شماره45 مورخ ششم شهریور 1321شمسی است.
پنجشنبه 14 آذر 1387