نفوذی
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
حسانالله خان دوستدار، فرزند میرزاعلیاکبر حافظ الصحه در 1263 در خانوادهای منتسب به بهائیت در ساری چشم به جهان گشود. تحصیلات خود را در مدارس تربیت و سپس دارالفنون به پایان برد و زبان فرانسه را در آنجا آموخت و مدتی معلم فرانسه فرزندان حاجی میرزا یحییخان املشی بود. در جوانی به افکار آزادیخواهانه گرایش پیدا کرد و پس از مشروطیت در 1325 ق. به عضویت «انجمن حقیقت» از انجمنهای مشروطهخواه ساری درآمد. وی در دوره موسوم به استبداد صغیر و در جریان فتح تهران از جمله مجاهدان گیلان بود.متن
سال 1331 ق. در نبرد قوای دولتی با ابوالفتح میرزا سالارالدوله شرکت داشت. با شروع جنگ جهانی اول و تشکیل دولت موقت مهاجرین در کرمانشاه علیالظاهر به آنان پیوست لکن به دلیل اختلاف با رئیس دولت موقت (رضا قلیخان نظامالسلطنه مافی) به تهران بازگشت1 سال 1335 ق. مقارن با سرنگونی تزار روسیه و انقلاب بلشویکی در تهران «کمیته مجازات» تشکیل شد. از آنجا که احسانالله خان آنان را با اهداف خود نزدیک میدید تلاش کرد به نوعی به آنها وصل شود ولی به علت این که اعضای کمیته، مخفی و ناشناخته بودند تصمیم گرفت با یک حرکت خودسرانه توجه آنان را به خود جلب نماید لذا دست به ترور میرزا محسن مجتهد زد و پس از این اقدام بود که به کمیته مجازات ملحق شد.2
با دستگیری بهادرالسلطنه کردستانی (عضو کمیته مجازات) و اعترافات وی، اعضای کمیته دستگیر شدند و احسانالله خان به رشت فرار کرد و در آنجا به میرزا کوچکخان پناه برد و میرزا علیرغم اصرار وثوقالدوله حاضر نشد او را به قوای دولتی تحویل دهد. احسانالله خان بتدریج اعتماد میرزا را جلب کرد و از یاران نزدیک او شد. در زمان حکومت سردار معظم خراسانی بر گیلان و لشکرکشی او برای قلع و قمع جنگلیها، مشارالیه از معدود کسانی بود که جان سالم به در برد و توانست بار دیگر در فومنات به میرزا بپیوندد. پس از تشکیل جمهوری انقلابی گیلان، احسانالله خان به عضویت ستاد ارتش انقلاب درآمد. وی از ابتدای انقلاب اکتبر 1917 تحت تاثیر افکار تند و انقلابی بلشویکها قرار داشت لذا با کمونیستهای تندرو همراه شد. افکار و اندیشههای کمونیستی او با تفکر مذهبی و ناسیونالیستی میرزا هیچ سازشی نداشت و رفته رفته جاهطلبی او موجبات بروز اختلاف بین سران جنگل را فراهم آورد. پس از این که میرزا به حالت قهر رشت را ترک نمود، کمونیستهای افراطی، کودتای سرخ را برپا نمودند و کمیته جدیدی را جهت اداره امور جمهوری گیلان به ریاست احسان اللهخان تشکیل دادند. اقدامات کمیته مذکور موجبات نارضایتی اهالی و تضعیف نهضت جنگل را فراهم آورد. چندی بعد کار به نبرد بین جنگلیها و کمونیستها کشید که در نتیجه آن قوای جنگل از بلشویکها که پشتگرمی به ارتش سرخ داشتند، شکست خوردند و به جنگل عقبنشینی کردند، لیکن حمله قوای دولتی و ضعیف شدن بلشویکها، آنان را وادار ساخت که دست دوستی به سمت میرزا دراز کنند.
حزب کمونیست قفقاز، حیدرخان عمواوغلی را برای رفع مناقشه و درگیری درونی جنبش به گیلان اعزام کرد.
حیدرخان دو جناح اصلی درگیری را به آشتی فراخواند و نتیجه آن تشکیل دولت جدیدی شد که در آن میرزا کوچکخان سرکمیسر و احسان اللهخان کمیسر قضایی و معارف گردید؛ اما کمتر از 2 ماه بعد، از کار برکنار گردید. پس از آن خودسرانه تصمیم به فتح پایتخت گرفت که با شکست مواجه شد.3 دولت مرکزی با آگاهی از تنشهای درونی جنبش جنگل به سوی آنها حمله کرد که باعث عقبنشینی نیروهای جنبش به سوی جنگل شد. پس از آن که قوای دولتی رشت را تصرف کرد، احسان اللهخان به انزلی رفت و همزمان با تسلط قوای دولتی بر انزلی با کشتی به باکو رفت. او و یارانش پس از ورود به باکو، حزبی به نام کمیته «انقلاب آزادکننده ایران» تشکیل دادند.
در پی بازداشت تعداد زیادی از کمونیستهای ایرانی از سوی مقامات شوروی در آذر 1316احسان اللهخان نیز در باکو دستگیر شد و او را به دست داشتن در فعالیتهای ضدشوروی و جاسوسی انگلیس و... متهم کردند. از وی 5 ماه بازجویی به عمل آوردند و برای تحقیقات بیشتر او را به مسکو فرستادند و در 19 اسفند 1317 مشارالیه را محاکمه و صبح همان روز در مسکو اعدام کردند.4
پی نوشتها:
1. فرهنگ ناموران معاصر ایران، تهران: سازمان تبلیغات اسلامی، حوزه هنری، سوره مهر، 1384، 2/161. 2. حسن مرسلوند، زندگینامه رجال و مشاهیر ایران، تهران: الهام، 1369، 1/81. 3. هومن یوسفدهی، حکمرانان گیلان در عهد زندیه و قاجاریه، رشت، نشر گیلکان، 1382، صص 235ــ 237. 4. فرهنگ ناموران معاصر ایران، پیشین، ص 162.
پنجشنبه 14 آذر 1387
با دستگیری بهادرالسلطنه کردستانی (عضو کمیته مجازات) و اعترافات وی، اعضای کمیته دستگیر شدند و احسانالله خان به رشت فرار کرد و در آنجا به میرزا کوچکخان پناه برد و میرزا علیرغم اصرار وثوقالدوله حاضر نشد او را به قوای دولتی تحویل دهد. احسانالله خان بتدریج اعتماد میرزا را جلب کرد و از یاران نزدیک او شد. در زمان حکومت سردار معظم خراسانی بر گیلان و لشکرکشی او برای قلع و قمع جنگلیها، مشارالیه از معدود کسانی بود که جان سالم به در برد و توانست بار دیگر در فومنات به میرزا بپیوندد. پس از تشکیل جمهوری انقلابی گیلان، احسانالله خان به عضویت ستاد ارتش انقلاب درآمد. وی از ابتدای انقلاب اکتبر 1917 تحت تاثیر افکار تند و انقلابی بلشویکها قرار داشت لذا با کمونیستهای تندرو همراه شد. افکار و اندیشههای کمونیستی او با تفکر مذهبی و ناسیونالیستی میرزا هیچ سازشی نداشت و رفته رفته جاهطلبی او موجبات بروز اختلاف بین سران جنگل را فراهم آورد. پس از این که میرزا به حالت قهر رشت را ترک نمود، کمونیستهای افراطی، کودتای سرخ را برپا نمودند و کمیته جدیدی را جهت اداره امور جمهوری گیلان به ریاست احسان اللهخان تشکیل دادند. اقدامات کمیته مذکور موجبات نارضایتی اهالی و تضعیف نهضت جنگل را فراهم آورد. چندی بعد کار به نبرد بین جنگلیها و کمونیستها کشید که در نتیجه آن قوای جنگل از بلشویکها که پشتگرمی به ارتش سرخ داشتند، شکست خوردند و به جنگل عقبنشینی کردند، لیکن حمله قوای دولتی و ضعیف شدن بلشویکها، آنان را وادار ساخت که دست دوستی به سمت میرزا دراز کنند.
حزب کمونیست قفقاز، حیدرخان عمواوغلی را برای رفع مناقشه و درگیری درونی جنبش به گیلان اعزام کرد.
حیدرخان دو جناح اصلی درگیری را به آشتی فراخواند و نتیجه آن تشکیل دولت جدیدی شد که در آن میرزا کوچکخان سرکمیسر و احسان اللهخان کمیسر قضایی و معارف گردید؛ اما کمتر از 2 ماه بعد، از کار برکنار گردید. پس از آن خودسرانه تصمیم به فتح پایتخت گرفت که با شکست مواجه شد.3 دولت مرکزی با آگاهی از تنشهای درونی جنبش جنگل به سوی آنها حمله کرد که باعث عقبنشینی نیروهای جنبش به سوی جنگل شد. پس از آن که قوای دولتی رشت را تصرف کرد، احسان اللهخان به انزلی رفت و همزمان با تسلط قوای دولتی بر انزلی با کشتی به باکو رفت. او و یارانش پس از ورود به باکو، حزبی به نام کمیته «انقلاب آزادکننده ایران» تشکیل دادند.
در پی بازداشت تعداد زیادی از کمونیستهای ایرانی از سوی مقامات شوروی در آذر 1316احسان اللهخان نیز در باکو دستگیر شد و او را به دست داشتن در فعالیتهای ضدشوروی و جاسوسی انگلیس و... متهم کردند. از وی 5 ماه بازجویی به عمل آوردند و برای تحقیقات بیشتر او را به مسکو فرستادند و در 19 اسفند 1317 مشارالیه را محاکمه و صبح همان روز در مسکو اعدام کردند.4
پی نوشتها:
1. فرهنگ ناموران معاصر ایران، تهران: سازمان تبلیغات اسلامی، حوزه هنری، سوره مهر، 1384، 2/161. 2. حسن مرسلوند، زندگینامه رجال و مشاهیر ایران، تهران: الهام، 1369، 1/81. 3. هومن یوسفدهی، حکمرانان گیلان در عهد زندیه و قاجاریه، رشت، نشر گیلکان، 1382، صص 235ــ 237. 4. فرهنگ ناموران معاصر ایران، پیشین، ص 162.
پنجشنبه 14 آذر 1387