چکیده

در جریان وقایع سال 56 و نیمه اول سال 57 کسان بسیاری ایفای نقش کردند. مرگ مشکوک آیت‌الله سیدمصطفی خمینی و برگزاری مجالس ختم فراوان و باشکوه در سراسر کشور، مانور قدرت انقلابیون بود که خشم رژیم را برانگیخت تا آنجا که روز 17 دی ماه پس از اخذ مجوز از آمریکا، دستگاه شاه با اهانت به امام، چالش بزرگ خویش با ملت ایران را آغاز کرد. چالشی که جز نابودی برای آن رژیم پوسیده و جهنمی حاصلی نداشت. کارگزاران آن دوران که از جمله مهم‌ترین ایشان می‌توان جمشید آموزگار (نخست‌وزیر)‌ و داریوش همایون (وزیر اطلاعات و جهانگردی)‌ را نام برد با تحلیل غلط از شرایط روز، نشان دادند کوتوله‌هایی هستند که به غلط بر مسندهای ملتی بزرگ تکیه زده‌اند.

متن

   پس از انتشار مقاله جسارت‌آمیز به امام امت، مراجع عظام و روحانیت بویژه حضرت آیت‌الله العظمی گلپایگانی با حمایت مردانه از امام و با پشتیبانی از طلاب و مردم انقلابی، بر دل‌های مجروح و غم‌زده آنان مرهم گذارد.
در این بخش از میان انبوه کسانی که به طور مستقیم و غیرمستقیم در این وقایع به شکل مثبت و منفی نقش‌آفرین بودند، تنی چند را برگزیده و به معرفی آنان می‌پردازیم.

داریوش همایون، فرزند نورالله سال 1307 در تهران چشم به جهان گشود. تحصیلات خود را در دبستان‌های فیروز بهرام و ابن‌سینا و دوره متوسطه را در دبیرستان‌های البرز و دارایی به پایان رساند. پس از اخذ دیپلم در وزارت دارایی استخدام شد و بعدها دوره لیسانس و دکترای حقوق را در دانشگاه تهران به اتمام رسانید.1
آغاز جنگ جهانی دوم و اشغال ایران در سال 1320 مصادف با شروع فعالیت‌های سیاسی وی بود و به گفته خودش در سال 1321 وارد دسته‌های کوچکی که متشکل از جوانان تندرو ناسیونالیست بودند، گردید. 4 سال بعد به جمع گروهی به نام «انجمن» که یکی از اهداف مهم آن فعالیت‌های شبه‌نظامی بود، پیوست و در یک عملیات نظامی که گروه تصمیم به سرقت نارنجک و مین از کمپ آمریکایی‌ها گرفت بر اثر انفجار مین پایش آسیب دید.
در سال 1328 با تاسیس انجمن هنری جام‌جم به عضویت آن درآمد و کار روزنامه‌نویسی را با انتشار مقالاتی در مجله جام‌جم، ارگان انجمن فوق آغاز نمود.
نامبرده عضویت در احزاب پان ایرانیست، حزب ملت ایران و حزب سوسیالیست ملی کارگران ایران (سومکا)‌ را نیز در کارنامه خویش دارد. سال 1331 در بدو ورود به حزب سومکا به عضویت سازمان گروه جاویدان که گارد ویژه رهبر حزب بود درآمد2 و به اتهام حمله به مکان‌های وابسته به حزب توده، برهم زدن نظم عمومی و ایجاد اغتشاش 3 ماه و نیم بازداشت شد و در همین سال به دنبال ناآرامی‌ها و تظاهرات هواداران شاه علیه دکتر محمد مصدق، دستگیر و اردیبهشت سال بعد، از زندان آزاد گردید.
سال 1334 در حالی که کارمند وزارت دارایی بود، ضمن تصدی سمت بازرس عالی وزارت اقتصاد، کار خود را در روزنامه اطلاعات نیز به عنوان مصحح و سپس مترجم سرویس خارجی (بین‌الملل)‌ آغاز کرد. آخرین سمت وی در روزنامه یاد شده سردبیری سرویس خارجی بود.3
در همین سال‌ها، آشنایی وی با ژوزف گودین، رئیس سازمان جاسوسی سیا سرآغاز همکاری نامبرده با آمریکاییان شد و ورودش به موسسه فرانکلین اولین گام این همکاری سیاسی و فرهنگی بود که تا سال 1346 ادامه داشت. گام بعدی همکاری وی با سازمان سیا، نفوذ در تشکیلات جبهه ملی بود که با هدف در اختیار گرفتن آن توسط سازمان‌ مذکور صورت گرفت.
حضور همایون در سندیکای نویسندگان و خبرنگاران مطبوعات، موجب اخراج وی از روزنامه اطلاعات گردید. سال 1343 با دریافت بورس یک ساله «نیمن» دانشگاه هاروارد راهی آمریکا شد و پس از پایان دوره و بازگشت به ایران از سوی «سیا» بارها به کشورهای خاورمیانه، خاور دور و آمریکا مسافرت نمود.
سال 1346 با حمایت پنهان سیا روزنامه آیندگان را که مدافع سیاست‌های خارجی آمریکا و محافل صهیونیستی بود، منتشر ساخت. ازدواج او در سال 1350 با هما زاهدی، نماینده مجلس و خواهر اردشیر زاهدی موجب نفوذ همایون در دربار شد. سال 1353 به دنبال تشکیل حزب رستاخیر به آن پیوست و با انتشار مقالاتی در روزنامه‌ آیندگان به حمایت از حزب پرداخت. 16 مرداد 1356 در کابینه جمشید آموزگار به سمت وزیر اطلاعات و جهانگردی منصوب و با اتخاذ سیاست سانسور مطبوعات عرصه فعالیت را بر روزنامه‌نگاران و نویسندگان تنگ نمود.4
یکی از اقدامات خائنانه رژیم پهلوی در زمان تصدی همایون بر وزارت اطلاعات و جهانگردی، چاپ مقاله اهانت‌آمیز به امام امت در روزنامه اطلاعات (در 17 دی‌ماه 1356) ‌بود. گرچه این مقاله با نام مستعار و جعلی «احمد رشیدی مطلق» منتشر گردید، ولی نگارش آن را به همایون نسبت دادند و این در حالی بود که به گفته همایون، وی هیچ نقشی در تهیه و نگارش مقاله فوق نداشته و مقاله مذکور به دستور شاه در دفتر مطبوعاتی هویدا تهیه و تنظیم شده و وی صرفا واسطه انتقال آن به روزنامه اطلاعات بوده است.
در شهریور 1357 پس از سقوط دولت آموزگار، سندیکای نویسندگان و خبرنگاران مطبوعات علیه همایون به دلیل اقدام خائنانه‌اش در چاپ مقاله مورد بحث، برقراری سانسور و ممنوع‌القلم ساختن عده‌ای از نویسندگان، اعلام جرم نمودند. آبان 1357 با اوج‌گیری انقلاب اسلامی و روی کار آمدن حکومت نظامی، رژیم پهلوی برای منحرف ساختن اذهان عمومی، دستور بازداشت عده‌ای از کارگزاران رژیم (منجمله داریوش همایون)‌ را صادر نمود.
وی که پس از دستگیری به زندان دژبان مرکز در پادگان جمشیدیه تهران منتقل شده بود، شامگاه 21 بهمن 1357 هنگامی که مردم پادگان فوق را تسخیر کردند با استفاده از تاریکی شب موفق به فرار شد و پس از حدود 15 ماه زندگی مخفی در اردیبهشت سال 1359 از کشور گریخت و هم‌اکنون درخارج از کشور مشغول فعالیت‌های سیاسی علیه جمهوری اسلامی ایران است.
پی نوشت‌ها:
1. باقر عاقلی، شرح حال رجال سیاسی و نظامی‌ معاصر ایران، تهران: نشر گفتار؛ نشر علم، 1380، 3/1756.
2. صفاءالدین تبرائیان، وزیر خاکستری؛ بازشناسی نقش داریوش همایون در حاکمیت پهلوی دوم، تهران: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1383، ص 169.
3. داریوش همایون به روایت اسناد ساواک، تهران: وزارت اطلاعات، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1378، 1/18.
4. نیمه پنهان: سیمای کارگزاران فرهنگ و سیاست، تهران: کیهان، 1379، 1/23.


 پنجشنبه 12 دی 1387            

تبلیغات