متفکر شهید
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
در 75 کیلومتری جنوب مشهد در شهر فریمان خانوادهای متدین زندگی میکرد. مرد این خانواده شیخ وارسته و زاهدی بود که محمدحسین نام داشت. همسر وی، بانوی وارستهای بود که از حافظهای قوی و نیروی بیان و نطق در خور تحسین برخوردار بود.متن
در 75 کیلومتری جنوب مشهد در شهر فریمان خانوادهای متدین زندگی میکرد. مرد این خانواده شیخ وارسته و زاهدی بود که محمدحسین نام داشت. همسر وی، بانوی وارستهای بود که از حافظهای قوی و نیروی بیان و نطق در خور تحسین برخوردار بود.
13 بهمن 1299 خداوند به این زن و مرد فرزندی عطا کرد که نام او را مرتضی نهادند. مرتضی از کودکی آرام و متفکر بود. در 5 سالگی علاقه وی به کتاب بارز بود. با این که سنش اقتضا نمیکرد او را به مکتب فرستادند. در 10 سالگی تحصیلات علوم قدیمه را شروع کرد و عازم مشهد، یکی از پایگاههای علوم اسلامی شد. اما هنوز 2 ماه از اقامتش نگذشته بود که به دلیل کشتار مسجد گوهرشاد توسط رضاخان مجبور به ترک مشهد شد.
17 ساله بود که برای فراگیری بیشتر علوم اسلامی عازم قم شد و سال 1319 در آن شهر گمشده خویش را در شخصیت امام خمینی یافت. جلسات درس اخلاق حاج آقا روحالله در مدرسه فیضیه برپا میشد و مردم زیادی از شهرهای مختلف برای شرکت در آن به قم میآمدند. خود وی میگوید: <بخش مهمی از شخصیت فکری و روحی من در آن درس و سپس در درسهای دیگری که طی دوازده سال از آن استاد الهی فرا گرفتم انعقاد یافت و همواره خود را مدیون او دانسته و میدانستم. راستی که او روح قدس الهی بود.> او همچنین در درسهای فلسفه علامه طباطبایی نیز شرکت میجست.
سال 1331 به تهران آمد و به تفسیر قرآن و تدریس فلسفه اسلامی در مدرسه مروی مشغول شد، سال 1334 به طور رسمی در دانشکده معقول و منقول دانشگاه تهران با رتبه دانشیار تدریس را آغاز کرد.
با شروع نهضت امام و قیام پانزده خرداد بحثهای او رنگ سیاسی گرفت و انتقاد از دولت و حکومت وارد حوزههای کاری استاد مطهری شد و به همین دلیل به همراه جمعی از روحانیت مبارز بازداشت شد.
ساواک در تحلیلی، نظریات سیاسی استاد را چنین بررسی میکند: نظریات سیاسی وی چون از منشاء دینی میباشد و مایه فلسفی دارد، اغلب صورت عدم رضایت به خود میگیرد و با بیان دینی، نظرات سیاسی خود را در ضمن سخن و در بین عبارات دینی عرضه میدارد.
شهید مطهری در سالهای 1356 1343 مبارزات گسترده فکری، فرهنگی، سیاسی را در مساجد و دانشگاهها دنبال میکرد که رئوس آن عبارت بودند از:
تقابل با جریانی که مبلغ تقابل اسلام و ایران بود و بر طبل ناسیونالیسم فرهنگی و باستان گرایی و زرتشتی مآبی میکوبید.
شناسایی و معرفی جریان التقاط، که با هدف <اسلام منهای روحانیت> در آن روزگار تکاپوی فراوان داشت.
در مقطع زمانی سالهای 58 1357 (فینال انقلاب) نقش شهید مطهری (به عنوان رئیس شورای انقلاب) در پیروزی نهضت بسیار با اهمیت است. با فرارسیدن بهمن 1357 شمارش معکوس برای سرنگونی رژیم پهلوی آغاز شد، این در حالی بود که استاد مطهری در راس 3تشکل مهم انقلابی قرار داشت:
1. جامعه روحانیت مبارز تهران.
2. کمیته استقبال از امام.
3. شورای انقلاب.
با پیروزی انقلاب، شهید مطهری به عنوان استوانهای قوی به خدمت نظام درآمد. وی به خاطر بینش عمیق، سلامت نفس و درایتش مورد اطمینان کامل امام بود. اما در آن زمان، افراد کم سواد و جاهلی نیز بودند که از اسلام و قرآن حتی پوسته رویی آن را نیز نمیشناختند ولی ادعای شناخت قرآن و اسلام را داشتند و برداشتهای ناقص خود را به نام دین عرضه میکردند. یکی از این قماش، فرد سختسر و سنگدلی بود به نام اکبر گودرزی که خود را عالم اسلامی میدانست و گروهکی به نام فرقان به راه انداخته بود. این گروه درصدد نابودی روحانیت و چهرههای اسلامی و انقلابی و در راس آن استاد مطهری بود و معالاسف شامگاه سهشنبه 12 اردیبهشت 1358 ساعت 20/10 دقیقه شب بعد از پایان جلسه شورای انقلاب عوامل این گروه منحط، توانستند به مقصد شوم خویش نائل آیند و مغز متفکر انقلاب اسلامی را به شهادت برسانند.
منبع: کتاب رفتار سیاسی شهید مطهری و انقلاب اسلامی ایران، احسان جوانمرد، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1385.
پنجشنبه 10 اردیبهشت 1388
13 بهمن 1299 خداوند به این زن و مرد فرزندی عطا کرد که نام او را مرتضی نهادند. مرتضی از کودکی آرام و متفکر بود. در 5 سالگی علاقه وی به کتاب بارز بود. با این که سنش اقتضا نمیکرد او را به مکتب فرستادند. در 10 سالگی تحصیلات علوم قدیمه را شروع کرد و عازم مشهد، یکی از پایگاههای علوم اسلامی شد. اما هنوز 2 ماه از اقامتش نگذشته بود که به دلیل کشتار مسجد گوهرشاد توسط رضاخان مجبور به ترک مشهد شد.
17 ساله بود که برای فراگیری بیشتر علوم اسلامی عازم قم شد و سال 1319 در آن شهر گمشده خویش را در شخصیت امام خمینی یافت. جلسات درس اخلاق حاج آقا روحالله در مدرسه فیضیه برپا میشد و مردم زیادی از شهرهای مختلف برای شرکت در آن به قم میآمدند. خود وی میگوید: <بخش مهمی از شخصیت فکری و روحی من در آن درس و سپس در درسهای دیگری که طی دوازده سال از آن استاد الهی فرا گرفتم انعقاد یافت و همواره خود را مدیون او دانسته و میدانستم. راستی که او روح قدس الهی بود.> او همچنین در درسهای فلسفه علامه طباطبایی نیز شرکت میجست.
سال 1331 به تهران آمد و به تفسیر قرآن و تدریس فلسفه اسلامی در مدرسه مروی مشغول شد، سال 1334 به طور رسمی در دانشکده معقول و منقول دانشگاه تهران با رتبه دانشیار تدریس را آغاز کرد.
با شروع نهضت امام و قیام پانزده خرداد بحثهای او رنگ سیاسی گرفت و انتقاد از دولت و حکومت وارد حوزههای کاری استاد مطهری شد و به همین دلیل به همراه جمعی از روحانیت مبارز بازداشت شد.
ساواک در تحلیلی، نظریات سیاسی استاد را چنین بررسی میکند: نظریات سیاسی وی چون از منشاء دینی میباشد و مایه فلسفی دارد، اغلب صورت عدم رضایت به خود میگیرد و با بیان دینی، نظرات سیاسی خود را در ضمن سخن و در بین عبارات دینی عرضه میدارد.
شهید مطهری در سالهای 1356 1343 مبارزات گسترده فکری، فرهنگی، سیاسی را در مساجد و دانشگاهها دنبال میکرد که رئوس آن عبارت بودند از:
تقابل با جریانی که مبلغ تقابل اسلام و ایران بود و بر طبل ناسیونالیسم فرهنگی و باستان گرایی و زرتشتی مآبی میکوبید.
شناسایی و معرفی جریان التقاط، که با هدف <اسلام منهای روحانیت> در آن روزگار تکاپوی فراوان داشت.
در مقطع زمانی سالهای 58 1357 (فینال انقلاب) نقش شهید مطهری (به عنوان رئیس شورای انقلاب) در پیروزی نهضت بسیار با اهمیت است. با فرارسیدن بهمن 1357 شمارش معکوس برای سرنگونی رژیم پهلوی آغاز شد، این در حالی بود که استاد مطهری در راس 3تشکل مهم انقلابی قرار داشت:
1. جامعه روحانیت مبارز تهران.
2. کمیته استقبال از امام.
3. شورای انقلاب.
با پیروزی انقلاب، شهید مطهری به عنوان استوانهای قوی به خدمت نظام درآمد. وی به خاطر بینش عمیق، سلامت نفس و درایتش مورد اطمینان کامل امام بود. اما در آن زمان، افراد کم سواد و جاهلی نیز بودند که از اسلام و قرآن حتی پوسته رویی آن را نیز نمیشناختند ولی ادعای شناخت قرآن و اسلام را داشتند و برداشتهای ناقص خود را به نام دین عرضه میکردند. یکی از این قماش، فرد سختسر و سنگدلی بود به نام اکبر گودرزی که خود را عالم اسلامی میدانست و گروهکی به نام فرقان به راه انداخته بود. این گروه درصدد نابودی روحانیت و چهرههای اسلامی و انقلابی و در راس آن استاد مطهری بود و معالاسف شامگاه سهشنبه 12 اردیبهشت 1358 ساعت 20/10 دقیقه شب بعد از پایان جلسه شورای انقلاب عوامل این گروه منحط، توانستند به مقصد شوم خویش نائل آیند و مغز متفکر انقلاب اسلامی را به شهادت برسانند.
منبع: کتاب رفتار سیاسی شهید مطهری و انقلاب اسلامی ایران، احسان جوانمرد، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1385.
پنجشنبه 10 اردیبهشت 1388