چکیده

از مهم‌ترین سرچشمه‌های حیات فکری در جامعه، وجود عالمان مجاهد و نستوه است که با خورشید فروزان خود به پرورش استعدادها می‌پردازند و جان‌ها و روان‌ها را سیراب و زنده می‌کنند.

متن

شهید هاشمی نژاد در ایام تحصیل با دوستان طلبه جوان و فاضلی آشنا می‌شود که بعد‌ها در عرصه مبارزه همکاری‌های خوبی را با آنها آغاز می‌کند. از جمله این افراد آیت الله عباس واعظ طبسی بود. ‌اولین بار با آقای واعظ طبسی در مدرسه نواب یک برخورد کوتاه داشت. این دیدار زمینه را برای دوستی عمیق آن دو در آینده فراهم کرد. دیدارهای بعد و مکرر در محضر استاد آیت‌الله حاج شیخ مجتبی قزوینی و در درس معارف و فلسفه این استاد بود که آن دو را بیشتر با هم آشنا کرد و بعدها قرار گذاشتند برای تحکیم دوستی به منزل یکدیگر بروند. در حوزه علمیه مشهد به تدریس دروس بالای حوزه پرداختند. مدتی نگذشت که شیوه و اطلاعات وسیع ایشان و تسلط به تدریس زبانزد همگان گردید.
آیت‌الله واعظ طبسی از آن دوران می‌گوید: آشنایی من با شهید‌هاشمی‌نژاد به سال‌های قبل از رحلت مرحوم آیت‌الله بروجردی باز می‌گردد. اولین بار با ایشان در مدرسه نواب یک برخورد کوتاه داشتم که این دیدار زمینه را برای دوستی ما در آینده فراهم کرد...
شهید ‌هاشمی‌نژاد در حوزه درس می‌گفت و در درس‌ها مسایل سیاسی را به خوبی برای طلاب مطرح می‌کرد و آنان نیز دیدگاه‌های شهید را می‌گرفتند و به دیگران منتقل می‌کردند.
آغاز فعالیت‌های سیاسی استمرار رسالت
مقام معظم رهبری در این خصوص می‌فرمایند: «وقتی مبارزات سال 1341 آغاز شد، آقای ‌هاشمی‌نژاد جزو فعال‌ترین عناصر محسوب می‌شد.
«درسال 1342 بود که وی در تهران سخنرانی داشت. پس از آن او را به همراه عده زیادی از دیگر علما و خطبای تهران دستگیر کردند. در مشهد در یکی از فصول منبر و سخنرانی که دقیقاً یادم نیست دهه فاطمیه بود یا مناسبت دیگری، او سخنرانی‌های مفصلی ایراد کرد و در آن جا لوایح ششگانه شاه را که آن روز با هیاهوی بسیار از آن اسم برده می‌شد و بنا بود به اسم انقلاب به زور به خورد افکار عمومی‌شود، حلاجی کرد.»
از سال 1351 فعالیت‌های سیاسی آقای‌هاشمی‌نژاد دوباره گسترش پیدا کرد. با مسافرت‌هایی که به شیراز و اصفهان داشتند، به سخنرانی‌های افشاگرانه پرداختند که در اصفهان دستگیر و روانه زندان گردیدند.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، مقام معظم رهبری، می‌فرمایند:
«بعد از آن (ازسال 1351) فعالیت‌های مشترک ما شروع شد. او با جمع کوچکی که آن روز کار می‌کردیم و کارهای پنهان از چشم دستگاه را سر و سامان می‌دادیم مشغول همکاری شد. با پیوستن آقای‌هاشمی‌نژاد به آن، جمع ما نیرو و نشاط تازه ای گرفت و فعالیت‌های گسترده‌تری را شروع کرد. در سال 1353 و 1354 او به دنبال فعالیت‌های سیاسی تند و بی‌پروایی که داشت، به اتفاق آقای طبسی در مشهد دستگیر شد.
«این بار گرفتاری او در زندان 2 سال به طول انجامید. در اواخر سال 1355 در زندان مشهد از نزدیک با گروهک‌ها آشنا شد. از همان اوقات بود که کینه آقای ‌هاشمی‌نژاد در این گروهک منافق پدید آمد. وقتی از زندان بیرون آمد، ضمن این که انحرافات این گروه را بخوبی می‌دانست، درصدد آن بود که شاید بتواند با ملاطفت و ملایمت و نصیحت به مسیر صحیح بکشاند و در این راه چه کوشش‌ها که او نکرد.»
«در سال 1357 که شعله انقلاب روشن شده بود، بتدریج او در مشهد یکی از گردانندگان اصلی حرکت‌های مردمی‌ شد.
من وقتی که در آن سال از تبعید به مشهد بازگشتم، دیدم شهر بر محور ایشان و آقای طبسی می‌گردد.
آقای‌ هاشمی‌نژاد نقش بسیار مؤثری در جریانات پیش از انقلاب داشت. او به اتفاق برادر عزیز دیگرمان آقای طبسی توانست پادگان مشهد و پادگان لشکر 77 را از دستبرد افراد فرصت طلب دور نگه دارد و سلاحها را حفظ کند و شهر را آرام نگه دارد و اداره نماید.
در انتخابات خبرگان، شهید‌هاشمی‌نژاد انتخاب شدند و برای تدوین قانون اساسی به تهران رفتند. بعد از آن وی در مشهد مشاغل رسمی ‌را قبول نکرد. اداره کلاس‌های درس و اداره حزب جمهوری اسلامی ‌شاخه مشهد و اداره فکری جوانان آن سامان به عهده آقای‌ هاشمی‌نژاد بود. اینها مسوولیت‌هایی بودند که او با کمال قدرت از عهده‌شان برمی‌آمد.»
وعده شهادت از سوی امام خمینی(ره)
59 سال از زندگی پربرکت و پرفراز و نشیب سید عبدالکریم در این دنیای خاکی گذشته بود، او با قلبی سرشار از اخلاص و ایمان، گمشده اش را در وصال یار جستجو می‌کرد.
امام خطاب به او سال‌ها قبل از پیروزی انقلاب فرمودند: «من با اجل طبیعی از این دنیا می‌روم، تو به فکر خودت باش.»
با این وعده، در انتظار روزی بود که شربت گوارای شهادت را بنوشد. چهره سرخش نیز گواه بود و این سرخی پیراهن را خبر می‌داد تا در مسیر کاروان شهدا، لقب سرخ جامگان انقلاب اسلامی ‌را به دست آورد.
امیر یغمایی معاون اطلاعات سازمان منافقین می‌گوید: طرح ترور به دست جلال و شهاب دو تن از اعضای سازمان ریخته شده بود. در طرح بنابراین بود کل کلاسی را که ‌هاشمی‌نژاد در آن تدریس می‌کرد بزنند، ولی بعداً متوجه شدند‌هادی علویان (قاتل شهید‌هاشمی‌نژاد) لو رفته است. گفتند: چون آقای طبسی در حال حاضر در مکه است و ‌هاشمی‌نژاد فرد اول مشهد است، اگر او را ترور کنیم کمر سیستم و رژیم در مشهد می‌شکند. به همین دلیل، نارنجکی به‌هادی علویان که در دکه کتاب فروشی صحن حرم کار می‌کرد دادند و قرار شد به بهانه خرید کتاب و پوستر به حزب برود و در دستشویی حزب ضامن نارنجک را بازکند و موقع خروج‌هاشمی‌نژاد از کلاس او را بکشد.
ساعت 8 صبح شهید‌ هاشمی‌نژاد در حال خروج از حزب جمهوری اسلامی‌ بود، که به دست این منافق کوردل به شهادت رسید. منافقین قرار بر این داشتند که ترور را در کلاس انجام دهند که عده‌ای دیگر نیز به شهادت برسند که به علت نرفتن شهید‌هاشمی‌نژاد در آن روز، عملیات طرح ترور به روز بعد یعنی روز سه‌شنبه هفتم مهر ماه 1370 موکول شد که مصادف بود با شهادت حضرت جوادالائمه (ع.)
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در این رابطه می‌فرماید: «منافقین کار نیمه تمام ساواک در به شهادت رساندن شهید‌ هاشمی‌نژاد را به انجام رساندند.»
امام خمینی(ره) در مورد این شهید بزرگوار می‌فرمایند:
«در روز شهادت امام جواد (ع) یکی از فرزندان و تبار آن خانواده به شهادت رسید. من از نزدیک با او (شهید‌ هاشمی‌نژاد) و خصال و تعهدش آشنابودم و آن را لمس کرده بودم و مراتب فضل و مجاهدت او بر اشخاص آشنا پوشیده نیست.»
منبع: پایگاه اطلاع‌رسانی فرهنگ ایثار و شهادت، 17 شهریور 1388

    پنجشنبه 23 مهر 1388        

  

تبلیغات