شهر ایرانی و رسانههایش
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
شهر ایرانی و عناصرش را میتوان به مثابه یک الگوی ارتباطی بازخوانی کرد. الگویی که بافت کالبدی و توزیع فضاهایش نوع خاصی از ارتباطات را شکل میدهد. در اغلب شهرهای تاریخی ایران بیش از 50 درصد شبکه بافت شهری عامدانه و کاملا برنامهریزی شده به بنبستها ختم میشوند. در گذشته، هرچه ارتباط کالبدی یک نقطه با نقطه دیگر کمتر بود، آن نقطه ارزش اقتصادی بیشتری داشت؛ چرا که موجب میشد در واحد همسایگی (کوی و برزن) نوعی محرمیت شکل بگیرد.متن
در عین حال، این نوع بافت شهری یک نظام امنیتی و پدافند غیرعامل به شمار میآمد که وجودش در تاریخ آکنده از ناامنی داخلی و تهدیدهای خارجی ضرورت داشت. همچنین در بیشتر شهرهای مرکزی ایران با کشیدن حصار به دور شهر میکوشیدند تا آن را از گزند مهاجمان خارجی و غارتگران داخلی محفوظ نگه دارند. این وضع به نوبه خود منجر به کنترل ارتباطات شهر با دنیای پیرامون میشد.
حتی در خانهها نیز نظام پدافندی و رعایت محرمیت دیده میشد. اگرچه خانههای تاریخی ایران را نمیتوان از حیث ساختار معماری در یک قالب واحد قرار داد. اما به جرا‡ت میتوان گفت که الگوی غالب خانهسازی در بخشهای وسیعی از ایران «درونگرایی» است. در الگوی درونگرا، خانه به دور یک حیاط یا میانسرا شکل گرفته و تمام بنا حجابی است میان بیرون و درون خانه. کمتر میشود که دیوارههای خارجی دارای پنجرهای رو به گذر باشند و نور و هوای لازم از حیاط یا میانسرا تأمین میشود. این وضع، از یکسو اهل خانه را از سر و صدا و ازدحام محیط پیرامون برکنار نگاه میدارد و از سوی دیگر اجازه نمیدهد که حال و هوا و رخدادهای درون خانه نمودی در بیرون آن داشته باشد. بدین ترتیب، تنها از بالا میتوان به درون خانه نگاه کرد که آن هم با تعریف خط آسمان در شهرهای کهن ایرانی منتفی شده است. در این شهرها، بلندای همه خانهها چه خانه ثروتمندان، چه خانه فرودستان یکی است و فقط بناهای بزرگ مذهبی و حکومتی نظیر مسجد جامع و ارگ به سایر بناها اشراف دارند.
در شهرهای تاریخی ایران، مراکزی چون بازار، کاروانسرا، مسجد، حمام و قهوهخانه مهمترین مراکز ارتباطی بودند که هریک بخشی از ارتباطات را در سطح شهر یا محله پوشش میدادند. ستون فقرات ارتباطات شهر بازار بود. در گذشته، بازار نقش خیابانهای اصلی در شهرهای امروزی را به دوش میکشید و از نظر کالبدی ستون فقرات ارتباطات شهری به شمار میآمد. گذرهای مهم از بازار منشعب میشدند و تا درون محلههاپیش میرفتند.
این موقعیت کالبدی، موقعیت اجتماعی بیبدیلی را برای بازار رقم زده و آن را به کانون اطلاعرسانی شفاهی تبدیل میکرد. وقتی حکومت میخواست خبری را به اطلاع عموم برساند آن را از طریق جارچیان و منادیان در بازار شهر منتشر میساخت. از این گذشته، در خلال آمد و شد گسترده مردم در بازار، ارتباطات چهره به چهره برقرار و اخبار و اطلاعات در سطوح گوناگون منتقل میشد.
بعد از بازار، مسجد نقش پررنگی در ارتباطات سنتی داشت. مسجد علاوه بر نقشی که در ارتباطات عمومی بازی میکرد، بدین سبب که جایگاه روحانیت بود و از آن رو که نهاد روحانیت وزنه تعادلی در مقابل حکومت تلقی میشد، بالقوه یک کانون بزرگ سیاسی بود که ارتباطاتی در بالاترین سطوح اجتماعی را پذیرا میشد و گاه در جنبشهای اجتماعی نقش بیبدیلی را ایفا میکرد. همچنین مسجد یک مرکز مهم تولید پیام چه در سطح مذهبی و چه در سطح سیاسی بود و آموزههای عرضه شده در آن فرهنگ عمومیرا کاملا تحت تأثیر میگرفت.
کاروانسراها که امروزه تنها کالبد برخیشان باقی مانده و هیچ نقشی در اجتماع بازی نمیکنند، دیگر مرکز ارتباطی بودند. مسافرانی که از شهرها و روستاهای دور و نزدیک به شهری وارد میشدند در کاروانسراهای مجاور شهر یا درون شهر (نزدیک دروازهها) رحل اقامت میافکندند و بسته اطلاعاتی خود را که حاوی اخبار مهمی از دنیای پیرامون بود، همان جا باز میکردند تا دهان به دهان در سرتاسر شهر منتشر شود.
درون محلهها، حمامها نیز یک مرکز ارتباطی به شما میآمدند. در شهرسازی ایران، حمام و نانوایی سرنوشت متفاوتی داشتند. حمام که جز در معدودی از خانهها جایی نداشت، از گذرگاهها به درون خانهها رفت و کاکردهای اجتماعی خود را از کف داد. به عکس، پخت نان که غالبا در خانهها صورت میگرفت، به دکان نانوایی سپرده شد و برخی کارکردهای اجتماعی را اگرچه بسیار محدودتر از حمام تجربه کرد. حمامها بیش از هرجای دیگری جایگاه ارتباطات درون محلهای و موجب همبستگی مردمان محلات با یکدیگر بودند؛ خصوصا که عریان بودن مردم در حمام، میتوانست سببساز ارتباطی خالی از تکلف شود.
حمامهایی که در بازار وجود داشتند با توجه به جایگاه بیبدیل بازار از نظر ارتباطی فراتر از حمامهای محلی بودند و دایره ارتباطیشان در سطح یک شهر تعریف میشد. حمامهایی که در نقاط مسافرپذیر واقع شده بودند از این هم فراتر میرفتند و مثل کاروانسراها اطلاعات شهرها و روستاهای دور و نزدیک درونشان مبادله میشد.
و سرانجام باید از قهوهخانه یاد کرد که سخت جانی بیشتری نسبت به سایر مراکز ارتباط سنتی از خود نشان داد. قهوهخانه کاملا در حوزه عمومی تعریف میشد و کانون تجمع و گذران اوقات فراغت در تمام محله بود. اخبار در همه سطوح در قهوهخانه مبادله میشد و نقالی به مثابه یک رسانه مؤثر، پیامهای زیادی را از طریق قهوهخانه منتشر میساخت. جالب این که با آمدن رسانههای جدید مانند رادیو و تلویزیون که مراکز ارتباطات سنتی را تحدید و تهدید میکردند، قهوهخانه بیفروغ نشد و یک چند با پذیرایی از رادیو که کمتر در خانهها یافت میشد و سپس با میزبانی نخستین تلویزیونها بر رونق خود افزود. اما این نیز با فراگیری رادیو و تلویزیون دیری نپایید و قهوهخانه نیز بسان دیگر مراکز ارتباطات سنتی رو به اضمحلال رفت.
پنجشنبه 26 آذر 1388
حتی در خانهها نیز نظام پدافندی و رعایت محرمیت دیده میشد. اگرچه خانههای تاریخی ایران را نمیتوان از حیث ساختار معماری در یک قالب واحد قرار داد. اما به جرا‡ت میتوان گفت که الگوی غالب خانهسازی در بخشهای وسیعی از ایران «درونگرایی» است. در الگوی درونگرا، خانه به دور یک حیاط یا میانسرا شکل گرفته و تمام بنا حجابی است میان بیرون و درون خانه. کمتر میشود که دیوارههای خارجی دارای پنجرهای رو به گذر باشند و نور و هوای لازم از حیاط یا میانسرا تأمین میشود. این وضع، از یکسو اهل خانه را از سر و صدا و ازدحام محیط پیرامون برکنار نگاه میدارد و از سوی دیگر اجازه نمیدهد که حال و هوا و رخدادهای درون خانه نمودی در بیرون آن داشته باشد. بدین ترتیب، تنها از بالا میتوان به درون خانه نگاه کرد که آن هم با تعریف خط آسمان در شهرهای کهن ایرانی منتفی شده است. در این شهرها، بلندای همه خانهها چه خانه ثروتمندان، چه خانه فرودستان یکی است و فقط بناهای بزرگ مذهبی و حکومتی نظیر مسجد جامع و ارگ به سایر بناها اشراف دارند.
در شهرهای تاریخی ایران، مراکزی چون بازار، کاروانسرا، مسجد، حمام و قهوهخانه مهمترین مراکز ارتباطی بودند که هریک بخشی از ارتباطات را در سطح شهر یا محله پوشش میدادند. ستون فقرات ارتباطات شهر بازار بود. در گذشته، بازار نقش خیابانهای اصلی در شهرهای امروزی را به دوش میکشید و از نظر کالبدی ستون فقرات ارتباطات شهری به شمار میآمد. گذرهای مهم از بازار منشعب میشدند و تا درون محلههاپیش میرفتند.
این موقعیت کالبدی، موقعیت اجتماعی بیبدیلی را برای بازار رقم زده و آن را به کانون اطلاعرسانی شفاهی تبدیل میکرد. وقتی حکومت میخواست خبری را به اطلاع عموم برساند آن را از طریق جارچیان و منادیان در بازار شهر منتشر میساخت. از این گذشته، در خلال آمد و شد گسترده مردم در بازار، ارتباطات چهره به چهره برقرار و اخبار و اطلاعات در سطوح گوناگون منتقل میشد.
بعد از بازار، مسجد نقش پررنگی در ارتباطات سنتی داشت. مسجد علاوه بر نقشی که در ارتباطات عمومی بازی میکرد، بدین سبب که جایگاه روحانیت بود و از آن رو که نهاد روحانیت وزنه تعادلی در مقابل حکومت تلقی میشد، بالقوه یک کانون بزرگ سیاسی بود که ارتباطاتی در بالاترین سطوح اجتماعی را پذیرا میشد و گاه در جنبشهای اجتماعی نقش بیبدیلی را ایفا میکرد. همچنین مسجد یک مرکز مهم تولید پیام چه در سطح مذهبی و چه در سطح سیاسی بود و آموزههای عرضه شده در آن فرهنگ عمومیرا کاملا تحت تأثیر میگرفت.
کاروانسراها که امروزه تنها کالبد برخیشان باقی مانده و هیچ نقشی در اجتماع بازی نمیکنند، دیگر مرکز ارتباطی بودند. مسافرانی که از شهرها و روستاهای دور و نزدیک به شهری وارد میشدند در کاروانسراهای مجاور شهر یا درون شهر (نزدیک دروازهها) رحل اقامت میافکندند و بسته اطلاعاتی خود را که حاوی اخبار مهمی از دنیای پیرامون بود، همان جا باز میکردند تا دهان به دهان در سرتاسر شهر منتشر شود.
درون محلهها، حمامها نیز یک مرکز ارتباطی به شما میآمدند. در شهرسازی ایران، حمام و نانوایی سرنوشت متفاوتی داشتند. حمام که جز در معدودی از خانهها جایی نداشت، از گذرگاهها به درون خانهها رفت و کاکردهای اجتماعی خود را از کف داد. به عکس، پخت نان که غالبا در خانهها صورت میگرفت، به دکان نانوایی سپرده شد و برخی کارکردهای اجتماعی را اگرچه بسیار محدودتر از حمام تجربه کرد. حمامها بیش از هرجای دیگری جایگاه ارتباطات درون محلهای و موجب همبستگی مردمان محلات با یکدیگر بودند؛ خصوصا که عریان بودن مردم در حمام، میتوانست سببساز ارتباطی خالی از تکلف شود.
حمامهایی که در بازار وجود داشتند با توجه به جایگاه بیبدیل بازار از نظر ارتباطی فراتر از حمامهای محلی بودند و دایره ارتباطیشان در سطح یک شهر تعریف میشد. حمامهایی که در نقاط مسافرپذیر واقع شده بودند از این هم فراتر میرفتند و مثل کاروانسراها اطلاعات شهرها و روستاهای دور و نزدیک درونشان مبادله میشد.
و سرانجام باید از قهوهخانه یاد کرد که سخت جانی بیشتری نسبت به سایر مراکز ارتباط سنتی از خود نشان داد. قهوهخانه کاملا در حوزه عمومی تعریف میشد و کانون تجمع و گذران اوقات فراغت در تمام محله بود. اخبار در همه سطوح در قهوهخانه مبادله میشد و نقالی به مثابه یک رسانه مؤثر، پیامهای زیادی را از طریق قهوهخانه منتشر میساخت. جالب این که با آمدن رسانههای جدید مانند رادیو و تلویزیون که مراکز ارتباطات سنتی را تحدید و تهدید میکردند، قهوهخانه بیفروغ نشد و یک چند با پذیرایی از رادیو که کمتر در خانهها یافت میشد و سپس با میزبانی نخستین تلویزیونها بر رونق خود افزود. اما این نیز با فراگیری رادیو و تلویزیون دیری نپایید و قهوهخانه نیز بسان دیگر مراکز ارتباطات سنتی رو به اضمحلال رفت.
پنجشنبه 26 آذر 1388