مقدمهای بر فلسفه تاریخ شفاهی
آرشیو
چکیده
« آفتاب لب بام » ما را بر آن میدارد که تجربههای زنده را تشویق به سخن گفتن کنیم. این افراد نه الزاما از دسته و رده بزرگانند و نه حرفی غیرمعمول در چنته خود دارند. آنها گذشته را به شکل معمول دیده و تجربه کردهاند. شاید فرصتی برای اخبار خود نداشته یا شاید ما فرصتی برای شنیدن این دست اخبار نداشتهایم. در این مقاله برآنیم که برخی خطوط اصلی و بحث انگیز تاریخ شفاهی را برجسته سازیم، تا از سویی به عنوان مقدمهای در سطح نظری بابی گشوده شود و در سطح عملی نیز راهکارهای بنیادی این منظر تاریخنگاری مورد ارزیابی قرار گیرد.متن
سنت روایت گذشته در قالب نقل واژه یا به عبارتی دیگر نقل خبر از طریق زبان، ریشه دیرینهای از سنت تاریخنگاری اسلام، ایران و جهان دارد. با نگاهی به منابع تاریخی قرون نخستین اسلامی و بویژه سنت گذشتهنگاری شیعه به جایگاه و کاربرد این شیوه یا این گونه سند پردازی و آوردن گذشته به زبان مورخ میتوان پیبرد. برای مثال بار اصلی تاریخنگاری اسلام از دوره حیات نبی(ص) و خلفای راشدین، چیزی جز روایت شفاهی نیست. این روایت شفاهی از صحابه به تابعین و از تابعین به تابعین آنها نقل شده که در واقع یکی از وجوه تمایز سنت مستندات شفاهی قدیم و جدید است که بعدا به آن باز خواهیم گشت.
گفته میشود که سنت تاریخنگاری اسلامی از حدیث زاییده شد2 که چیزی جز نقل اخبار و «سنت سینه به سینهای» نبود.3 تاریخنگاری اسلامی با آغاز کتابت حدیث و اخبار، یعنی تحول نقل شفاهی و پراکنده روایتها به تدوین و نقل منظم و کتبی آن، مقارن شد.4 افزون بر این آنگونه که فرانتس روزنتال)F.Rozenthal( برجسته میسازد شاخصه اصلی تاریخنگاری در قرون نخستین اسلامی جنبه آموزشی آن بود که به لحاظ منزلتش در « تعلیم و تربیت اسلامی » وضعیت مستقلی از سایر علوم دینی نداشت.5 این باعث آن بود که در همان دوره نخست سنت تاریخنگاری اسلامی «حتی به نقل چیزی فراتر از گذشته پرداخته و وقایع آینده روز رستاخیز را به صورت رویدادی تاریخی و روشن... گویی از رویدادی حادث در گذشته» سخن میگوید.6 اما رفته رفته سنت نقل شفاهی در تاریخنگاری راه متمایزی را در تکمیل متن طی میکند.
در دوره میانه نقل خبر با سند شفاهی مورد تنقیح قرار گرفته، افزون بر ظهور و رشد علم رجال، خود خبر محل ایراد و تردید، یعنی نقد قرار میگیرد و بهطور مستقل و تا حدودی بیواسطه به متون راه مییابد. در واقع آنچه محمد ابراهیم ایجی (وفات 783 ه / 1 1382) در شیوه چهارگانه فراهم آوردن اخبار ذکر میکند، اصولی شدن «شفاهیات در تاریخ» است. وی سماع و قرائت را از اسباب چهارگانه گردآوری خبر معین کرده و به ظرافت چگونگی آن را مشخص میکند:
سماع: خبر یا حدیثی از زبان یک گوینده یا شیخی که آن را روایت میکند. این که چنین خبری از طریق املا یا سخن و حدیث گفتن به ما رسد یا شیخ از حافظه یا کتابش (یادداشتهایش) روایت کند.
قرائت بر شیخ : روش کاری که علمای پیشین عرض میخواندند. این که خود شیخ آن را قرائت کند یا دیگری بر او خواند و وی گوش فرا دهد، شیخ را دیده باشد یا خیر، منوط به آن که حضور وی معلوم باشد تفاوتی نمیکند. این امر میتواند از طریق یک کتاب یا حافظه انجام شود.7
نقل شفاهی خبر به دلایل زیاد از جمله فراهم نبودن اسباب ثبت چه به لحاظ فکری و فرهنگی و چه بیسوادی، کمسوادی و عدم اهمیت نگارش، موجبات دیرپایی تسری و روانی آن از نسلی به نسل دیگر میشد. افزایش و یا کاهش حجم روایت و کم و کیف آن در همه حال برای اهل تاریخ دغدغهای نبود، آنچه که مسلم بود در واقع نفس روایت واقعه یا خبر بود که بر وقوع آن اتفاق متواتر وجود داشت. یعنی اهل رخداد برای ناقل و شنونده مهم بود. نظر و تحلیل گوینده برای نسلهای بعد جای چون و چرا نداشت و شاید پیرامون وقایع حواشی که ذکر میشد مایه ملال شنونده میگردید. این گرایش یعنی تاریخ روایی به دلیل سهولتهای شیوه تولید و توزیع آن، سیطره کاملی در قرنهای متمادی بر مورخین داشت.
شاید سند شفاهی بهترین نوع منبع شکل گرفته میان تمام منابع باشد. چرا که این یکی از راههای اصلی انتقال «معرفت» گذشته جوامع بی سواد و کم سواد بوده است. در جوامع اروپایی تا اواسط قرن نوزدهم استفاده از شیوه نقل شفاهی نقل خبر متداول بود. مورخ فرانسوی ژولز میشله(Jules Michelet) ، آنچیزی را که وی «منابع زنده»(Living document) نامید، برای کتاب « تاریخ انقلاب فرانسه» خود بکار برد. چرا که وی خارج از منابع رسمی برای ایجاد تعادل در کم و کیف خبر نیاز به نظرات و تفسیرهای مردمی نیز داشت.8 اما تاریخ شفاهی که اکنون آن را میشناسیم در تکمیل و تکامل سنت قدیم گام برداشته است. تاریخ شفاهی در دوره جدید خود که متضمن ثبت سیستماتیک رویدادهای زندگی است، تنها پس از جنگ دوم جهانی پیشرفت کرد. این پیشرفت تا اندازهای مرهون متداول شدن ضبط صوتهای قابل حمل بود. در سال 1947 آلن نوینز) Alen Nevins( در دانشگاه کلمبیا، شاید اولین تاریخ شفاهی مدرن را تکمیل کرد.9 سالهای پس از جنگ، مورخین به سند شفاهیات در روایت از گذشته امعان نظر بیشتری کرده تا جایی که به تعریف روش و اصول تولید خبر و سند شفاهی و نهایتا تاریخ شفاهی منجر شد. درگیری قشر عظیمی از مردم جهان در آن جنگ که هر یک کتاب زندهای برای آن گذشته درد آور بودند، مایه اصلی نوزایش در این رسم قدیم تاریخنگاری شد. تاریخ شفاهی در واقع بر آن بود که ایجاد فرصتهای مناسب برای دستاندرکاران حیات گذشته فراهم آورد. کسانی که در حین عمل فرصت ثبت و نگارش نداشتند که این بار این فرصت را میکروفن با یاری فناوری جدید برای آنها میسر ساخت.
نکته اینکه طرحهای تاریخ شفاهی از همان ابتدا در حیات جدید خود متکی به ثبت و ضبط و مصاحبه با نخبگان و کارگزاران برجسته نشد. چرا که دیر زمانی بود که تاریخ اجتماعی تحتتاثیر مکاتب مختلف تاریخنگاری، از جمله آنالز (Annals)، راه خود را یافته بود و در واقع تاریخ لایههای پایین اجتماعی و عناوین بسیار متفاوت آن، موضوع نگاه به گذشته شد. از اینرو چنین نگاهی، یعنی بازسازی تجربه زندگی روزمره مردم معمولی(Ordinary People) در صنعت، تجارت، جنگ و صلح و غیره چیزی نبود که انتظار آن را از زبان بزرگان داشت. بدین صورت تجربه مردمان معمولی راه خود را از گذشته به درون تاریخ باز یافت. مهمترین جنبش تاریخ شفاهی در اواخر دهه 60 و اوایل دهه 70 بود که مورخان و نویسندگان اجتماعی نقش ویژهای برای این روش بهعنوان (humeniticentrptise) ثبت و «تفسیر انسانی » (Live experiences) از گذشته را مدعی بودند.
تاریخ شفاهی فرصت ثبت و نگارش تجارب زنده را برای که فاقد آموزشهای لازم و فرصت و نفوذی برای نوشتن بودند مهیا کرد. در این مجال، شاید کسانی که خارج از منابع رسمی و نخبگان بودند و با آنها سازگاری و توافقی نداشتند فرصت بیان تجارب خود را یافتند. تجاربی که از حیات مایه گرفته و چشمانداز دیگری را فرا روی آیندگان باز میکند. از این جهت، کار مصاحبه همانند حرفه وکالت به نظر رسید. زیرا مصاحبه، مورخان را به درون جامعه کشاند و شانس و مجالی برای صدای گروههایی که به لحاظ اجتماعی و تاریخی به حاشیه رانده شده بودند، آماده ساخت. در واقع شکسته شدن شالودهها و مرکزیت گراییها، فراهم آورنده آزادی در گذشته است که همه در این صورت فرصتی برای آمدن به صحنههای تاریخ را خواهند یافت. شاید دموکراسی و آزادی با این معنی که مردم در حیات سیاسی اجتماعی خود نقش فعال داشته و امکان تبلور استعدادها فراهم بینند، میسر نیست مگر آنکه میزان مشارکت آنها در باب «صحنههای گذشته» ارزیابی شود. حداقل تاریخ شفاهی زمینه بسیار مستعدی است که در یک آموزش عمومی، مردم از همه طبقات را این طور مطلع میکند که میتوانند در یافتن گذشته خود مشارکت داشته باشند و آن را به صحنه تاریخ بیاورند.10 اگر چه حیاتی که در گرو دغدغهها و تردیدها و هول و هراسها قدرت فائقه است؛ نوسانی برای گذران حال و اندیشهای برای گذشته آن نداشته باشد، ولی عزمی که بخواهد به تاسیس منجر شود ناگزیر از کرامت انسانی و ضمانت امنیت است.
در هر حال با جدی شدن تولید اسناد شفاهی، جهانهای گم شده بسیاری فرا روی مورخ گشوده شود. حتی دوران کودکی، جرم و ناهنجاریهای تربیت و تحرک اجتماعی، کارمزد و کارگر و دهها موضوع دیگر که مولدین رسمی یا نیمه رسمی، بهایی برای تولید سند درباره آنها قائل نبودند، اینک مطالب پر خواننده و طرفداری شدند که مورخین لاجرم باید جایی برای مستندات آنها داشته باشند که همانا تاریخ شفاهی میباشد. برای مثال تاریخ زنان به دلیل کمبود اطلاعات رسمی، اعتماد چشمگیری به منابع شفاهی داشتهاند. جمعیتی که نیمی از خانواده بشریت هستند، در حیطه اسناد دارای برگهای مختصری میباشند.
از این روست که در طرح شالودهشکنی (Deconstruction) آنچه که مربوط به صحنه تاریخ است این تاریخ زنان بود که فرصت را مغتنم تر شمرده و گذشته خود را برای همه تعریف کردند.11
سنت شفاهی و تاریخ شفاهی
در بهکارگیری شیوه تولید اسناد شفاهی و تاریخ شفاهی جدید سعی بر آن است که گواه یا ناقل روایت خبر بیواسطه، مشاهدههای خود را از رخدادها، جریانها و احساسات پیرامونی آن ارائه دهد. بدین صورت نسل جدید مورخین تلاش در تمایز «سنت شفاهی» (Oraltradition) از «تاریخ شفاهی» دارند.
سنت شفاهی در واقع حیطهای است که به انتقال تجارب فرهنگی میپردازد. فرهنگ در یک معنا پشتوانه ذهنی اعمال فردی و جمعی است که جامعه از آن به عنوان اهرم و وسیلهای روحی روانی کار آمد، برای اجتماعی کردن، حفظ ساختها و سنتها و انتقال تجارب از نسلی به نسل دیگر بهکار میبرد. در این راستا این سنت شفاهی است که نقش ارزندهای در انتقال تجربهها و توجیه نسلها برعهده دارد. سنت شفاهی سهلالوصولترین شیوهای است که اجتماعات مختلف در همه دورانهای گذشته و آینده نیازمند به آن بوده و هستند و آن را به منزله ابزاری موثر برای آموزش، توجیه و ابراز تمایزها در هویتیابی بکار میبندند.
افزون بر این سنت شفاهی با چنین کارکردی، بویژه جنبه آموزشی آن، در حیطههای تاریخ نگاری، در آنجا که به منظر «عبرت»گیری میپردازد، نقش بیشتری داشته و با نقل روایت نوشتاری و زبانی امتزاج و تمیز مییابد. کار کرد تاریخ به طور عمده تا قرن گذشته تنها به منزله اسبابی برای آموزش نسلها مطرح بوده است. امروزه هم هر جا که برای مثال سیاستمداران کم و کسری داشته باشند، دست بدامان این تاریخ میشوند و تلقی خود را از گذشته، در قالب سنت شفاهی به گوش مخاطبان میخوانند. در همه حال سنت شفاهی ساز و کاری بوده آموزشی و درآمیختگی با تاریخ توانسته خدمات قابلی هم به فرهنگ بشری داشته باشد.
دیگر اینکه چنان که آمد، موضوع و حیطه کارکرد سنت شفاهی، فرهنگ و سنتها است. از اینرو محوریت در مقوله سنت شفاهی کمتر خبر و حال و هوای اطراف آن است. و آنچه که به عنوان خبر میآید بیشتر نه به دلیل ذکر رویدادهاست، بلکه نقل انگیزهها و آمال و آرزوهایی است که فرهنگ مربوطه ترسیمگر آن میباشد یا اینکه شاخصههای دیگر فرهنگ مانند ایدئولوژی، هنر و آیینها از آن جهت توزیع تولید و توجیه راهکارهای لازم بهرهمند میشوند. این اگر چه از نظر مورخ هم به لحاظ بازسازی گفتمان(Discourse) و هم از جهت بازآفرینی چرخه معمول و روال عادی مثمر ثمر است. اما هم از این نظر که اولا مرکزیت بحث سنت شفاهی خیلی کلی ثانیاً که موضوعهای آن در پیشگاه تاریخ به طور کلی غیرواقع هستند نمیتواند مواد آن خیلی محل اعتماد باشد.
همراه و عجین بودن سنت شفاهی با تاریخ شفاهی مخصوصا تا قرن گذشته از شاخصههای نوشتههای تاریخی بوده است. نکته قابل توجه دیگر اینکه سنت شفاهی به دلیل خصیصه قوه نفوذ آن، گاه و بیگاه در قالب تبیین و توزیع اطلاعاتی نیز بکار گرفته میشود که مبنای واقعی هم نداشته باشد.
افسانه، اسطورهها و حتی توزیع شایعهها از جمله در کانال سنت شفاهی میتواند به توزیع مواد بپردازد. برای مثال با نگاهی به حجم شایعه ها، پیرامون خبری واحد میتوان به اهمیت کارکردی این سنت پی برد. سنت التذاذ از نقل شفاهیات چه از نوع طنز و چه از نوع نغز و در شرایط بهتر شعر بیانگر میزان حاکمیت و جامعیت سنت شفاهی بر نوع دیگر کانونهای توزیع خبر است. دست آخر اینکه، تاریخ شفاهی به طور عمده روایتی است از وقایع طول زندگی افراد. در حالی که سنت شفاهی حکایتی است از نسلهای گذشته که در قالب واژهها سینه به سینه در جریان است تا توزیع معرفت گذشته میان نسلها را به سامان رسانیده و نهادینه کند.
در اینجا باز میگردیم به عنوان مطلب که بار اساسی آن به ملاک شکلگیری این منظر تاریخنگاری باز میگردد. شاید پرسش اصلی و وجودی تاریخ شفاهی در بازسازی رخداد خاصی نباشد، بلکه یافتن و بازسازی احساسات، هیجانات و قیل و قالهای حول و حوش واقعه و جریانهای اجتماعی است که در هیچ سند رسمی نمیتوان از آنها اثری یافت. اگر چه باز شناسی رویدادها هم میتواند محلی در تولید اسناد شفاهی باشد، ولی این آشکار است که وقایع در اسناد رسمی مذکور هستند، اما آنچه که روشن نیست حال و هوای قبل و بعد از واقعه و یا حتی اسناد مکتوب است که در کنترل سندهای تولیدی رسمی نمیگنجیده و سعی در این خصوص نشده است. آلساندرو پرتلی(A.Portelli) استاد کرسی ادبیات دانشگاه رم تاکید دارد: «اولین چیزی که تاریخ شفاهی را متمایز میسازد این است که بیش از آنکه درباره واقعه )event( خبر دهد درباره مفاهیم (meanings) آن سخن میگوید.12 این البته از ارزش تاریخ شفاهی نمیکاهد چرا که معمولا مصاحبه اغلب وقایع ناشناخته و جنبههای ناشناخته وقایع را آشکار میسازد. این دست اسناد پیوسته بر حیطههای ناشناخته حیات روزمره طبقههای غیر مسلط جامعه پرتو افشاانی میکند.
به بیان دیگر، تاریخ شفاهی نه تنها درباره اینکه مردم چه کردند سخن دارد، بلکه درباره اینکه آنها چه میخواستند بکنند، منشاء باور داشتهای آنها برای اعمالشان چه بود؟ و اکنون درباره اقدامات خود چه فکر میکنند؟ نیز به ما خبر میدهد. در این صورت مردم «تخلیه تاریخی» میشوند و به قولی این یکی از شیوههای خاطره درمانی جمعی یک جامعه است که با گذشته نگاری و تاریخ به برخی التیامهای روحی و فرهنگی دست مییازد. آمالها و آرزوهای گم شده و یا معکوس شده حرکتهای اجتماعی، تنها در مصاحبه هست که به عرصههای ثبت و نشر کشیده میشود. وگرنه برای مثال ما چگونه بدانیم مردم معمولی دست اندر کار انقلاب اسلامی، پیش از آن چه نظر داشتند؟ و میزان بر آورد انتظارات و آرزوهای آنها چقدر بود؟ دغدغههای آن دوران و دلشورههای جوانان هر محل و شهری حول کدام مساله یا درخواستها دور میزد؟ یعنی حال و هوایی که در زمان نقطه عطف )turning point ( بر ایران حاکم بود چه رنگ و بویی داشت؟ چیزهایی که نه تنها در آئینه «رسمیات» منعکس نمیشوند، بلکه حتی ما نمیدانیم که چه بودهاند تا اینکه بخواهیم درباره آن پرسشی بکنیم. از اینجاست که گفته میشود از فلسفههای وجودی چنین روشی غیر هدفمند بودن، در جهت رسیدن به اهداف نامعین است. مورخ شفاهی اگر خبری را بداند تنها حول آن محور پرسش میکند، ولی درباره آنچه که نمیداند، چرا اجازه سخن ندهد؟ بههمین دلیل است که مایکل استنفورد )M.Stanford( یکی از نظریهپردازان نگرشهای نوین در تاریخنگاری معتقد است که محقق (مصاحبهکننده) تاریخ شفاهی میتواند مصاحبه شونده را تشویق و ترغیب به پاسخ دهی به پرسشهایی کند که از سایر منابع (نوشتاری آثار تاریخی) نمیتوان پرسید. وی مزیت دیگر را بیان متفاوت، نو و غیرمعمول حوادث و جریانها توسط شاهدان زنده میداند که مشابهی در سایر منابع ندارند. سند زنده منابع «غیرمعمول» را معرفی میکند و دریچههای مختلف منابع را نیز باز کرده و در دسترس محقق و خواننده قرار میدهد.13 حیطههای جدید و زوایای نو در تفسیر وقایع محقق را به وادیهای دیگری رهنمون میکند که دسترسی به آنها در یک روال عادی تحقیق بعید به نظر میآید.
جهت تحلیل مطالب بالا مثالی ذکر میکنیم. این مثال از مصاحبه مرتضی رسولی پور با احسان نراقی درباره «ساختار ارتش و ساواک و ناکار آمدی رژیم پهلوی» انتخاب شده است.14
مصاحبهکننده (خواننده متن) میپرسد: «به نظر جنابعالی از ابتدای تاسیس ساواک در سالهای بعد از کودتای 28 مرداد تا بهمن 1357 سیستم اطلاعات و امنیت کشور دستخوش چه تغییرات اساسی شد؟» در پاسخ مصاحبه شونده برای فهم پرسش، سوال میکند: «منظور شما از تغییرات چیست؟» نکته مهم این است که در اینجا میان متن زنده (مصاحبه شونده) و خواننده (مصاحبهکننده) برای درک کامل موضوع، پرسش و پاسخ صورت میگیرد. در حالیکه چنین گفتگوی در متنهای ثابت (نوشته یا آثار تاریخی دیگر) هرگز صورت نمیگیرد و چنین ارتباط تنگاتنگی وجود ندارد و خواننده توان طرح پرسشهای ذهنی خود را با مولف ندارد. در جای دیگر، مصاحبه شونده شرح میدهد، ...« فردوست این گزارشها را خلاصه میکرد و پس از نتیجهگیری برای شاه میفرستاد اما مطلبی که من برای نخستین بار به شما میگویم و هیچکس تاکنون نگفته این است که پس از مدتی شاه به فردوست میگوید: گزارشهای شما برای من جالب نیست. دلم نمیخواهد از گزارشها نتیجه بگیرید و روی آنها تحقیق علمی انجام دهید. مایلم گزارشهای اولیه، جزیی و خصوصی مربوط به مثلا مقامات و وزیران را عینا به من بدهید.» اما در اینجا مصاحبهکننده این متن را میشنود و فرصت دارد که انگشت بر روی محل ابهام گذاشته و از متن سوال کند که: «منظور از گزارشهای خصوصی چه بود؟» با این سوال، متن به سمت و سوی پیشبینی نشدهای پیش میرود که افزون بر همه، همین مطلب اصالت تولید سند شفاهی را برجسته میسازد که متن (مصاحبه شونده) پیش زمینه ذهنی منسجمی برای ارائه مطلب دفاع مند خویش، پیش بینی نکرده است. متن به واقع از آغاز به جاهایی سفر میکند که دو دغدغه خواننده و متن به حد مشبعی به درک و فهم موارد گذشته دست یابند.
در ادامه مطلب و برای شرح برخی دیگر از امتیازات این شیوه از تولید خبر و متون تاریخی باید به دو مطلب هر چند گذرا اشاره کرد:
1. به نظر میرسد که استفاده از مواد مصاحبه، معمولا در تکمیل اسناد مکتوب باید بکار گرفته شوند. این از آن روست که نزد مورخین به طور عام اصالت با «نوشته» است. گو اینکه در کمبود و نبود اسناد رسمی و نیمه رسمی، از این مواد میتوان بهره گرفت، اما باید رعایت احتیاط بدین صورت باشد که حداقل برای خواننده نهایی متن، مطلب به عنوان پدیده کامل درباره موضوع تلقی نشود.
2. بازیابی جهانهای گم شده: در شهر و روستا، مناطق خارج از مرکز، میان افراد و اجتماعات، تاریخ محلی، تاریخ زنان و سایر موضوعهای غیر مانوس و کم اهمیت برای گذشتگان، یعنی عناوین تاریخی که امروز برای ما قصهها دارند، ولی در زمانهای گذشته مردم بدون هر گونه عکسالعملی از کنار آنها میگذشتند، اینها حیطههایی هستند که مورخ شفاهی به دنبال نشانی از آنهاست. بدین صورت تاریخ شفاهی بر فرهنگ عامه و تاریخنویسی علمی تاثیرهای زیادی گذاشت و به نوع جدیدی از تاریخ همگانی )popular history( دست یازید. بویژه انعکاس این دست آوردها در وسایل ارتباط جمعی مانند رادیو، تلویزیون و سینما تا جایی بود که صحنه نمایش بسیاری از مصاحبهها و موضوعهای برخاسته از شفاهیات شد.
مستند سازی و ذکر وقایع از زبان کارگزاران آن. برای مثال در جنگ ایران و عراق، حجم قابل توجهی از برنامه را در ایران بخود اختصاص داده است. این بالاتر از همه باعث شد تا به مردم «دریافتن خویش در گذشته» کمک کند و آنها را به صحنه تاریخ بیاورد.15 این درست است که حافظه تاریخ شفاهی از یک نسل (صد سال) بیشتر نمیگذرد ولی این از ارزش مساله نمیکاهد و دلیلی است که تاریخ شفاهی میباید نقش اساسی در نگارش تاریخ معاصر خود ایفا کند و هیچ تاریخ معاصری از آن بی نیاز نیست.
خارج از ضعفهای تکنیکی درباره متدهای مختلف مصاحبه و ثبت روایت شفاهی که در 3 دهه اخیر سعی بر رفع آنها شده،16 انتقادها و تردیدهایی اساسی از سوی منتقدان به این شیوه مطرح شده است که به بیان برخی از آنها میپردازیم. نخست اینکه منتقدان بر آنند که اسناد شفاهی و در نتیجه تاریخ شفاهی، گذشته را بسیار فردی تصویر میکنند. از اینرو این اطلاعات و تفسیرها نمیتوانند به آسانی در تحلیلهای گسترده و کلان اقتصادی، جمعیت شناسی یا تغییرات اجتماعی مورد استفاده و تعمیم ) generalization( قرار گیرند. چرا که مستخرجات مصاحبه موردی است و تعمیم، نیاز به تواتر خبری دارد. دیگر اینکه کرنولوژی این اسناد و تحقیقات بوسیله حافظه افراد زنده معمولا فاقد دقت هستند و بهراحتی نمیتوانند تسلسل زمانی وقایع را بر مبنای آنها بازسازی کرد. در عین حال اغلب تردیدها علیه تاریخ شفاهی به طبیعت ناظر بر گذشته و ذات غیرقابل اعتماد حافظه نیز باز میگردد.
پی نوشتها:
1 عضو هیات علمی گروه تاریخ دانشگاه اصفهان
2 هامیلتون آ. ر. گیب و « تطور تاریخنگاری در اسلام » صص 46 9 تاریخنگاری در اسلام، ترجمه و تدوین یعقوب آژند، تهران، 1361، ص 15
3 همان، ص12
.A.A.Duri4،the Iraq school of history to the nineteenth century،in Historians of the middle East ،74.. pp2691 .London 8
5 فرانتس روزنتال، تاریخنگاری در اسلام، ترجمه اسدالله آزاد، ج 1، مشهد 13، 1366، ص 68.
6 همان، ص 38.
7 همان، ج 2، صص 8 28.
.B.Brivati and others )ed.( The contemporary histoyhandbook،Manchester ، 1996، 8543 .p
9..Ibid
10 مرتضی نورایی، تاریخ آینده و اسناد، فصلنامه تخصصی تاریخ معاصر ایران، صص 73 161، شماره 24، سال ششم، زمستان 1381، صص 65 162.
.H.J. songster11،telling our stories: Feminist debates and the use of oral history ،in The oral history reader ،R. Perks and A.Thomson )ed( ،78.pp 100،8991 London،78 p
.A.Portelli21،what makes oral history different ،in oral history reader ،R. Perks and A. Thomson )ed( ،36 .pp 74،8991 London ،76.p
. M.Stanford31،361 . pp4991 A companion to the study of history oxford 65
14 مرتضی رسولی پور، ساختار ارتش و ساواک و ناکار آمدی رژیم پهلوی، فصلنامه تخصصصی تاریخ معاصر ایران، صص 244 195، شماره 24، سال ششم، زمستان 1381، صص 212 207
. Stanford51،461 pp 65
16 برای آگاهی از چگونگی روشهای پیشرفته مصاحبه نگاه کنید:
Oral h.html.j.Moyer،step by step guide to oral history ، 1999،http://horus.ucr.edu/hist topics/
.K.Howarth71،oral history،8991 Great Britania ،171.p
پنجشنبه 29 بهمن 1388
گفته میشود که سنت تاریخنگاری اسلامی از حدیث زاییده شد2 که چیزی جز نقل اخبار و «سنت سینه به سینهای» نبود.3 تاریخنگاری اسلامی با آغاز کتابت حدیث و اخبار، یعنی تحول نقل شفاهی و پراکنده روایتها به تدوین و نقل منظم و کتبی آن، مقارن شد.4 افزون بر این آنگونه که فرانتس روزنتال)F.Rozenthal( برجسته میسازد شاخصه اصلی تاریخنگاری در قرون نخستین اسلامی جنبه آموزشی آن بود که به لحاظ منزلتش در « تعلیم و تربیت اسلامی » وضعیت مستقلی از سایر علوم دینی نداشت.5 این باعث آن بود که در همان دوره نخست سنت تاریخنگاری اسلامی «حتی به نقل چیزی فراتر از گذشته پرداخته و وقایع آینده روز رستاخیز را به صورت رویدادی تاریخی و روشن... گویی از رویدادی حادث در گذشته» سخن میگوید.6 اما رفته رفته سنت نقل شفاهی در تاریخنگاری راه متمایزی را در تکمیل متن طی میکند.
در دوره میانه نقل خبر با سند شفاهی مورد تنقیح قرار گرفته، افزون بر ظهور و رشد علم رجال، خود خبر محل ایراد و تردید، یعنی نقد قرار میگیرد و بهطور مستقل و تا حدودی بیواسطه به متون راه مییابد. در واقع آنچه محمد ابراهیم ایجی (وفات 783 ه / 1 1382) در شیوه چهارگانه فراهم آوردن اخبار ذکر میکند، اصولی شدن «شفاهیات در تاریخ» است. وی سماع و قرائت را از اسباب چهارگانه گردآوری خبر معین کرده و به ظرافت چگونگی آن را مشخص میکند:
سماع: خبر یا حدیثی از زبان یک گوینده یا شیخی که آن را روایت میکند. این که چنین خبری از طریق املا یا سخن و حدیث گفتن به ما رسد یا شیخ از حافظه یا کتابش (یادداشتهایش) روایت کند.
قرائت بر شیخ : روش کاری که علمای پیشین عرض میخواندند. این که خود شیخ آن را قرائت کند یا دیگری بر او خواند و وی گوش فرا دهد، شیخ را دیده باشد یا خیر، منوط به آن که حضور وی معلوم باشد تفاوتی نمیکند. این امر میتواند از طریق یک کتاب یا حافظه انجام شود.7
نقل شفاهی خبر به دلایل زیاد از جمله فراهم نبودن اسباب ثبت چه به لحاظ فکری و فرهنگی و چه بیسوادی، کمسوادی و عدم اهمیت نگارش، موجبات دیرپایی تسری و روانی آن از نسلی به نسل دیگر میشد. افزایش و یا کاهش حجم روایت و کم و کیف آن در همه حال برای اهل تاریخ دغدغهای نبود، آنچه که مسلم بود در واقع نفس روایت واقعه یا خبر بود که بر وقوع آن اتفاق متواتر وجود داشت. یعنی اهل رخداد برای ناقل و شنونده مهم بود. نظر و تحلیل گوینده برای نسلهای بعد جای چون و چرا نداشت و شاید پیرامون وقایع حواشی که ذکر میشد مایه ملال شنونده میگردید. این گرایش یعنی تاریخ روایی به دلیل سهولتهای شیوه تولید و توزیع آن، سیطره کاملی در قرنهای متمادی بر مورخین داشت.
شاید سند شفاهی بهترین نوع منبع شکل گرفته میان تمام منابع باشد. چرا که این یکی از راههای اصلی انتقال «معرفت» گذشته جوامع بی سواد و کم سواد بوده است. در جوامع اروپایی تا اواسط قرن نوزدهم استفاده از شیوه نقل شفاهی نقل خبر متداول بود. مورخ فرانسوی ژولز میشله(Jules Michelet) ، آنچیزی را که وی «منابع زنده»(Living document) نامید، برای کتاب « تاریخ انقلاب فرانسه» خود بکار برد. چرا که وی خارج از منابع رسمی برای ایجاد تعادل در کم و کیف خبر نیاز به نظرات و تفسیرهای مردمی نیز داشت.8 اما تاریخ شفاهی که اکنون آن را میشناسیم در تکمیل و تکامل سنت قدیم گام برداشته است. تاریخ شفاهی در دوره جدید خود که متضمن ثبت سیستماتیک رویدادهای زندگی است، تنها پس از جنگ دوم جهانی پیشرفت کرد. این پیشرفت تا اندازهای مرهون متداول شدن ضبط صوتهای قابل حمل بود. در سال 1947 آلن نوینز) Alen Nevins( در دانشگاه کلمبیا، شاید اولین تاریخ شفاهی مدرن را تکمیل کرد.9 سالهای پس از جنگ، مورخین به سند شفاهیات در روایت از گذشته امعان نظر بیشتری کرده تا جایی که به تعریف روش و اصول تولید خبر و سند شفاهی و نهایتا تاریخ شفاهی منجر شد. درگیری قشر عظیمی از مردم جهان در آن جنگ که هر یک کتاب زندهای برای آن گذشته درد آور بودند، مایه اصلی نوزایش در این رسم قدیم تاریخنگاری شد. تاریخ شفاهی در واقع بر آن بود که ایجاد فرصتهای مناسب برای دستاندرکاران حیات گذشته فراهم آورد. کسانی که در حین عمل فرصت ثبت و نگارش نداشتند که این بار این فرصت را میکروفن با یاری فناوری جدید برای آنها میسر ساخت.
نکته اینکه طرحهای تاریخ شفاهی از همان ابتدا در حیات جدید خود متکی به ثبت و ضبط و مصاحبه با نخبگان و کارگزاران برجسته نشد. چرا که دیر زمانی بود که تاریخ اجتماعی تحتتاثیر مکاتب مختلف تاریخنگاری، از جمله آنالز (Annals)، راه خود را یافته بود و در واقع تاریخ لایههای پایین اجتماعی و عناوین بسیار متفاوت آن، موضوع نگاه به گذشته شد. از اینرو چنین نگاهی، یعنی بازسازی تجربه زندگی روزمره مردم معمولی(Ordinary People) در صنعت، تجارت، جنگ و صلح و غیره چیزی نبود که انتظار آن را از زبان بزرگان داشت. بدین صورت تجربه مردمان معمولی راه خود را از گذشته به درون تاریخ باز یافت. مهمترین جنبش تاریخ شفاهی در اواخر دهه 60 و اوایل دهه 70 بود که مورخان و نویسندگان اجتماعی نقش ویژهای برای این روش بهعنوان (humeniticentrptise) ثبت و «تفسیر انسانی » (Live experiences) از گذشته را مدعی بودند.
تاریخ شفاهی فرصت ثبت و نگارش تجارب زنده را برای که فاقد آموزشهای لازم و فرصت و نفوذی برای نوشتن بودند مهیا کرد. در این مجال، شاید کسانی که خارج از منابع رسمی و نخبگان بودند و با آنها سازگاری و توافقی نداشتند فرصت بیان تجارب خود را یافتند. تجاربی که از حیات مایه گرفته و چشمانداز دیگری را فرا روی آیندگان باز میکند. از این جهت، کار مصاحبه همانند حرفه وکالت به نظر رسید. زیرا مصاحبه، مورخان را به درون جامعه کشاند و شانس و مجالی برای صدای گروههایی که به لحاظ اجتماعی و تاریخی به حاشیه رانده شده بودند، آماده ساخت. در واقع شکسته شدن شالودهها و مرکزیت گراییها، فراهم آورنده آزادی در گذشته است که همه در این صورت فرصتی برای آمدن به صحنههای تاریخ را خواهند یافت. شاید دموکراسی و آزادی با این معنی که مردم در حیات سیاسی اجتماعی خود نقش فعال داشته و امکان تبلور استعدادها فراهم بینند، میسر نیست مگر آنکه میزان مشارکت آنها در باب «صحنههای گذشته» ارزیابی شود. حداقل تاریخ شفاهی زمینه بسیار مستعدی است که در یک آموزش عمومی، مردم از همه طبقات را این طور مطلع میکند که میتوانند در یافتن گذشته خود مشارکت داشته باشند و آن را به صحنه تاریخ بیاورند.10 اگر چه حیاتی که در گرو دغدغهها و تردیدها و هول و هراسها قدرت فائقه است؛ نوسانی برای گذران حال و اندیشهای برای گذشته آن نداشته باشد، ولی عزمی که بخواهد به تاسیس منجر شود ناگزیر از کرامت انسانی و ضمانت امنیت است.
در هر حال با جدی شدن تولید اسناد شفاهی، جهانهای گم شده بسیاری فرا روی مورخ گشوده شود. حتی دوران کودکی، جرم و ناهنجاریهای تربیت و تحرک اجتماعی، کارمزد و کارگر و دهها موضوع دیگر که مولدین رسمی یا نیمه رسمی، بهایی برای تولید سند درباره آنها قائل نبودند، اینک مطالب پر خواننده و طرفداری شدند که مورخین لاجرم باید جایی برای مستندات آنها داشته باشند که همانا تاریخ شفاهی میباشد. برای مثال تاریخ زنان به دلیل کمبود اطلاعات رسمی، اعتماد چشمگیری به منابع شفاهی داشتهاند. جمعیتی که نیمی از خانواده بشریت هستند، در حیطه اسناد دارای برگهای مختصری میباشند.
از این روست که در طرح شالودهشکنی (Deconstruction) آنچه که مربوط به صحنه تاریخ است این تاریخ زنان بود که فرصت را مغتنم تر شمرده و گذشته خود را برای همه تعریف کردند.11
سنت شفاهی و تاریخ شفاهی
در بهکارگیری شیوه تولید اسناد شفاهی و تاریخ شفاهی جدید سعی بر آن است که گواه یا ناقل روایت خبر بیواسطه، مشاهدههای خود را از رخدادها، جریانها و احساسات پیرامونی آن ارائه دهد. بدین صورت نسل جدید مورخین تلاش در تمایز «سنت شفاهی» (Oraltradition) از «تاریخ شفاهی» دارند.
سنت شفاهی در واقع حیطهای است که به انتقال تجارب فرهنگی میپردازد. فرهنگ در یک معنا پشتوانه ذهنی اعمال فردی و جمعی است که جامعه از آن به عنوان اهرم و وسیلهای روحی روانی کار آمد، برای اجتماعی کردن، حفظ ساختها و سنتها و انتقال تجارب از نسلی به نسل دیگر بهکار میبرد. در این راستا این سنت شفاهی است که نقش ارزندهای در انتقال تجربهها و توجیه نسلها برعهده دارد. سنت شفاهی سهلالوصولترین شیوهای است که اجتماعات مختلف در همه دورانهای گذشته و آینده نیازمند به آن بوده و هستند و آن را به منزله ابزاری موثر برای آموزش، توجیه و ابراز تمایزها در هویتیابی بکار میبندند.
افزون بر این سنت شفاهی با چنین کارکردی، بویژه جنبه آموزشی آن، در حیطههای تاریخ نگاری، در آنجا که به منظر «عبرت»گیری میپردازد، نقش بیشتری داشته و با نقل روایت نوشتاری و زبانی امتزاج و تمیز مییابد. کار کرد تاریخ به طور عمده تا قرن گذشته تنها به منزله اسبابی برای آموزش نسلها مطرح بوده است. امروزه هم هر جا که برای مثال سیاستمداران کم و کسری داشته باشند، دست بدامان این تاریخ میشوند و تلقی خود را از گذشته، در قالب سنت شفاهی به گوش مخاطبان میخوانند. در همه حال سنت شفاهی ساز و کاری بوده آموزشی و درآمیختگی با تاریخ توانسته خدمات قابلی هم به فرهنگ بشری داشته باشد.
دیگر اینکه چنان که آمد، موضوع و حیطه کارکرد سنت شفاهی، فرهنگ و سنتها است. از اینرو محوریت در مقوله سنت شفاهی کمتر خبر و حال و هوای اطراف آن است. و آنچه که به عنوان خبر میآید بیشتر نه به دلیل ذکر رویدادهاست، بلکه نقل انگیزهها و آمال و آرزوهایی است که فرهنگ مربوطه ترسیمگر آن میباشد یا اینکه شاخصههای دیگر فرهنگ مانند ایدئولوژی، هنر و آیینها از آن جهت توزیع تولید و توجیه راهکارهای لازم بهرهمند میشوند. این اگر چه از نظر مورخ هم به لحاظ بازسازی گفتمان(Discourse) و هم از جهت بازآفرینی چرخه معمول و روال عادی مثمر ثمر است. اما هم از این نظر که اولا مرکزیت بحث سنت شفاهی خیلی کلی ثانیاً که موضوعهای آن در پیشگاه تاریخ به طور کلی غیرواقع هستند نمیتواند مواد آن خیلی محل اعتماد باشد.
همراه و عجین بودن سنت شفاهی با تاریخ شفاهی مخصوصا تا قرن گذشته از شاخصههای نوشتههای تاریخی بوده است. نکته قابل توجه دیگر اینکه سنت شفاهی به دلیل خصیصه قوه نفوذ آن، گاه و بیگاه در قالب تبیین و توزیع اطلاعاتی نیز بکار گرفته میشود که مبنای واقعی هم نداشته باشد.
افسانه، اسطورهها و حتی توزیع شایعهها از جمله در کانال سنت شفاهی میتواند به توزیع مواد بپردازد. برای مثال با نگاهی به حجم شایعه ها، پیرامون خبری واحد میتوان به اهمیت کارکردی این سنت پی برد. سنت التذاذ از نقل شفاهیات چه از نوع طنز و چه از نوع نغز و در شرایط بهتر شعر بیانگر میزان حاکمیت و جامعیت سنت شفاهی بر نوع دیگر کانونهای توزیع خبر است. دست آخر اینکه، تاریخ شفاهی به طور عمده روایتی است از وقایع طول زندگی افراد. در حالی که سنت شفاهی حکایتی است از نسلهای گذشته که در قالب واژهها سینه به سینه در جریان است تا توزیع معرفت گذشته میان نسلها را به سامان رسانیده و نهادینه کند.
در اینجا باز میگردیم به عنوان مطلب که بار اساسی آن به ملاک شکلگیری این منظر تاریخنگاری باز میگردد. شاید پرسش اصلی و وجودی تاریخ شفاهی در بازسازی رخداد خاصی نباشد، بلکه یافتن و بازسازی احساسات، هیجانات و قیل و قالهای حول و حوش واقعه و جریانهای اجتماعی است که در هیچ سند رسمی نمیتوان از آنها اثری یافت. اگر چه باز شناسی رویدادها هم میتواند محلی در تولید اسناد شفاهی باشد، ولی این آشکار است که وقایع در اسناد رسمی مذکور هستند، اما آنچه که روشن نیست حال و هوای قبل و بعد از واقعه و یا حتی اسناد مکتوب است که در کنترل سندهای تولیدی رسمی نمیگنجیده و سعی در این خصوص نشده است. آلساندرو پرتلی(A.Portelli) استاد کرسی ادبیات دانشگاه رم تاکید دارد: «اولین چیزی که تاریخ شفاهی را متمایز میسازد این است که بیش از آنکه درباره واقعه )event( خبر دهد درباره مفاهیم (meanings) آن سخن میگوید.12 این البته از ارزش تاریخ شفاهی نمیکاهد چرا که معمولا مصاحبه اغلب وقایع ناشناخته و جنبههای ناشناخته وقایع را آشکار میسازد. این دست اسناد پیوسته بر حیطههای ناشناخته حیات روزمره طبقههای غیر مسلط جامعه پرتو افشاانی میکند.
به بیان دیگر، تاریخ شفاهی نه تنها درباره اینکه مردم چه کردند سخن دارد، بلکه درباره اینکه آنها چه میخواستند بکنند، منشاء باور داشتهای آنها برای اعمالشان چه بود؟ و اکنون درباره اقدامات خود چه فکر میکنند؟ نیز به ما خبر میدهد. در این صورت مردم «تخلیه تاریخی» میشوند و به قولی این یکی از شیوههای خاطره درمانی جمعی یک جامعه است که با گذشته نگاری و تاریخ به برخی التیامهای روحی و فرهنگی دست مییازد. آمالها و آرزوهای گم شده و یا معکوس شده حرکتهای اجتماعی، تنها در مصاحبه هست که به عرصههای ثبت و نشر کشیده میشود. وگرنه برای مثال ما چگونه بدانیم مردم معمولی دست اندر کار انقلاب اسلامی، پیش از آن چه نظر داشتند؟ و میزان بر آورد انتظارات و آرزوهای آنها چقدر بود؟ دغدغههای آن دوران و دلشورههای جوانان هر محل و شهری حول کدام مساله یا درخواستها دور میزد؟ یعنی حال و هوایی که در زمان نقطه عطف )turning point ( بر ایران حاکم بود چه رنگ و بویی داشت؟ چیزهایی که نه تنها در آئینه «رسمیات» منعکس نمیشوند، بلکه حتی ما نمیدانیم که چه بودهاند تا اینکه بخواهیم درباره آن پرسشی بکنیم. از اینجاست که گفته میشود از فلسفههای وجودی چنین روشی غیر هدفمند بودن، در جهت رسیدن به اهداف نامعین است. مورخ شفاهی اگر خبری را بداند تنها حول آن محور پرسش میکند، ولی درباره آنچه که نمیداند، چرا اجازه سخن ندهد؟ بههمین دلیل است که مایکل استنفورد )M.Stanford( یکی از نظریهپردازان نگرشهای نوین در تاریخنگاری معتقد است که محقق (مصاحبهکننده) تاریخ شفاهی میتواند مصاحبه شونده را تشویق و ترغیب به پاسخ دهی به پرسشهایی کند که از سایر منابع (نوشتاری آثار تاریخی) نمیتوان پرسید. وی مزیت دیگر را بیان متفاوت، نو و غیرمعمول حوادث و جریانها توسط شاهدان زنده میداند که مشابهی در سایر منابع ندارند. سند زنده منابع «غیرمعمول» را معرفی میکند و دریچههای مختلف منابع را نیز باز کرده و در دسترس محقق و خواننده قرار میدهد.13 حیطههای جدید و زوایای نو در تفسیر وقایع محقق را به وادیهای دیگری رهنمون میکند که دسترسی به آنها در یک روال عادی تحقیق بعید به نظر میآید.
جهت تحلیل مطالب بالا مثالی ذکر میکنیم. این مثال از مصاحبه مرتضی رسولی پور با احسان نراقی درباره «ساختار ارتش و ساواک و ناکار آمدی رژیم پهلوی» انتخاب شده است.14
مصاحبهکننده (خواننده متن) میپرسد: «به نظر جنابعالی از ابتدای تاسیس ساواک در سالهای بعد از کودتای 28 مرداد تا بهمن 1357 سیستم اطلاعات و امنیت کشور دستخوش چه تغییرات اساسی شد؟» در پاسخ مصاحبه شونده برای فهم پرسش، سوال میکند: «منظور شما از تغییرات چیست؟» نکته مهم این است که در اینجا میان متن زنده (مصاحبه شونده) و خواننده (مصاحبهکننده) برای درک کامل موضوع، پرسش و پاسخ صورت میگیرد. در حالیکه چنین گفتگوی در متنهای ثابت (نوشته یا آثار تاریخی دیگر) هرگز صورت نمیگیرد و چنین ارتباط تنگاتنگی وجود ندارد و خواننده توان طرح پرسشهای ذهنی خود را با مولف ندارد. در جای دیگر، مصاحبه شونده شرح میدهد، ...« فردوست این گزارشها را خلاصه میکرد و پس از نتیجهگیری برای شاه میفرستاد اما مطلبی که من برای نخستین بار به شما میگویم و هیچکس تاکنون نگفته این است که پس از مدتی شاه به فردوست میگوید: گزارشهای شما برای من جالب نیست. دلم نمیخواهد از گزارشها نتیجه بگیرید و روی آنها تحقیق علمی انجام دهید. مایلم گزارشهای اولیه، جزیی و خصوصی مربوط به مثلا مقامات و وزیران را عینا به من بدهید.» اما در اینجا مصاحبهکننده این متن را میشنود و فرصت دارد که انگشت بر روی محل ابهام گذاشته و از متن سوال کند که: «منظور از گزارشهای خصوصی چه بود؟» با این سوال، متن به سمت و سوی پیشبینی نشدهای پیش میرود که افزون بر همه، همین مطلب اصالت تولید سند شفاهی را برجسته میسازد که متن (مصاحبه شونده) پیش زمینه ذهنی منسجمی برای ارائه مطلب دفاع مند خویش، پیش بینی نکرده است. متن به واقع از آغاز به جاهایی سفر میکند که دو دغدغه خواننده و متن به حد مشبعی به درک و فهم موارد گذشته دست یابند.
در ادامه مطلب و برای شرح برخی دیگر از امتیازات این شیوه از تولید خبر و متون تاریخی باید به دو مطلب هر چند گذرا اشاره کرد:
1. به نظر میرسد که استفاده از مواد مصاحبه، معمولا در تکمیل اسناد مکتوب باید بکار گرفته شوند. این از آن روست که نزد مورخین به طور عام اصالت با «نوشته» است. گو اینکه در کمبود و نبود اسناد رسمی و نیمه رسمی، از این مواد میتوان بهره گرفت، اما باید رعایت احتیاط بدین صورت باشد که حداقل برای خواننده نهایی متن، مطلب به عنوان پدیده کامل درباره موضوع تلقی نشود.
2. بازیابی جهانهای گم شده: در شهر و روستا، مناطق خارج از مرکز، میان افراد و اجتماعات، تاریخ محلی، تاریخ زنان و سایر موضوعهای غیر مانوس و کم اهمیت برای گذشتگان، یعنی عناوین تاریخی که امروز برای ما قصهها دارند، ولی در زمانهای گذشته مردم بدون هر گونه عکسالعملی از کنار آنها میگذشتند، اینها حیطههایی هستند که مورخ شفاهی به دنبال نشانی از آنهاست. بدین صورت تاریخ شفاهی بر فرهنگ عامه و تاریخنویسی علمی تاثیرهای زیادی گذاشت و به نوع جدیدی از تاریخ همگانی )popular history( دست یازید. بویژه انعکاس این دست آوردها در وسایل ارتباط جمعی مانند رادیو، تلویزیون و سینما تا جایی بود که صحنه نمایش بسیاری از مصاحبهها و موضوعهای برخاسته از شفاهیات شد.
مستند سازی و ذکر وقایع از زبان کارگزاران آن. برای مثال در جنگ ایران و عراق، حجم قابل توجهی از برنامه را در ایران بخود اختصاص داده است. این بالاتر از همه باعث شد تا به مردم «دریافتن خویش در گذشته» کمک کند و آنها را به صحنه تاریخ بیاورد.15 این درست است که حافظه تاریخ شفاهی از یک نسل (صد سال) بیشتر نمیگذرد ولی این از ارزش مساله نمیکاهد و دلیلی است که تاریخ شفاهی میباید نقش اساسی در نگارش تاریخ معاصر خود ایفا کند و هیچ تاریخ معاصری از آن بی نیاز نیست.
خارج از ضعفهای تکنیکی درباره متدهای مختلف مصاحبه و ثبت روایت شفاهی که در 3 دهه اخیر سعی بر رفع آنها شده،16 انتقادها و تردیدهایی اساسی از سوی منتقدان به این شیوه مطرح شده است که به بیان برخی از آنها میپردازیم. نخست اینکه منتقدان بر آنند که اسناد شفاهی و در نتیجه تاریخ شفاهی، گذشته را بسیار فردی تصویر میکنند. از اینرو این اطلاعات و تفسیرها نمیتوانند به آسانی در تحلیلهای گسترده و کلان اقتصادی، جمعیت شناسی یا تغییرات اجتماعی مورد استفاده و تعمیم ) generalization( قرار گیرند. چرا که مستخرجات مصاحبه موردی است و تعمیم، نیاز به تواتر خبری دارد. دیگر اینکه کرنولوژی این اسناد و تحقیقات بوسیله حافظه افراد زنده معمولا فاقد دقت هستند و بهراحتی نمیتوانند تسلسل زمانی وقایع را بر مبنای آنها بازسازی کرد. در عین حال اغلب تردیدها علیه تاریخ شفاهی به طبیعت ناظر بر گذشته و ذات غیرقابل اعتماد حافظه نیز باز میگردد.
پی نوشتها:
1 عضو هیات علمی گروه تاریخ دانشگاه اصفهان
2 هامیلتون آ. ر. گیب و « تطور تاریخنگاری در اسلام » صص 46 9 تاریخنگاری در اسلام، ترجمه و تدوین یعقوب آژند، تهران، 1361، ص 15
3 همان، ص12
.A.A.Duri4،the Iraq school of history to the nineteenth century،in Historians of the middle East ،74.. pp2691 .London 8
5 فرانتس روزنتال، تاریخنگاری در اسلام، ترجمه اسدالله آزاد، ج 1، مشهد 13، 1366، ص 68.
6 همان، ص 38.
7 همان، ج 2، صص 8 28.
.B.Brivati and others )ed.( The contemporary histoyhandbook،Manchester ، 1996، 8543 .p
9..Ibid
10 مرتضی نورایی، تاریخ آینده و اسناد، فصلنامه تخصصی تاریخ معاصر ایران، صص 73 161، شماره 24، سال ششم، زمستان 1381، صص 65 162.
.H.J. songster11،telling our stories: Feminist debates and the use of oral history ،in The oral history reader ،R. Perks and A.Thomson )ed( ،78.pp 100،8991 London،78 p
.A.Portelli21،what makes oral history different ،in oral history reader ،R. Perks and A. Thomson )ed( ،36 .pp 74،8991 London ،76.p
. M.Stanford31،361 . pp4991 A companion to the study of history oxford 65
14 مرتضی رسولی پور، ساختار ارتش و ساواک و ناکار آمدی رژیم پهلوی، فصلنامه تخصصصی تاریخ معاصر ایران، صص 244 195، شماره 24، سال ششم، زمستان 1381، صص 212 207
. Stanford51،461 pp 65
16 برای آگاهی از چگونگی روشهای پیشرفته مصاحبه نگاه کنید:
Oral h.html.j.Moyer،step by step guide to oral history ، 1999،http://horus.ucr.edu/hist topics/
.K.Howarth71،oral history،8991 Great Britania ،171.p
پنجشنبه 29 بهمن 1388