آرمان سید جمالالدین اتحاد دنیای اسلام بود
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
بیتردید یکی از ثمرات حضور سید جمالالدین اسدآبادی در ایران و سایر کشورهای منطقه توجه به موضوع وحدت در میان مسلمین بود. این مصلح بزرگ دینی در این عرصه بسیار کوشا و پرتلاش بود اما در آن وقت اهداف وی به نتیجه مشخصی نرسید. این مساله بهانه گفت و گوی ما با سید هادی خسروشاهی در مورد چگونگی تکاپوی فرهنگی سید جمالالدین اسدآبادی و عوامل و موانع به نتیجه نرسیدن اهداف وی شد.متن
زمانی که سیدجمال ایده اتحاد اسلام را مطرح ساخت، سرزمینهای اسلامی یکپارچه تر بودند، اما پس از او خصوصا با فروپاشی امپراتوری عثمانی، مرزبندیهای جدیدی شکل گرفت و تحقق اتحاد اسلام پیچیده تر شد. در این شرایط و با ملاحظه اختلافات و حتی جنگهایی که میان کشورهای اسلامی در گرفته است، چشم انداز تحقق اتحاد اسلام چگونه است؟
اتحاد اسلام به مفهوم یکپارچگی ظاهری سرزمینهای اسلامی و حاکمیت کسانی به نام «خلیفه عثمانی» همواره در معرض شکندگی و آسیبپذیری قرار داشت. در واقع مردم سرزمینهای مسلماننشین تحت سلطه «سلاطین عثمانی» از درون به این امر(اتحاد اسلام) اعتقادی نداشتند بلکه حاکمیت مامور به خدمت به هر دلیلی و عمدتا به خاطر منافع شخصی یا قبیلهای با ادعای هواداری از «اتحاد اسلام» به حکومت خودکامه خود ادامه میدادند. مرزبندیهای جدیدی که پس از سقوط خلافت اسلامی و یا به همان تعبیر بهتر امپراتوری عثمانی بوجود آمد و تحقق اتحاد اسلام را غیر عملی ساخت در واقع نشات گرفته از بی ریشه بودن این اتحاد ظاهری بود.
جنگ در میان بعضی از کشورهای اسلامی و یا قیام ملیتهای مسلمان تحت سلطه امپراتوری عثمانی بویژه نارضایتیها و قیام اعراب در اشکال مختلف و متعدد بخوبی نشان میدهد که اتحاد اسلامی دوران خلافت سلاطین عثمانی پایه استواری نداشته و روی عقیده و ایمان بوجود نیامده بود بلکه اتحادی به ظاهر آراسته و در باطن بی بنیاد بود. تجربه تلخ عملکرد دوران خلافت عثمانی با مردم بلاد اسلامی در واقع عامل اصلی این فروپاشی و پیچیدهتر شدن مساله تحقق اتحاد اسلام در مراحل بعدی گردید.
آرمان سید جمالالدین در مساله اتحاد اسلامی و در طلیعه آن وحدت شیعه و سنی و اقدام گسترده او در راستای تحقق این امر با مساله اتحاد اسلامی موجود در آن زمان فرق آشکاری داشت. سید اتحاد اسلامی تحکیم کننده خلافت سلطانی را نمیپذیرفت. او خواستار بیداری مسلمانان، اتحاد سرزمینهای اسلامی و حاکمیت مردم در سایه احکام اسلام و قرآن بود و این هدف مقدس، هرگز در میان مسلمانان پس از فروپاشی سلطنت عثمانیها و رحلت سید جمالالدین هم اگر در بین نخبگان ملسمان تقویت نشده، بیتردید از بین نرفتهاست و البته اکنون و با توجه به وجود بیش از پنجاه کشور اسلامی و ملیتها و قومیتهای گوناگون، امکان تحقق اتحاد اسلامی به شکل گذشته وجود ندارد ولی چشمانداز پدیده مبارک وحدت اسلامی به مفهوم تقریب مذاهب اسلامی و تحقق همکاریهای همه جانبه بین بلاد اسلامی علیرغم عدم حاکمیت اسلام در اغلب بلاد که زمینه ساز پیدایش یک نوع وحدت متناسب با زمان و مکان است کاملا روشن است.
ولی متاسفانه حضور دشمنان دیرین اسلام و مسلمانان و در طلیعه آنان یهود و نصاری که هرگز به تعبیر قرآن از مسلمانان راضی نخواهند بود مگر آنکه پیرو راه و روش آنان باشند، سد راه تحقق این آرمان است که با اخلاص در علم و سخن و دور افکندن اختلافات مصنوعی، عقیدتی یا سیاسی و روشنگری نخبگان و علمای عظام در همه بلاد شکستن این سد کاملا امکان پذیر است. به هر حال به نظر من چشم انداز تحقق وحدت اسلامی روشن و امیدبخش است گرچه عملی شدن آن سختیهای خود را دارد.
جنبشهای ناسیونالیستی نظیر پان ترکیسم، پان عربیسم و حتی پان ایرانیسم تا چه حد سد راه اتحاد اسلام هستند و آیا ممکن است که این گرایشها بتوانند بر گرایشهای اسلامی در کشورهای مسلمان غلبه پیدا کنند؟
حرکتهای عصر جاهلی، تعصب قومی و ملی، تبلور یافته در پدیده پان ترکیسم در محدود خاص آن و پان عربیسم در منطقهای گسترده تر بی تردید و به نوبه خود از موانع عمده در راه تحقق عملی اندیشه وحدت اسلامی به حساب میآیند اما با بررسی شرایط موجود در جهان اسلام و عرب میتوان با قاطعیت گفت که این پدیدهها در برابر گرایشهای اسلامی توان مقاومت و عرضه اندام ندارند. شکست فاحش افسانه قومیت عربی تجسم یافته در اندیشههای عصر جاهلی عبدالناصر و نوچههای او مانند قذافیها و... یا در تفکر بعثی- عفلقی از یک سو و بی حاصل شدن هشتاد سال آتا تورکیسم و اهداف پان ترکیستی او در مقر خلافت عثمانی علیرغم همه تلاشها و سرمایهگذاریهای دشمنان نشان داد که این اندیشهها و حرکتهای عصر جاهلی نمیتوانند در مقابل گرایش و اندیشه اسلامی دوام بیاورند. در مصر شاهد شکست قومیت عربی ناصری و پان عربیسم و پیروزی بی نظیر گرایش اسلامی اخوان المسلمین که این خود نشان میدهدکه اسلام تنها راه حل مشکلات منطقه است. همین پدیده و به شکل دیگری در ترکیه بوجود آمد و احزاب اسلامگرای رفاه و فضیلت و سرانجام عدالت نشان دادند که جبهه نیرومندی در برابر پان ترکیسمطلبی و سکولارها و آتا تورکیها هستند و حتی میتوانند با رای اکثریت مردم مسلمان در انتخابات پیروز شوند و حکومت هم تشکیل دهند.کودتای افسران ترکیه در 1997 میلادی علیه حزب رفاه و سرنگون ساختن دولت اسلام گرای نجمالدین اربکان هم نتوانست از پیروزیهای برتر اسلامگرایان در مراحل پس از سرکوب نظامی جلوگیری به عمل آورد.
در ایران هم نمونه اعلای این امر با پیروزی انقلاب اسلامی تحقق یافت و گرایش اسلامی نشان داد و ثابت کرد که پان ایرانیسم رضاخانی و سکولاریسم و روشنفکران اجارهای وابسته، افسانهای بیش نبوده و این اندیشه اسلامی است که پیروز میدان و صحنه نبرد است. بنابراین من چشم انداز و آینده وحدت اسلام را در پرتو اندیشه اسلامی کاملا امید بخش میدانم و البته نمیتوان تحقق آن را در کوتاه مدت پیشبینی کرد.
آیا با ظهور و قدرت یابی گرایشهای افراطی و خشونت طلب در جوامع اسلامی همچون وهابی گری و سلفی گری، اتحاد اسلام ممکن است یا این که هرگونه اتحادی در جوامع اسلامی منوط به تضعیف این گرایشها خواهد بود؟ در این صورت، آیا کوشش برای تضعیف وهابیت که دارای قدرت سیاسی و اقتصادی در جهان اسلام است، به نوبه خود اختلافها و درگیریهای را تشدید نمیکند و موجب نقض غرض نمیشود؟
بی تردید تحقق قطعی و گسترده وحدت اسلامی در جهان اسلام بدون تضعیف گرایشهای وهابیگری در کوتاه مدت مقدور نخواهد بود. ارتجاع عرب با تکیه بر دلارهای نفتی و مفتیان مفتخور در راه حفظ سلطنت و قدرت خود از هیچ گونه اقدامی برای جلوگیری از تحقق وحدت اسلامی در عصر حاضر فروگذار نخواهند بود وعملکرد ضد اسلامی و ضد انسانی آنان در تقویت همه جانبه تروریستها و آدمکشان حرفهای در عراق و افغانستان و پاکستان شاهد این مدعا است. وهابیگری در واقع وسیلهای بظاهر مذهبی برای ایجاد اختلاف و جلوگیری از پیدایش وحدت بین مسلمانان است. فتواهای غیر عقلانی علیه مسلمانان اعم از شیعه و سنی و تکفیر همه کسانی که مانند آنان تفکر قرون وسطایی ندارند در همین راستا است و افراد جاهل و عامی به تصور خدمت به اسلام تحت تاثیر این عقاید واهی و فتواهای غیر عقلانی به کشتن افراد و آتش زدن مساجد و ایجاد رعب و وحشت در بین افراد وابسته به مذاهب اسلامی غیر وهابی میپردازند. البته قدرت سیاسی – اقتصادی وهابیگری نیرومندتر از توان نظامی – اقتصادی سرمایهداری و امپریالیسم غربی نیست. اگر ملتهای مسلمان میتوانند این قدرت و سلطه جهانی را شکست دهند بیتردید قدرت پوشالی وهابیگری را هم میتوانند شکست دهند. مبارزه عقیدتی و سیاسی با وهابیگری باید در راس برنامه مبارزانی با گرایشهای اسلامی راستین قرار گیرد و این امر نه تنها موجب ایجاد تنش و تشدید درگیریها نمیگردد بلکه در نهایت موجب خشک شدن ریشه همه مفاسد موجد ناشی از زور و تزویر و وهابیگری میگردد.
نقض غرض هنگامی است که علیرغم شناخت ماهیت دشمنی تجسم یافته در ارتجاع عرب و مسلک ضد اسلامی وهابیت با آن مدارا و مماشات بکنیم و او بتواند دهها میلیون دلار به فالانژهای مسیحی برای سرکوب حزب الله بپردازد.
در یمن برای قتل عام مسلمانهای شیعه یا بقول آنها حوثیها نه تنها صدها میلیون دلار کمک به دولت یمن میکنند بلکه با ارتش پوشالی خود وارد جنگ با مردم بشود و در پاکستان و افغانستان، سلفیهای بیمنطق را تجهیز و تقویت کند تا مساجد و حسینیهها را به آتش بکشند و شیعیان را قتل عام کند و در آذربایجان و قفقاز و آسیای میانه و مرکزی با دهها میلیون دلار بودجه تبلیغاتی به تبلیغ وهابیگری بپردازد.
در مقابل چنین دشمنی که با عقل و منطق سروکاری ندارد، سکوت یا مماشات منطقی و معقول به نظر نمیرسد. هر گونه اصلاحطلبی با این قوم در نهایت با شکست روبرو خواهد شد
پنجشنبه 27 اسفند 1388
اتحاد اسلام به مفهوم یکپارچگی ظاهری سرزمینهای اسلامی و حاکمیت کسانی به نام «خلیفه عثمانی» همواره در معرض شکندگی و آسیبپذیری قرار داشت. در واقع مردم سرزمینهای مسلماننشین تحت سلطه «سلاطین عثمانی» از درون به این امر(اتحاد اسلام) اعتقادی نداشتند بلکه حاکمیت مامور به خدمت به هر دلیلی و عمدتا به خاطر منافع شخصی یا قبیلهای با ادعای هواداری از «اتحاد اسلام» به حکومت خودکامه خود ادامه میدادند. مرزبندیهای جدیدی که پس از سقوط خلافت اسلامی و یا به همان تعبیر بهتر امپراتوری عثمانی بوجود آمد و تحقق اتحاد اسلام را غیر عملی ساخت در واقع نشات گرفته از بی ریشه بودن این اتحاد ظاهری بود.
جنگ در میان بعضی از کشورهای اسلامی و یا قیام ملیتهای مسلمان تحت سلطه امپراتوری عثمانی بویژه نارضایتیها و قیام اعراب در اشکال مختلف و متعدد بخوبی نشان میدهد که اتحاد اسلامی دوران خلافت سلاطین عثمانی پایه استواری نداشته و روی عقیده و ایمان بوجود نیامده بود بلکه اتحادی به ظاهر آراسته و در باطن بی بنیاد بود. تجربه تلخ عملکرد دوران خلافت عثمانی با مردم بلاد اسلامی در واقع عامل اصلی این فروپاشی و پیچیدهتر شدن مساله تحقق اتحاد اسلام در مراحل بعدی گردید.
آرمان سید جمالالدین در مساله اتحاد اسلامی و در طلیعه آن وحدت شیعه و سنی و اقدام گسترده او در راستای تحقق این امر با مساله اتحاد اسلامی موجود در آن زمان فرق آشکاری داشت. سید اتحاد اسلامی تحکیم کننده خلافت سلطانی را نمیپذیرفت. او خواستار بیداری مسلمانان، اتحاد سرزمینهای اسلامی و حاکمیت مردم در سایه احکام اسلام و قرآن بود و این هدف مقدس، هرگز در میان مسلمانان پس از فروپاشی سلطنت عثمانیها و رحلت سید جمالالدین هم اگر در بین نخبگان ملسمان تقویت نشده، بیتردید از بین نرفتهاست و البته اکنون و با توجه به وجود بیش از پنجاه کشور اسلامی و ملیتها و قومیتهای گوناگون، امکان تحقق اتحاد اسلامی به شکل گذشته وجود ندارد ولی چشمانداز پدیده مبارک وحدت اسلامی به مفهوم تقریب مذاهب اسلامی و تحقق همکاریهای همه جانبه بین بلاد اسلامی علیرغم عدم حاکمیت اسلام در اغلب بلاد که زمینه ساز پیدایش یک نوع وحدت متناسب با زمان و مکان است کاملا روشن است.
ولی متاسفانه حضور دشمنان دیرین اسلام و مسلمانان و در طلیعه آنان یهود و نصاری که هرگز به تعبیر قرآن از مسلمانان راضی نخواهند بود مگر آنکه پیرو راه و روش آنان باشند، سد راه تحقق این آرمان است که با اخلاص در علم و سخن و دور افکندن اختلافات مصنوعی، عقیدتی یا سیاسی و روشنگری نخبگان و علمای عظام در همه بلاد شکستن این سد کاملا امکان پذیر است. به هر حال به نظر من چشم انداز تحقق وحدت اسلامی روشن و امیدبخش است گرچه عملی شدن آن سختیهای خود را دارد.
جنبشهای ناسیونالیستی نظیر پان ترکیسم، پان عربیسم و حتی پان ایرانیسم تا چه حد سد راه اتحاد اسلام هستند و آیا ممکن است که این گرایشها بتوانند بر گرایشهای اسلامی در کشورهای مسلمان غلبه پیدا کنند؟
حرکتهای عصر جاهلی، تعصب قومی و ملی، تبلور یافته در پدیده پان ترکیسم در محدود خاص آن و پان عربیسم در منطقهای گسترده تر بی تردید و به نوبه خود از موانع عمده در راه تحقق عملی اندیشه وحدت اسلامی به حساب میآیند اما با بررسی شرایط موجود در جهان اسلام و عرب میتوان با قاطعیت گفت که این پدیدهها در برابر گرایشهای اسلامی توان مقاومت و عرضه اندام ندارند. شکست فاحش افسانه قومیت عربی تجسم یافته در اندیشههای عصر جاهلی عبدالناصر و نوچههای او مانند قذافیها و... یا در تفکر بعثی- عفلقی از یک سو و بی حاصل شدن هشتاد سال آتا تورکیسم و اهداف پان ترکیستی او در مقر خلافت عثمانی علیرغم همه تلاشها و سرمایهگذاریهای دشمنان نشان داد که این اندیشهها و حرکتهای عصر جاهلی نمیتوانند در مقابل گرایش و اندیشه اسلامی دوام بیاورند. در مصر شاهد شکست قومیت عربی ناصری و پان عربیسم و پیروزی بی نظیر گرایش اسلامی اخوان المسلمین که این خود نشان میدهدکه اسلام تنها راه حل مشکلات منطقه است. همین پدیده و به شکل دیگری در ترکیه بوجود آمد و احزاب اسلامگرای رفاه و فضیلت و سرانجام عدالت نشان دادند که جبهه نیرومندی در برابر پان ترکیسمطلبی و سکولارها و آتا تورکیها هستند و حتی میتوانند با رای اکثریت مردم مسلمان در انتخابات پیروز شوند و حکومت هم تشکیل دهند.کودتای افسران ترکیه در 1997 میلادی علیه حزب رفاه و سرنگون ساختن دولت اسلام گرای نجمالدین اربکان هم نتوانست از پیروزیهای برتر اسلامگرایان در مراحل پس از سرکوب نظامی جلوگیری به عمل آورد.
در ایران هم نمونه اعلای این امر با پیروزی انقلاب اسلامی تحقق یافت و گرایش اسلامی نشان داد و ثابت کرد که پان ایرانیسم رضاخانی و سکولاریسم و روشنفکران اجارهای وابسته، افسانهای بیش نبوده و این اندیشه اسلامی است که پیروز میدان و صحنه نبرد است. بنابراین من چشم انداز و آینده وحدت اسلام را در پرتو اندیشه اسلامی کاملا امید بخش میدانم و البته نمیتوان تحقق آن را در کوتاه مدت پیشبینی کرد.
آیا با ظهور و قدرت یابی گرایشهای افراطی و خشونت طلب در جوامع اسلامی همچون وهابی گری و سلفی گری، اتحاد اسلام ممکن است یا این که هرگونه اتحادی در جوامع اسلامی منوط به تضعیف این گرایشها خواهد بود؟ در این صورت، آیا کوشش برای تضعیف وهابیت که دارای قدرت سیاسی و اقتصادی در جهان اسلام است، به نوبه خود اختلافها و درگیریهای را تشدید نمیکند و موجب نقض غرض نمیشود؟
بی تردید تحقق قطعی و گسترده وحدت اسلامی در جهان اسلام بدون تضعیف گرایشهای وهابیگری در کوتاه مدت مقدور نخواهد بود. ارتجاع عرب با تکیه بر دلارهای نفتی و مفتیان مفتخور در راه حفظ سلطنت و قدرت خود از هیچ گونه اقدامی برای جلوگیری از تحقق وحدت اسلامی در عصر حاضر فروگذار نخواهند بود وعملکرد ضد اسلامی و ضد انسانی آنان در تقویت همه جانبه تروریستها و آدمکشان حرفهای در عراق و افغانستان و پاکستان شاهد این مدعا است. وهابیگری در واقع وسیلهای بظاهر مذهبی برای ایجاد اختلاف و جلوگیری از پیدایش وحدت بین مسلمانان است. فتواهای غیر عقلانی علیه مسلمانان اعم از شیعه و سنی و تکفیر همه کسانی که مانند آنان تفکر قرون وسطایی ندارند در همین راستا است و افراد جاهل و عامی به تصور خدمت به اسلام تحت تاثیر این عقاید واهی و فتواهای غیر عقلانی به کشتن افراد و آتش زدن مساجد و ایجاد رعب و وحشت در بین افراد وابسته به مذاهب اسلامی غیر وهابی میپردازند. البته قدرت سیاسی – اقتصادی وهابیگری نیرومندتر از توان نظامی – اقتصادی سرمایهداری و امپریالیسم غربی نیست. اگر ملتهای مسلمان میتوانند این قدرت و سلطه جهانی را شکست دهند بیتردید قدرت پوشالی وهابیگری را هم میتوانند شکست دهند. مبارزه عقیدتی و سیاسی با وهابیگری باید در راس برنامه مبارزانی با گرایشهای اسلامی راستین قرار گیرد و این امر نه تنها موجب ایجاد تنش و تشدید درگیریها نمیگردد بلکه در نهایت موجب خشک شدن ریشه همه مفاسد موجد ناشی از زور و تزویر و وهابیگری میگردد.
نقض غرض هنگامی است که علیرغم شناخت ماهیت دشمنی تجسم یافته در ارتجاع عرب و مسلک ضد اسلامی وهابیت با آن مدارا و مماشات بکنیم و او بتواند دهها میلیون دلار به فالانژهای مسیحی برای سرکوب حزب الله بپردازد.
در یمن برای قتل عام مسلمانهای شیعه یا بقول آنها حوثیها نه تنها صدها میلیون دلار کمک به دولت یمن میکنند بلکه با ارتش پوشالی خود وارد جنگ با مردم بشود و در پاکستان و افغانستان، سلفیهای بیمنطق را تجهیز و تقویت کند تا مساجد و حسینیهها را به آتش بکشند و شیعیان را قتل عام کند و در آذربایجان و قفقاز و آسیای میانه و مرکزی با دهها میلیون دلار بودجه تبلیغاتی به تبلیغ وهابیگری بپردازد.
در مقابل چنین دشمنی که با عقل و منطق سروکاری ندارد، سکوت یا مماشات منطقی و معقول به نظر نمیرسد. هر گونه اصلاحطلبی با این قوم در نهایت با شکست روبرو خواهد شد
پنجشنبه 27 اسفند 1388