صندلی خالی برای دیکتاتور
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
نیمه شب سوم اسفندماه سال 1299 خورشیدی، تیراندازیهای پراکنده خواب مردم تهران را آشفته ساخت و دلهره و اضطرابی عمیق بر شهر سایه افکند. صبحگاه که مردم از خانه بیرون آمدند، همه جا در تصرف قزاقها بود. 2 روز بعد، اطلاعیهای بدین مضمون بر دیوارهای شهر نصب شد که در فرازهایی از آن آمده بود: تمامی اهالی شهر باید ساکت و مطیع احکام نظامی باشند... . کسانی که از طرف قوای نظامی و پلیس مظنون به مخل آسایش و انتظامات واقع شوند، فورا جلب و سخت مجازات خواهند شد... . تمام روزنامهجات، اوراق مطبوعه تا موقع تشکیل دولت به کلی موقوف و بر حسب حکم و اجازه که بعدا داده خواهد شد، باید منتشر شوند. اجتماعات در منازل و نقاط مختلف به کلی موقوف، در معابر هم اگر بیش از 3 نفر گرد هم باشند، با قوه قهریه متفرق خواهند شد... رئیس دیوزیون قزاق اعلیحضرت اقدس شهریاری و فرمانده کلقوا رضامتن
هرچند که برخی رنود مقابل عبارت حکم میکنم، نوشتند: ... میخوری اما حوادث روزها و هفتههای بعد نشان داد که قزاق کودتاچی در کار خود مصمم و پشتش به مراکز قدرت گرم است. او در هنگامه اختلافات دامنهدار جناحهای مشروطه، گام به گام پیش رفت و نهایتا در آبان ماه سال 1304 با خلع قاجاریه از سلطنت، قدرت را به تمامی قبضه کرد. این زمان را سرآغاز دیکتاتوری پهلوی و از میان رفتن دستاوردهای مشروطیت یعنی آزادی و دموکراسی دانستهاند.
دیکتاتوری پهلوی به مراتب سهمگینتر از استبداد قاجار بود. در برخورد با مخالفان خشونت بیحد و حصری را بروز میداد. استبداد سیاسی را به سطوح اجتماعی تسری داد، در کوچکترین جنبههای زندگی مردم دخالت میکرد و با اقداماتی چون اتحاد لباس و کشف حجاب به جنگ باورهای مذهبی و فرهنگ بومی ایرانیان رفت. پرسش اساسی اینجاست که چرا جنبش مشروطه از پس آن همه مجاهدت در کمتر از 20 سال به استقرار چنین استبدادی رسید؟
پاسخ در ماهیت جنبش مشروطه و رخدادهای پس از آن نهفته است. نیروهای سیاسی اجتماعی که حول محور مبارزه با استبداد قاجار به اتحاد رسیده بودند، ترکیب ناهمگونی از روحانیان، بازاریان، روشنفکران و حتی پارهای اشراف قاجاری را به نمایش میگذاردند. از این رو جنبههای سلبی مشروطیت بر جنبههای ایجابی آن برتری داشت. تا زمان صدور فرمان مشروطیت و تشکیل مجلس شورای ملی در سال 1285 خورشیدی، اختلافها میان 2 گروه مشروطهخواه و مشروعهخواه محدود بود و مشروطهخواهان از روحانیان بلندپایه گرفته تا روشنفکران لیبرال، هنوز در عمل به مرز اختلاف نرسیده بودند. پس از آن نیز استبداد فزاینده محمدعلیشاه که با اساس مشروطه مخالف بود، حفظ اتحاد در برابر دشمن مشترک را اجتنابناپذیر میساخت. اما پس از فتح تهران در 1288 و پیروزی قطعی مشروطهخواهان، اختلافها یکی پس از دیگری رخ نشان دادند.
با تشکیل مجلس دوم، 2 گروه اجتماعیون اعتدالیون و دموکرات عامیون در برابر هم صف کشیدند. اعتدالیون با 53 عضو متشکل از اعیان و محافظهکاران و روحانیان بلندپایهای چون مرحوم سیدعبدالله بهبهانی و مرحوم سیدمحمد طباطبایی بودند و چنان که از نامشان پیداست، هوادار روشهای ملایم و رعایت سیر تکامل بودند. آنها بویژه از مالکیت خصوصی و اجرای شریعت حمایت میکردند.
در مقابل دموکراتها که 27 نفر میشدند با چهرههایی چون سیدحسن تقیزاده و ملکالشعرای بهار، مشی رادیکالتری را به نمایش میگذاردند و علاوه بر اعتقاد به جدایی دین از سیاست، برنامههایی چون برقراری نظام وظیفه اجباری، تعلیم و تربیت اجباری و تقسیم اراضی بین کشاورزان را پیگیری میکردند. دموکراتها طی سالهای بعد به نوبه خود دچار انشعاب و اختلاف شدند و کار به جایی رسید که به قول ملکالشعرای بهار حزب دموکرات در مقبرهای که خود و افرادش کنده بودند، بدون تشییع و تشریفاتی و بدون تذکر و احترامی دفن گردید. در کنار اعتدالیون احزاب دیگری چون اتحاد و ترقی هم بودند که نفوذ چندانی نداشتند و غالبا به سمت اکثریت متمایل میشدند.
این تقسیمبندی حزبی وقتی مشکلآفرین شد که 2 گروه برای پیشبرد مقاصد خود به خشونت علیه یکدیگر روی آوردند. ابتدا دموکراتها پیشوای بزرگ مشروطه، سیدعبدالله بهبهانی را به قتل رساندند و سپس اعتدالیون به تلافی این عمل حمیدخان تربیت از اعضای شاخص حزب سوسیال دموکرات تبریز را کشتند.
در فاصله فتح تهران تا کودتای سوم اسفند 1299 خورشیدی یعنی در مدت 11 سال، 25 کابینه مختلف تشکیل شد و ثبات سیاسی کاملا از میان رفت. تزلزل کابینهها که برخیشان کمتر از چند هفته دوام میآوردند، یا به سبب اختلاف جناحهای مشروطه بود یا به علت مداخلات بیگانگان و البته مداخلات بیگانگان خود بر بستر اختلافهای سیاسی در داخل پیش میرفت. با آغاز جنگ جهانی اول وضع بیش از پیش به وخامت گرایید. روسیه، انگلستان و عثمانی با نقض بیطرفی ایران، خاک کشور را صحنه تاخت و تاز قرار دادند و بویژه روسها تا پشت دروازههای تهران پیش راندند. معلوم نبود که اگر انقلاب اکتبر 1917 روسیه رخ نمیداد، آنان ایران را تا لب کدام پرتگاه پیش میبردند؟
در این حال، چه پیش از جنگ جهانی و چه در اثنای آن، جنبشهای مرکز گریز از هر سو رخ نشان دادند. برخی از این جنبشها همچون نهضت جنگل و قیام شیخمحمد خیابانی جنبههای آزادیخواهانه و مترقیانه داشتند، اما در هر حال و شاید ناخواسته به تضعیف دولت مرکزی میانجامیدند؛ دولتی که از قضا به دست چهرههای خوشنام ملی همچون مشیرالدوله و مستوفیالممالک اداره میشدند.
در این شرایط و در حالی که روسها به عنوان رقیب دیرینه انگلیسیها به سبب انقلابات و گرفتاریهای داخلی، چندی از صحنه سیاسی ایران دور شده بودند، دولت انگلستان درصدد برآمد تا جای پای خود را در ایران محکمتر سازد و کشور را به نوعی تحتالحمایه خویش قرار دهد. این راه حل در قرارداد 1919 متبلور و بلافاصله با مخالفت شدید مردم و چهرههای ملی روبهرو شد. حتی احمدشاه نیز از پذیرش آن سرباز زد. قرارداد 1919 اداره امور نظامی و مالی ایران را در اختیار انگلیسها قرار میداد و چون با شکست روبهرو شد، انگلیسیها گزینه دوم خود یعنی کودتا را در دست بررسی قرار دادند.
کودتا به کارگردانی انگلیسیها و با عاملیت سیدضیاءالدین طباطبایی و رضاخان میرپنج به انجام رسید. رضاخان خیلی زود با جلب رضایت انگلیسیها سیدضیاء را از صحنه به در کرد و خود پلهپله تا رئیسالوزرایی و سپس سلطنت پیش رفت. موفقیت او اگرچه مرهون حمایت و بازی زیرکانه انگلیسیها بود، اما زمینه کامیابی آن از مدتها پیش فراهم آمده بود. ناامنی و وخامت اوضاع اقتصادی مردم را به ستوه آورده بود. مشروطه آمده بود تا مهر پایانی بر مشکلات باشد، اما خود مشکلات جدیدی را بوجود آورد. روشن بود که مشروطهخواهان با اختلافات و درگیریهای پایانناپذیر خود نمیتوانستند به این وضع پایان دهند. آنها نه فقط در برابر دولت کودتا توان مقاومت را از کف دادند، بلکه خود به نوعی زمینه پذیرش چنین دولتی نزد افکار عمومی و حتی پارهای نخبگان سیاسی را فراهم آوردند. دولتهای مشروطه به وضوح با بحران عدم کارآمدی روبرو بودند و تداوم این بحران، مشروعیتشان را نیز به چالش کشیده بود. گویی حوادث سالهای پس از مشروطه، چنان رقم خوردند که جایی فراخ برای نشست دیکتاتوری پهلوی مهیا شود.
نازنین فراهانی
منابع:
1 - مکی، حسین: تاریخ بیست ساله ایران، جلد اول، انتشارات علمی، تهران، 1374.
2 - بهار، محمدتقی: احزاب سیاسی در ایران، انتشارات زوار، تهران، 1387.
3 - مستوفی،عبدالله: شرح زندگانی من، تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه، جلد دوم، نشر هرمس، تهران، 1386.
4 - آبراهامیان، یرواند: ایران بین دو انقلاب، نشر نی، تهران، 1377
5 - ریاستجمهوری، اداره کل آرشیو، اسناد و موزه: دولتهای ایران از میرزا نصراللهخان مشیرالدوله تا میرحسین موسوی، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران، 1378.
پنجشنبه 27 اسفند 1388
دیکتاتوری پهلوی به مراتب سهمگینتر از استبداد قاجار بود. در برخورد با مخالفان خشونت بیحد و حصری را بروز میداد. استبداد سیاسی را به سطوح اجتماعی تسری داد، در کوچکترین جنبههای زندگی مردم دخالت میکرد و با اقداماتی چون اتحاد لباس و کشف حجاب به جنگ باورهای مذهبی و فرهنگ بومی ایرانیان رفت. پرسش اساسی اینجاست که چرا جنبش مشروطه از پس آن همه مجاهدت در کمتر از 20 سال به استقرار چنین استبدادی رسید؟
پاسخ در ماهیت جنبش مشروطه و رخدادهای پس از آن نهفته است. نیروهای سیاسی اجتماعی که حول محور مبارزه با استبداد قاجار به اتحاد رسیده بودند، ترکیب ناهمگونی از روحانیان، بازاریان، روشنفکران و حتی پارهای اشراف قاجاری را به نمایش میگذاردند. از این رو جنبههای سلبی مشروطیت بر جنبههای ایجابی آن برتری داشت. تا زمان صدور فرمان مشروطیت و تشکیل مجلس شورای ملی در سال 1285 خورشیدی، اختلافها میان 2 گروه مشروطهخواه و مشروعهخواه محدود بود و مشروطهخواهان از روحانیان بلندپایه گرفته تا روشنفکران لیبرال، هنوز در عمل به مرز اختلاف نرسیده بودند. پس از آن نیز استبداد فزاینده محمدعلیشاه که با اساس مشروطه مخالف بود، حفظ اتحاد در برابر دشمن مشترک را اجتنابناپذیر میساخت. اما پس از فتح تهران در 1288 و پیروزی قطعی مشروطهخواهان، اختلافها یکی پس از دیگری رخ نشان دادند.
با تشکیل مجلس دوم، 2 گروه اجتماعیون اعتدالیون و دموکرات عامیون در برابر هم صف کشیدند. اعتدالیون با 53 عضو متشکل از اعیان و محافظهکاران و روحانیان بلندپایهای چون مرحوم سیدعبدالله بهبهانی و مرحوم سیدمحمد طباطبایی بودند و چنان که از نامشان پیداست، هوادار روشهای ملایم و رعایت سیر تکامل بودند. آنها بویژه از مالکیت خصوصی و اجرای شریعت حمایت میکردند.
در مقابل دموکراتها که 27 نفر میشدند با چهرههایی چون سیدحسن تقیزاده و ملکالشعرای بهار، مشی رادیکالتری را به نمایش میگذاردند و علاوه بر اعتقاد به جدایی دین از سیاست، برنامههایی چون برقراری نظام وظیفه اجباری، تعلیم و تربیت اجباری و تقسیم اراضی بین کشاورزان را پیگیری میکردند. دموکراتها طی سالهای بعد به نوبه خود دچار انشعاب و اختلاف شدند و کار به جایی رسید که به قول ملکالشعرای بهار حزب دموکرات در مقبرهای که خود و افرادش کنده بودند، بدون تشییع و تشریفاتی و بدون تذکر و احترامی دفن گردید. در کنار اعتدالیون احزاب دیگری چون اتحاد و ترقی هم بودند که نفوذ چندانی نداشتند و غالبا به سمت اکثریت متمایل میشدند.
این تقسیمبندی حزبی وقتی مشکلآفرین شد که 2 گروه برای پیشبرد مقاصد خود به خشونت علیه یکدیگر روی آوردند. ابتدا دموکراتها پیشوای بزرگ مشروطه، سیدعبدالله بهبهانی را به قتل رساندند و سپس اعتدالیون به تلافی این عمل حمیدخان تربیت از اعضای شاخص حزب سوسیال دموکرات تبریز را کشتند.
در فاصله فتح تهران تا کودتای سوم اسفند 1299 خورشیدی یعنی در مدت 11 سال، 25 کابینه مختلف تشکیل شد و ثبات سیاسی کاملا از میان رفت. تزلزل کابینهها که برخیشان کمتر از چند هفته دوام میآوردند، یا به سبب اختلاف جناحهای مشروطه بود یا به علت مداخلات بیگانگان و البته مداخلات بیگانگان خود بر بستر اختلافهای سیاسی در داخل پیش میرفت. با آغاز جنگ جهانی اول وضع بیش از پیش به وخامت گرایید. روسیه، انگلستان و عثمانی با نقض بیطرفی ایران، خاک کشور را صحنه تاخت و تاز قرار دادند و بویژه روسها تا پشت دروازههای تهران پیش راندند. معلوم نبود که اگر انقلاب اکتبر 1917 روسیه رخ نمیداد، آنان ایران را تا لب کدام پرتگاه پیش میبردند؟
در این حال، چه پیش از جنگ جهانی و چه در اثنای آن، جنبشهای مرکز گریز از هر سو رخ نشان دادند. برخی از این جنبشها همچون نهضت جنگل و قیام شیخمحمد خیابانی جنبههای آزادیخواهانه و مترقیانه داشتند، اما در هر حال و شاید ناخواسته به تضعیف دولت مرکزی میانجامیدند؛ دولتی که از قضا به دست چهرههای خوشنام ملی همچون مشیرالدوله و مستوفیالممالک اداره میشدند.
در این شرایط و در حالی که روسها به عنوان رقیب دیرینه انگلیسیها به سبب انقلابات و گرفتاریهای داخلی، چندی از صحنه سیاسی ایران دور شده بودند، دولت انگلستان درصدد برآمد تا جای پای خود را در ایران محکمتر سازد و کشور را به نوعی تحتالحمایه خویش قرار دهد. این راه حل در قرارداد 1919 متبلور و بلافاصله با مخالفت شدید مردم و چهرههای ملی روبهرو شد. حتی احمدشاه نیز از پذیرش آن سرباز زد. قرارداد 1919 اداره امور نظامی و مالی ایران را در اختیار انگلیسها قرار میداد و چون با شکست روبهرو شد، انگلیسیها گزینه دوم خود یعنی کودتا را در دست بررسی قرار دادند.
کودتا به کارگردانی انگلیسیها و با عاملیت سیدضیاءالدین طباطبایی و رضاخان میرپنج به انجام رسید. رضاخان خیلی زود با جلب رضایت انگلیسیها سیدضیاء را از صحنه به در کرد و خود پلهپله تا رئیسالوزرایی و سپس سلطنت پیش رفت. موفقیت او اگرچه مرهون حمایت و بازی زیرکانه انگلیسیها بود، اما زمینه کامیابی آن از مدتها پیش فراهم آمده بود. ناامنی و وخامت اوضاع اقتصادی مردم را به ستوه آورده بود. مشروطه آمده بود تا مهر پایانی بر مشکلات باشد، اما خود مشکلات جدیدی را بوجود آورد. روشن بود که مشروطهخواهان با اختلافات و درگیریهای پایانناپذیر خود نمیتوانستند به این وضع پایان دهند. آنها نه فقط در برابر دولت کودتا توان مقاومت را از کف دادند، بلکه خود به نوعی زمینه پذیرش چنین دولتی نزد افکار عمومی و حتی پارهای نخبگان سیاسی را فراهم آوردند. دولتهای مشروطه به وضوح با بحران عدم کارآمدی روبرو بودند و تداوم این بحران، مشروعیتشان را نیز به چالش کشیده بود. گویی حوادث سالهای پس از مشروطه، چنان رقم خوردند که جایی فراخ برای نشست دیکتاتوری پهلوی مهیا شود.
نازنین فراهانی
منابع:
1 - مکی، حسین: تاریخ بیست ساله ایران، جلد اول، انتشارات علمی، تهران، 1374.
2 - بهار، محمدتقی: احزاب سیاسی در ایران، انتشارات زوار، تهران، 1387.
3 - مستوفی،عبدالله: شرح زندگانی من، تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه، جلد دوم، نشر هرمس، تهران، 1386.
4 - آبراهامیان، یرواند: ایران بین دو انقلاب، نشر نی، تهران، 1377
5 - ریاستجمهوری، اداره کل آرشیو، اسناد و موزه: دولتهای ایران از میرزا نصراللهخان مشیرالدوله تا میرحسین موسوی، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران، 1378.
پنجشنبه 27 اسفند 1388