چکیده

روز ملی خلیج فارس درست همان‌روزی است که ارتش ایران به فرماندهی امام‌قلی‌خان، حاکم فارس موفق شد پس از 130 سال به حضور پرتغالی‌ها در جزیره هرمز پایان دهد. جزیره هرمز تنها با 40کیلومتر مربع درست در دهانه خلیج‌فارس واقع شده و با نزدیکی‌ای که به سواحل ایران دارد، موقعیت مناسبی برای تجارت داشته و به دلیل جزیره‌ای بودن از امنیت کافی نیز برخوردار بوده است. املای صحیح آن هرموز یا هرمزد برگرفته از کلمات خورموز یا خورموغ به معنی لنگرگاه و بندر ایالت موغستان (میناب) بوده است که به واسطه کثرت استفاده امروزه هرمز خوانده می‌شود. ملوک هرمز که پس از ویرانی‌ بندر میناب ناشی از حملات پی‌درپی جهان‌گشایان خود را به هرمز رسانده بودند، با استفاده از تساهل مذهبی و آزادی‌های تجاری این جزیره را به بندری آباد و مشهور مبدل ساختند که تجار سراسر جهان با حضور در آن به کار تجارت و بازرگانی اشتغال داشتند.

متن

اما هرمز در آستانه قرن دهم هجری‌/‌پانزدهم میلادی با فاجعه‌ای مواجه شد که نه تنها این جزیره، بلکه کل جهان آن روز را در خود فرو برد.
جهان‌گشایان اروپایی این بار سوار بر کشتی‌های قدرتمند و توپدار خود با گذر از دماغه امیدنیک در جنوب آفریقا سر از اقیانوس هند و خلیج‌فارس و ثروت‌های خفته در شرق درآوردند. در سال 909 میلادی آلبوکرک
(Alfonso de Albouquerque) دریانورد پرتغالی که پایش به آسیا باز شده بود، با راهنمایی یکی از دریانوردان مشهور ایرانی گذرش به خلیج فارس افتاد و با آن نواحی آشنایی پیدا کرد و بلافاصله با حضور در دربار امانوئل، پادشاه پرتغال طرح خود را برای اشغال جزایر خلیج فارس ارائه نمود و به تصویب رساند. او سال 912 م به خلیج فارس بازگشت و پس از کشتار و وحشی‌گری فراوان موفق به فتح هرمز در سال 913 م شد و قلعه‌ای در آن جزیره ساخت. آلبوکرک نه تنها دریانوردی جسور، بلکه استراتژیست‌ بزرگی هم بود. به باور وی اگر کسی تنگه هرمز، تنگه باب المندب و تنگه مالاکا را در دست داشته باشد، بر همه آب‌های اقیانوس هند می‌تواند فرمانروایی کند و در راستای تشکیل همین فرمانروایی بود که با قرار دادن مرکز دریایی کشورش در جزیره گوا در هند، مستعمرات ساحلی این کشور را اداره می‌نمود.
شروع کشمکش با دولت مرکزی ایران
ملوک هرمز از زمان قدرت‌گیری و رونق اقتصادی خود را تابع قدرت مرکزی در فلات ایران دانسته و همواره مالیات و هدایایی را به شاهان ایران به رسم پیشکش و خراج می‌داده‌اند. با این اقدام شاه ایران نیز آنها را تحت حمایت خود داشت و از کالاها و مال‌التجاره‌های آنها بخوبی حفاظت می‌کرد. البته این ملوک در زمان‌های خاص هم که قدرت مرکزی در ایران از توان کافی برخوردار نبود از این امر چشم‌پوشی می‌کردند. این برداشت از قدرت درست در زمانی که شاه اسماعیل صفوی بار دیگر صفحات ایران را به کنترل خود درمی‌آورد با اشغال جزایر و سواحل ایران توسط دریانوردان پرتغالی مواجه شد. این اشغال که از آن به اشغالگری نوع پرتغالی ـ به دلیل توحش، دین‌ستیزی و مال‌‌اندوزی ـ معروف است، صدای مردم هرمز را درآورد. فشاری که بر مسلمانان مناطق اشغالی می‌آمد بارها باعث شورش آنها شد. مهم‌ترین این شورش‌ها مربوط به سال‌های 919 شمسی، 925 شمسی، 928 شمسی و 957 شمسی بوده‌اند. پرتغالی‌ها تاکید بسیاری بر اشغال خاک ایران داشتند، آنها علاوه بر هرمز، بحرین، گمبرون، همچنین بندرعباس، قشم و لارک را هم اشغال و درآنجا پایگاه‌هایی را احداث کرده بودند. تلاش‌های شاه اسماعیل، شاه تهماسب، محمد خدابنده و حتی تلاش‌های اولیه شاه عباس برای پایان دادن مسالمت‌آمیز به این اشغالگری راه به جایی نبرد و ارتش ایران به فرماندهی امام‌قلی‌ خان حاکم فارس بالاخره موفق به پایان دادن به این ماجراجویی و اشغال شد.
هیات‌های پرتغالی ـ اسپانیایی در دربار شاه
در طول 120 سالی که این بخش از خاک ایران در اشغال پرتغالی‌ها بود، آنها تلاش داشتند به گونه‌ای دربار ایران را سرگرم مطالب محورهای دیگر کرده و با آوردن هدایا و نامه‌هایی چند تلاش ارتش ایران را برای بازپس‌گیری مناطق اشغالی با تاخیر مواجه کنند. در این میان البته ایران نیز به دو دلیل عمده توان مقابله با ارتش پرتغال را نداشت، نخست نداشتن نیروی دریایی قوی که بتواند نظامیان ایرانی را به مناطق اشغالی بخصوص جزایر برساند، دوم سلاح جنگی مناسب. پرتغالی‌ها علاوه بر آن‌که دارای نیروی دریایی قوی‌ بودند در مناطق اشغالی قلعه‌های مستحکمی هم ساخته بودند که به وسیله ساخلوهای مجهز محافظت می‌شدند. مجموعه این عوامل دست به دست هم داد تا بازپس‌گیری مناطق اشغالی بیش از یک قرن به درازا بکشد.
در طول این سال‌ها چندین هیات دیپلماتیک از طرف دربار پرتغال و اسپانیا و همچنین نایب‌السلطنه‌نشین گوآ راهی دربار ایران شد که این سفارت‌ها بویژه در دوره شاه‌عباس از اهمیت فراوانی برخوردار می‌شوند. پرتغالی‌ها که شاهد اوجگیری توان نظامی ایران در کمتر از 10 سال بودند، بخوبی این نکته را درک کردند که دیر یا زود ارتش ایران سراغ آنها نیز خواهد آمد؛ چه این‌که در این سال‌ها موج جدیدی از خشونت آنها علیه رعایای دولت ایران به گوش دربار رسیده بود.
در سال 1007 ق، 2 کشیش پرتغالی یکی از فرقه فرانسیسکن به نام آلفونسو کوردرو و دیگری از فرقه دومینیکن به نام نیکولا دی ملو، پس از سال‌ها اقامت در فیلیپین به قصد رفتن به رم و لیسبون به بندر گوآ آمدند و از آنجا به هرمز رفتند و از آنجا راه اصفهان را در پیش گرفتند. چون اینان نخستین کشیشانی بودند که به اصفهان رسیده بودند، شاه عباس خاطر آنان را بسیار گرامی داشت. البته چون حضور این دو مصادف شده بود با حضور یک هیات دیپلماتیک انگلیسی در اصفهان، مشخص شد که این دو برای جاسوسی آمده‌اند.
در سال 1010 الله‌وردی‌خان حاکم فارس با استفاده از فرصتی که دست داد با استفاده از تفنگچیان و شمشیرزنان جنوبی موفق به اعاده قدرت مرکزی ایران بر بحرین شد. بازگشت بحرین به دامان کشور مقدمه‌ای شد تا دربار شاه عباس به فکر تصرف دیگر نواحی اشغالی بیفتد. این فتح تقریبا آسان که با درایت حاکم فارس صورت گرفته بود، سلطه پرتغالی‌ها را در مرکز خلیج‌فارس برچید اما آن را پایان نداد. در اوایل سال 1010ق‌/‌ 1601م، فیلیپ پادشاه اسپانیا که پرتغال را هم در تصرف خود داشت هیاتی دیگر را روانه ایران کرد. به دستور او نایب‌السلطنه هند پرتغال کشیش‌هایی با نام‌های ژرمینو داکروز و کریستوفولو دااسپریتوس سانتو و آنتونیو دوگووه‌آ را به ایران فرستاد. ریاست این هیأت به عهده آنتونیو بود. وی و همراهانش در 10فوریه 1602 به راه افتادند و در ربیع الاول سال 1011 اوت 1602 در مشهد به حضور شاه عباس رسیدند. این هیأت سیاسی علاوه بر تبلیغ مسیحیت دو منظور دیگر نیز داشت. یکی آن‌که بنیان منافع پرتغال را در ایران که بر اثر فتح بحرین سستی و کاستی یافته بود نیرو و استحکام بخشد و دیگر آن‌که شاه عباس را از عقد قرارداد بازرگانی با انگلیس بازدارد.
با این حال حوادثی پیش آمد که هیأت سیاسی ـ مذهبی جدید چندان هم در انجام مأموریت خود ناکام نماند. به این معنی که چون خبر تصرف بحرین و محاصره گمبرون و تهدید قلمرو هرمز به وسیله سپاهیان ایران به نایب‌السلطنه هند رسید، وی 5 ناو جنگی همراه «دم جورج دوکاستلو برانکو» برای دفاع از هرمز فرستاد، ولی به فرمانده ناوگان دستور داد که تا حد امکان کارها را به صلح بگذراند و جنگ را آغاز نکند. شاه عباس پس از وقوف بر این مراتب ـ چون سخت درگیر جنگ با عثمانی بود ـ مصلحت را در مماشات با پرتغالی‌ها دید و به حاکم شیراز دستور داد که از محاصره جرون و قلمرو امیر هرمز دست بردارد و قوای نظامی خود را به شیراز برگرداند و اراضی گرفته شده از امیر هرمز را باز پس دهد به شرط آن‌که ناوگان پرتغال به بحرین نزدیک نشود و بحرین در تصرف ایران بماند. فرمانده ناوگان پرتغال نیز چون دستور صلح و مسالمت داشت، به این حد رضایت داد و بحرین در تعلق دولت ایران باقی ماند و سفرای دولت پرتغال و دربار پاپ هم اجازه مراجعت یافتند.
پس از این گسیل هیات‌های دیپلماتیک ـ مذهبی باز هم از طرف پادشاه اسپانیا افرادی برای بازداشتن شاه ایران از تصرف هرمز راهی ایران شدند که معروف‌ترین آنها لوئیس پره‌یرا دولاسردا است که در سال 1013 خود را به ایران و ارمنستان رساند که شاه عباس در آنجا مشغول جنگ با سپاه عثمانی بود. لاسردا مامور بود تا قرارداد صلحی با شاه ایران امضا کند و از این طریق هرمز و دیگر سرزمین‌های متصرفی را برای کشور متبوع خود نگه دارد. فیلیپ در تمام سفارش‌‌هایی که به ایران می‌فرستاد با این وعده که حاضر است با شاه ایران ضد ترکان عثمانی متحد شود، اوضاع را به بطالت می‌گذراند و این بالاخره شاه عباس را به خشم آورد و تصمیم نهایی را برای تصرف خاک اشغالی گرفت. آخرین سفیر اسپانیا در سال 1027 در اصفهان شاه ایران را ملاقات نمود اما چون حرف‌های تکراری داشت؛ شاه عباس دستورات لازم را به امام‌قلی‌خان حاکم فارس برای رفع فتنه پرتغالی‌ها صادر کرد.
شاه برای سرکوبی پرتغالی‌ها دست دوستی به سوی رقیب آنها یعنی انگلیسی‌ها دراز کرد و خواستار مشارکت نیروی دریایی کمپانی هندشرقی انگلیس در جنگ با پرتغال و اسپانیا شد. اتحاد ایران و انگلیس برضد پرتغالی‌ها بتدریج صورت گرفت و مذاکرات به تأنی پیش رفت. امری که باعث تسریع در کار شد این بود که 4 کشتی انگلیسی دو کشتی پرتغالی را در دریا به اسارت گرفتند و به جاسک بردند. روی فریر فرمانده پرتغالی با نیروی مجهزی به جاسک حمله برد و بین کشتی‌های پرتغالی و انگلیسی رسما جنگ درگرفت. در این جنگ که نخستین برخورد رسمی کشتی‌های دو کشور بود پرتغالی‌ها بسختی شکست خوردند و حیثیت سیاسی و نظامی پرتغال در انظار ایرانیان و دیگر ساکنان سواحل خلیج فارس کاستی گرفت و دولت ایران با آرزوی برانداختن تسلط پرتغالیان در خلیج فارس با عمال کمپانی هند شرقی به منظور برکنار کردن حریف از صحنه سیاست و تجارت دست در دست هم نهادند و بعد از یک سال مذاکره، طرفین بر اصول اتحاد در جنگ با دشمن مشترک همداستان شدند و در میناب قراردادی در این زمینه امضا کردند.
بر اساس این قرارداد و طی چند رشته جنگ سخت ارتش ایران و متحدان انگلیسی موفق به تصرف جرون و قشم شدند. بعد از تصرف قشم، نوبت به تصرف جزیره هرمز رسید. روز 27 ربیع الثانی قلعه هرمز در محاصره درآمد و در دهم جمادی الثانی، پادگان هرمز نیز ناگزیر تسلیم شد. اسرای پرتغالی، باز طبق قرارداد به انگلیسی‌ها تسلیم شدند و به هندوستان منتقل گردیدند، ولی اعراب غالبا به جرم خیانت کشته شدند و غنایم و خزاین و سلاح‌ها و توپ‌های پرتغالیان نیز نصیب فاتحان شد و بیشتر آن غنایم به دست ایرانیان افتاد.
صادق راستگو
منابع :
میشل فراوی، پیدایش دولت صفوی، ترجمه: یعقوب آژند، تهران، گسترده، 1368.
عبدالرضا هوشنگ ‌مهدوی، تاریخ روابط خارجی ایران، تهران، امیرکبیر، 1369.
نصرالله فلسفی، تاریخ روابط ایران و اروپا در دوره صفویه، تهران، دانشگاه تهران، 1316.
والتر هینس، تشکیل دولت ملی در ایران، ترجمه: کیکاووس جهانداری، تهران، خوارزمی، 1361.
کارل بروکلمان، تاریخ ملل و دول اسلامی، ترجمه: هادی جزایری، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1346.
پنجشنبه 30 اردیبهشت 1389
            

تبلیغات