انحطاط اجتماعی و بیدارگران دینی
آرشیو
چکیده
انسان در فطرت خداجوی خود همواره در جستجوی کمال مطلوب بوده و همیشه در پی مدینه فاضله یا شهر رویاهایش سیر میکند، خالق انسان که آگاه به خیر و شر اوست بهواسطه بندگان برگزیدهاش انسانها را به سوی کمال، رهنمون میسازد. ادیان الهی به عنوان منبع خیر و نیکی همچون چشمهای جوشان جانهای مشتاقان را سیراب میکنند. اما ادیان الهی آنگاه که زمینی شوند و به مرور زمان همنشین آلودگیهای انسانی همچون تحریف و التقاط، قشریگری و عوامزدگی و مشکلاتی از این دست شوند، دیگر نه تنها جوامع بشری را به سوی رشد و کمال رهنمون نمیسازند بلکه آنها را به ورطه نابودی و نیستی میکشانند.متن
به تعبیر شهید مطهری، دین همانند آبی است که از چشمههایی میجوشد و هر چه این آب از سرچشمه خود دورتر میشود آلودهتر میگردد، در برابر این آلودگی 2 راهحل پیش پای ماست. یکی این که از آن آب کدر استفاده نکنیم اما راه بهتر آن است که به تصفیه آب بپردازیم. از آنچه گفته شد 2 نکته قابل استفاده است اول آن که چون دین الهی در میان مردم بیاید و زمینی شود آلودگی آن اجتنابناپذیر مینماید دوم آن که میتوان آن را تصفیه و اصلاح کرد.
اینجاست که نقش احیاگران و اصلاحگرایان تفکر بروز و ظهور مییابد. کسانی که ابتدا درد جامعه دینی را تشخیص میدهند آنگاه کمر همت به مداوای تن رنجور جامعه میبندند. انبیای الهی و امامان شیعی آغازگران بیداری تفکر دینی بودهاند.
حضرت شعیب علیهالسلام خطاب به قوم خود چنین میفرماید: من جز اصلاح امر شما تا آخرین حد قدرت و تواناییام هدف و منظوری ندارم و همچنین امام حسین(ع) در وصیتنامه معروفش خطاب به برادرش محمدبن حنفیه عمل خود را اصلاح و خود را مصلح معرفی میکند و میفرماید: «قیام من قیام فردی جاه طلب یا کامجو یا آشوبگر یا ستمگر نیست در جستجوی اصلاح کار امت جدم به پا خاستهام. اراده دارم امر به معروف و نهی از منکر کنم و به سیره جد و پدرم رفتار نمایم.» البته نباید پنداشت هر که امر به معروف و نهی از منکر میکند لاجرم در زمره مصلحان دینی است، چرا که رابطه بین امر به معروف و نهی از منکر و مصلحان دینی رابطه عموم و خصوص مطلق است.
پس از انبیای الهی و امامان معصوم علیهمالسلام پرورش یافتگانی از مکتب دین در میان عالمان شیعی و سنی در طول قرون متمادی برخاسته و کمر به اصلاح امور دینی بستهاند. آنان براساس شرایط زمانی و مکانی گاهی سعی در اصلاح روابط اجتماعی بین افراد جامعه داشتهاند و گاهی در پی اصلاح فکری بودهاند و زمانی هر دو مورد را مدنظر قرار میدادهاند.همیشه علل و عواملی وجود دارند که مصلحانی نواندیش و نوگرا هر از چندگاهی در جوامع اسلامی قد علم کنند و در پی بیدارگری جامعه برآیند.
که برخی از آنها عبارتند از:
1ـ بحران اندیشه مذهبی در مقابل تمدن غرب
انحطاط و عقبماندگی که جامعه اروپایی در دوره رنسانس بدان دچار شده بود با خفقان شدید مذهبی از سوی کلیسایی که دست در دست حاکمان زمان داشت همراه شده بود. نواندیشان غربی سعی در حذف مسیحیت کاتولیک از نظامات اجتماعی داشتند و به بازخوانی یافتههای مسلمانان از طریق اندلس و یونان و روم باستان دست یازیدند.
ترقی و پیشرفت اروپا و غرب مصادف شد با حذف قدرت کلیسا و این تفکر را به جوامع اسلامی عرضه و تبلیغ کردند، حال آن که اساسا دین اسلام با مسیحیت تحریف شده تفاوت ماهوی داشت و از همین روست که شیخ محمد عبده شاگرد و مرید سیدجمالالدین اسدآبادی توجه خاصی به بحران اندیشه مذهبی مسلمانان بر اثر برخورد با تمدن غربی و مقتضیات جدید جهان اسلام داشت.
2ـ لزوم افزایش دانایی سیاسی مسلمانان
بسیاری از مصلحان دینی معقتدند دین و سیاست پیوندی ناگسستنی دارند از این رو مسلمانان باید آگاهی سیاسی خود را افزایش دهند تا با نظارت برحاکم جامعه اسلامی مانع از استبداد و خود رایی شوند. سید عبدالرحمن کواکبی از جمله اصلاحگرانی است که سخت معتقد بود آگاهی سیاسی برای مسمانان واجب و ضروری است و رژیم سیاسی به تنهایی قادر نیست جلوی استبداد را بگیرد، زیرا هر حکومتی ممکن است شکل استبدادی پیدا کند اما شعور و آگاهی سیاسی و اجتماعی مردم و نظارت آنها برکار حاکم میتواند جلوی استبداد را بگیرد. وی به همبستگی دین و سیاست سخت پایبند بود و دین اسلام را یک دین کاملا سیاسی میدانست.
3ـ افراطیگری و عدم تعادل
از منظر قرآن، امت واقعی اسلام، معتدل و به دور از افراط و تفریط است. جوامع براثر اقتضائات جاری گاهی به راه افراط میروند و گاهی سوی تفریط میگیرند و به فربه کردن غیرضروری قسمتی میپردازند و زمانی سعی در تعطیلی قسمتی دیگر دارند، شهید مطهری یکی از آسیبهای تهدیدکننده جوامع اسلامی را تندروی (افراط) و کندروی (تفریط) میدانست و معتقد بود از جمله وظایف مصلحان دینی حفظ تعادل در تمامی ارکان جامعه اسلامی است.
4ـ تبدیل دین از سنت به ایدئولوژی
دکتر علی شریعتی نقش عمدهای در بوروکراتیک کردن مذهب به عهده داشت. او که با مکاتب جامعه شناسی و فکری اروپا آشنایی داشت طرح تبدیل مذهب شیعه و نهادهای آن را به «یک حزب کامل» ارائه کرد.
در طرح جامعه ایدهآل او حزب شیعه، با زعامت و نظارت مطلق یک «رهبر کامل» کشور را اداره میکند. در واقع شریعتی مهمترین توفیق خود را در تبدیل دین از سنت به ایدئولوژی میدانست.
5 ـ ظهور مذاهب جعلی و ساختگی
کسانی در قالب روشنگران دینی به جای اصلاح به افساد رو میآورند و با ایجاد مذاهب و فرقههای ساختگی نه تنها باعث اصلاح و وحدت جامعه اسلامی نمیشدند بلکه خود مروج انحطاط و اختلاف بودند. قرآن کریم آنان را منافقینی میداند که زمین را به فساد میکشند و زمانی که از آنان خواسته میشود زمین را به فساد نکشید میگویند: آنها فساد خویش را اصلاح مینامند. وهابیت و بابیه از جمله مذاهب جعلی و ساختگی است که به اختلاف و چند دستگی در میان مسلمانان دست یازیدند.
6 ـ تهدیدهای ایدئولوژیک از سوی مکاتب مختلف
امروز با پیشرفت و گسترش فناورهای اطلاعات تیرهای شبهات هزاردستان افکار و اندیشهها از هر سو جوامع بشری را در برگرفته است و خواستهها و انتظارات نسل امروزی بسیار متفاوتتر از نسل پیشین است. چنانچه پاسداران اقالیم قبله گریبان خود را از چنگال عوام، خلاص و پنجه در پنجه شبهات روز نیفکنند و روشن بینانه گام برندارند خطر بزرگی از ناحیه اصلاحطلبان بیعلاقه به دیانت متوجه جامعه اسلامی خواهد شد از طرفی داعیه داران اصلاحطلبی که بسیاری از آنها علاقهای به دیانت ندارند مترصد فرصتی هستند تا از احساسات و روح کنجکاو و سرکش نسل کنونی به نفع مقاصد خود سود ببرند.
7ـ تجددگرایی افراطی
گروهی در پی بنیان یک جریان تجدد و متمایل به سوی غرب هستند. آنان خواهان تغییر وضع موجود و نوسازی پایههای فکری و عقیدتی جامعهاند. به رغم وجود طیفهای وسیع داخلی بین آنها، همگی خواهان پیروی از تمدن غرب و الگوها و مدلهای غربی و اغلب در پیوند با سیاستهای دول اروپایی، عامل و کارگزار تغییرات، اصلاحات و نوسازیهای صوری در جهت غربیسازی باورها، گرایشها و اندیشهها بودند.
از آن میان افرادی چون ملکم خان، آخوندزاده، سپهسالار، مستشارالدوله، تالبوف و تقیزاده در ایران و سیداحمدخان در هند و طهطاوی، شبلی شمیل وطه حسین در جهان عرب را میتوان نام برد که با تاثر از جهانبینی بشر محوری (اومانیستی) منادی اصولی چون تفکیک دین از سیاست و دنیاگرایی، اصالت ماده، عقل، علم و عمل و ترقی و ناسیونالیسم بودند.
این موارد و علل و عواملی همچون: عقب ماندگی و انحطاط جامعه اسلامی به نام دین، ستردن غبار مهجوریت از سیمای دین در عرصه فهم و باور، نو ستیزی و مقابله با تحریف و التقاط، رخنه فرصتطلبان، ایجاد تحولی بنیادین در اوضاع اقتصادی جامعه، به پا داشتن مقررات تعطیلشده خدا و عواملی از این دست ظهور مصلحانی نیکاندیش را بیش از پیش ضروری مینماید، چرا که هر جامعهای بدون اصلاحات قادر به بقا نخواهد بود و هر حکومتی طی زمان احتمالا دچار آفتهایی میشود که این آفتها جز از طریق اصلاحات رفع نخواهد شد.
پنجشنبه 30 اردیبهشت 1389
اینجاست که نقش احیاگران و اصلاحگرایان تفکر بروز و ظهور مییابد. کسانی که ابتدا درد جامعه دینی را تشخیص میدهند آنگاه کمر همت به مداوای تن رنجور جامعه میبندند. انبیای الهی و امامان شیعی آغازگران بیداری تفکر دینی بودهاند.
حضرت شعیب علیهالسلام خطاب به قوم خود چنین میفرماید: من جز اصلاح امر شما تا آخرین حد قدرت و تواناییام هدف و منظوری ندارم و همچنین امام حسین(ع) در وصیتنامه معروفش خطاب به برادرش محمدبن حنفیه عمل خود را اصلاح و خود را مصلح معرفی میکند و میفرماید: «قیام من قیام فردی جاه طلب یا کامجو یا آشوبگر یا ستمگر نیست در جستجوی اصلاح کار امت جدم به پا خاستهام. اراده دارم امر به معروف و نهی از منکر کنم و به سیره جد و پدرم رفتار نمایم.» البته نباید پنداشت هر که امر به معروف و نهی از منکر میکند لاجرم در زمره مصلحان دینی است، چرا که رابطه بین امر به معروف و نهی از منکر و مصلحان دینی رابطه عموم و خصوص مطلق است.
پس از انبیای الهی و امامان معصوم علیهمالسلام پرورش یافتگانی از مکتب دین در میان عالمان شیعی و سنی در طول قرون متمادی برخاسته و کمر به اصلاح امور دینی بستهاند. آنان براساس شرایط زمانی و مکانی گاهی سعی در اصلاح روابط اجتماعی بین افراد جامعه داشتهاند و گاهی در پی اصلاح فکری بودهاند و زمانی هر دو مورد را مدنظر قرار میدادهاند.همیشه علل و عواملی وجود دارند که مصلحانی نواندیش و نوگرا هر از چندگاهی در جوامع اسلامی قد علم کنند و در پی بیدارگری جامعه برآیند.
که برخی از آنها عبارتند از:
1ـ بحران اندیشه مذهبی در مقابل تمدن غرب
انحطاط و عقبماندگی که جامعه اروپایی در دوره رنسانس بدان دچار شده بود با خفقان شدید مذهبی از سوی کلیسایی که دست در دست حاکمان زمان داشت همراه شده بود. نواندیشان غربی سعی در حذف مسیحیت کاتولیک از نظامات اجتماعی داشتند و به بازخوانی یافتههای مسلمانان از طریق اندلس و یونان و روم باستان دست یازیدند.
ترقی و پیشرفت اروپا و غرب مصادف شد با حذف قدرت کلیسا و این تفکر را به جوامع اسلامی عرضه و تبلیغ کردند، حال آن که اساسا دین اسلام با مسیحیت تحریف شده تفاوت ماهوی داشت و از همین روست که شیخ محمد عبده شاگرد و مرید سیدجمالالدین اسدآبادی توجه خاصی به بحران اندیشه مذهبی مسلمانان بر اثر برخورد با تمدن غربی و مقتضیات جدید جهان اسلام داشت.
2ـ لزوم افزایش دانایی سیاسی مسلمانان
بسیاری از مصلحان دینی معقتدند دین و سیاست پیوندی ناگسستنی دارند از این رو مسلمانان باید آگاهی سیاسی خود را افزایش دهند تا با نظارت برحاکم جامعه اسلامی مانع از استبداد و خود رایی شوند. سید عبدالرحمن کواکبی از جمله اصلاحگرانی است که سخت معتقد بود آگاهی سیاسی برای مسمانان واجب و ضروری است و رژیم سیاسی به تنهایی قادر نیست جلوی استبداد را بگیرد، زیرا هر حکومتی ممکن است شکل استبدادی پیدا کند اما شعور و آگاهی سیاسی و اجتماعی مردم و نظارت آنها برکار حاکم میتواند جلوی استبداد را بگیرد. وی به همبستگی دین و سیاست سخت پایبند بود و دین اسلام را یک دین کاملا سیاسی میدانست.
3ـ افراطیگری و عدم تعادل
از منظر قرآن، امت واقعی اسلام، معتدل و به دور از افراط و تفریط است. جوامع براثر اقتضائات جاری گاهی به راه افراط میروند و گاهی سوی تفریط میگیرند و به فربه کردن غیرضروری قسمتی میپردازند و زمانی سعی در تعطیلی قسمتی دیگر دارند، شهید مطهری یکی از آسیبهای تهدیدکننده جوامع اسلامی را تندروی (افراط) و کندروی (تفریط) میدانست و معتقد بود از جمله وظایف مصلحان دینی حفظ تعادل در تمامی ارکان جامعه اسلامی است.
4ـ تبدیل دین از سنت به ایدئولوژی
دکتر علی شریعتی نقش عمدهای در بوروکراتیک کردن مذهب به عهده داشت. او که با مکاتب جامعه شناسی و فکری اروپا آشنایی داشت طرح تبدیل مذهب شیعه و نهادهای آن را به «یک حزب کامل» ارائه کرد.
در طرح جامعه ایدهآل او حزب شیعه، با زعامت و نظارت مطلق یک «رهبر کامل» کشور را اداره میکند. در واقع شریعتی مهمترین توفیق خود را در تبدیل دین از سنت به ایدئولوژی میدانست.
5 ـ ظهور مذاهب جعلی و ساختگی
کسانی در قالب روشنگران دینی به جای اصلاح به افساد رو میآورند و با ایجاد مذاهب و فرقههای ساختگی نه تنها باعث اصلاح و وحدت جامعه اسلامی نمیشدند بلکه خود مروج انحطاط و اختلاف بودند. قرآن کریم آنان را منافقینی میداند که زمین را به فساد میکشند و زمانی که از آنان خواسته میشود زمین را به فساد نکشید میگویند: آنها فساد خویش را اصلاح مینامند. وهابیت و بابیه از جمله مذاهب جعلی و ساختگی است که به اختلاف و چند دستگی در میان مسلمانان دست یازیدند.
6 ـ تهدیدهای ایدئولوژیک از سوی مکاتب مختلف
امروز با پیشرفت و گسترش فناورهای اطلاعات تیرهای شبهات هزاردستان افکار و اندیشهها از هر سو جوامع بشری را در برگرفته است و خواستهها و انتظارات نسل امروزی بسیار متفاوتتر از نسل پیشین است. چنانچه پاسداران اقالیم قبله گریبان خود را از چنگال عوام، خلاص و پنجه در پنجه شبهات روز نیفکنند و روشن بینانه گام برندارند خطر بزرگی از ناحیه اصلاحطلبان بیعلاقه به دیانت متوجه جامعه اسلامی خواهد شد از طرفی داعیه داران اصلاحطلبی که بسیاری از آنها علاقهای به دیانت ندارند مترصد فرصتی هستند تا از احساسات و روح کنجکاو و سرکش نسل کنونی به نفع مقاصد خود سود ببرند.
7ـ تجددگرایی افراطی
گروهی در پی بنیان یک جریان تجدد و متمایل به سوی غرب هستند. آنان خواهان تغییر وضع موجود و نوسازی پایههای فکری و عقیدتی جامعهاند. به رغم وجود طیفهای وسیع داخلی بین آنها، همگی خواهان پیروی از تمدن غرب و الگوها و مدلهای غربی و اغلب در پیوند با سیاستهای دول اروپایی، عامل و کارگزار تغییرات، اصلاحات و نوسازیهای صوری در جهت غربیسازی باورها، گرایشها و اندیشهها بودند.
از آن میان افرادی چون ملکم خان، آخوندزاده، سپهسالار، مستشارالدوله، تالبوف و تقیزاده در ایران و سیداحمدخان در هند و طهطاوی، شبلی شمیل وطه حسین در جهان عرب را میتوان نام برد که با تاثر از جهانبینی بشر محوری (اومانیستی) منادی اصولی چون تفکیک دین از سیاست و دنیاگرایی، اصالت ماده، عقل، علم و عمل و ترقی و ناسیونالیسم بودند.
این موارد و علل و عواملی همچون: عقب ماندگی و انحطاط جامعه اسلامی به نام دین، ستردن غبار مهجوریت از سیمای دین در عرصه فهم و باور، نو ستیزی و مقابله با تحریف و التقاط، رخنه فرصتطلبان، ایجاد تحولی بنیادین در اوضاع اقتصادی جامعه، به پا داشتن مقررات تعطیلشده خدا و عواملی از این دست ظهور مصلحانی نیکاندیش را بیش از پیش ضروری مینماید، چرا که هر جامعهای بدون اصلاحات قادر به بقا نخواهد بود و هر حکومتی طی زمان احتمالا دچار آفتهایی میشود که این آفتها جز از طریق اصلاحات رفع نخواهد شد.
پنجشنبه 30 اردیبهشت 1389