مبانی فکری داعیه داران اصلاح دینی
آرشیو
چکیده
یکی از کار های مصلحان دینی این است که اصالت و ماهیت واقعی دین را از افراط و تفریط حفظ کنند. کار دیگر آنان این است که با برنامهریزیهای دقیق و لازم، دین را با تحولات هر زمان همراه کنند. یعنی دین همیشه پویا و به روز باشد تا بتواند به نیازهای دینی هر عصر و زمان پاسخ دهد. به عبارت کوتاه خلوص و توانایی دین از دغدغه های مصلحان دینی است.متن
در طول تاریخ افرادی در قامت منادیان بیداری و مصلحان دینی بروز و ظهور مییابند که مشخصا در یکی از سه قالب زیر می گنجند:
1- داعیه داران قرائت های جدید از دین
2- مدعیان بنیاد گرایی و سلفی
3- پرچمداران بازگشت به اسلام اصیل و نخستین.
هر یک از سه گروه مذکور در پی آنند تا جامعه پیرامون خود را از وضعیت موجود به مرحله مطلوب رهنمون سازند و توده مردم را یا از سر شعور و آگاهی و با استفاده از فطرت خداجوی و تمایل به کمال انسانی به سوی خود جذب کنند یا به واسطه رنگ و لعاب مذهب و تجرد و پیشرفت طیف و گروهی را مجذوب و شیفته مرام و مسلک خود نمایند.
نوشتار پیش رو درصدد بیان مبانی و نقاط افتراق هر یک از سه دسته فوق الذکر است. باشد تا با شناختی روشن تر سره از ناسره مشخص گردد.
1_ داعیه داران قرائت های جدید از دین
قائلین به قرائت های جدید از دین به ضرس قاطع میگویند در دنیای نسبیت نباید از برداشت ثابت و حکم قطعی شرعی سخن گفت.
در دنیای نسبیت همه چیز سیال می شود و هیچ حکم هنجاری و حتی توصیف ثابتی از دین باقی نمیماند.
هر کس با یافته های تجربی خویش به فهمی دیگر از دین می رسد. محمد مجتهد شبستری یکی از سلسله جنبانان هرمنوتیک و قرائت های جدید از دل این بحث تجربه دینی را بیرون میکشد و معتقد است هر فرد دیندار مستقیما با خداوند ارتباط برقرار میکند و به او متصل می شود و مستقیما وحی و پیام الهی را معنا و تجربه می کند، لذا هر فرد تجربه دینی مختص به خود را دارد که به هیچ وجه نه می توان و نه باید آن تجربه را به دیگران تحمیل کرد و یا تعمیم داد. مطابق این دیدگاه، خود دین چیزی جز تجربه دینی پیامبر و تفسیر صحیح این تجربه نیست. وی در راستای تبیین تجربه دینی مدعی است که ایمان با الهیات یکی انگاشته شده است و درحال حاضر عقیده به مجموعه ای از قوانین گفته می شود. در صورتی که در آغاز اسلام، جوهر دینداری عبارت بود از گونه ای سلوک یا تجربه دینی، این تحول تاریخی موجب شده تا قانونها مطلق انگاشته شوند و هر کس که به آن عمل نمی کند فاقد حقیقت دانسته شود.
شهید مطهری قرائت های جدید از دین را فاقد متدولوژی میداند و معتقد است قرائت های جدید از دین همان اندیشه های مادی چپ و ماتریالیزم راست هستند که وارد پوست دین می شوند و با ادبیات مذهبی حرف می زنند، اما آنچه به نظر استاد شهید صواب است و مطابق واقع، قطعیت در محکمات و نصوص دین و اختلاف قرائات و تکثیر در متشابهات و ظنیات است. در محکمات و نصوص دین اگر کسی قائل به قرائت های مختلف باشد یا شامل تحریف و تفسیر به رای می شود و یا در صدد تکذیب واقعیات دین است.
2_ مدعیان بنیاد گرایی و سلفی
کسانی که در قامت مصلحان دینی مذاهب اسلامی را آلوده به شرک می دانند و نه تنها گرد و غبار ایام را از چهره دین نمی زدایند بلکه با نظرات افراطی خود به جای وحدت منادی تفرقه و پراکندگی می شوند. آنها تنها خود را موحد کامل و برکنار از هر گونه شرک می دانند و پیام خود را تنها ندای توحید در جهان و اساس مسلک خود را نشر توحید به ویژه توحید الوهیت معرفی می کنند از این رو گمان می کنند هر که با آنان نیست بر آنان است و فرقه های اسلامی را نسبت به توحید الوهیت یا اساسا جاهل دانسته یا عقایدشان را آمیخته به شرک معرفی می کنند. محمد ابن عبدالوهاب سرسلسه مدعیان بنیاد گرایی نمونه شاخص این جماعت است. وی که در جامه مصلح دینی خود را مطرح ساخت در واقع مبدع مذهب و مسلک جدیدی بود که امروزه چون دملی چرکین در جهان اسلام پدیدار گشته است. آنان با افکار و اندیشههای افراطی خود همچون بنا سازی، تعمیر و زیارت قبور، برگزاری نماز در کنار قبور، توسل و تبرک جستن، طلب شفاعت، نذر و برگزاری مجلس بزرگداشت انبیا و اولیای الهی، جماعت مسلمین را مشرک دانسته و در صورت عدم توبه مستحق قتل میدانند و این همه در حالی است که مصلحان راستین و منادیان بیداری معتقدند تکفیر مومنان کار بس دشواری است و هرکه ایمان در دلش جای دارد این امر را خطیر میشمارد چراکه همه شهادت به یگانگی خدا و رسالت محمد (ص) دادهاند.
3 - پرچم داران بازگشت به اسلام اصیل
احیاگران تفکر اسلامی خواهان تغییرات و اصلاحات از موضع دین و با مبانی و اهداف دینی و اسلامی و حل و فصل موانع توسعه و علل و عوامل ضعف و انحطاط مسلمین میگردند. کسانی چون سید جمالالدین اسدآبادی، محمد عبده، کواکبی، اقبال، سید قطب، مودودی، شریعتی، طالقانی، مطهری و آخرین و برجستهترین آنها امام خمینی(ره) از این زمره هستند که کم و بیش اصولی از قبیل لزوم بازگشت به اسلام اصیل و نخستین، پیوند دین و سیاست، هماهنگی عقل و دین، اجتهاد و وحدت مسلمین در مقابل هجوم استعمار غربی را مبنای مبارزه نوگرایانه خود قرار دادهاند. این جریان که با نام سید جمالالدین اسدآبادی شروع و به واسطه بزرگان شیعی و سنی ادامه پیدا کرد هیچگاه در صدد ایجاد مذهبی جدید نبود بلکه آنها نیک دریافته بودند هنگامی که دین زمینی گشت و در میان مردم آمد خطرات انسانی آن را تهدید میکند. خطراتی چون قشری گری، عوام زدگی، خرافه سازی، تعطیل شدن بخشهایی و فربه شدن غیر ضروری بخشهایی دیگر و بالاخره دنیازدگی و به استخدامِ زرو زور و تزویر درآمدن.
از این رو مصرند که هماره باید گرد و غبار را از اسلام اصیل و نخستین زدود تا آفتاب دین و دیانت روشنی بخش جامعه باشد. شهید مطهری در برداشتی عالمانه از خطبه حضرت امیر (ع) اهداف اصلاح طلبی دینی را در چهار محور خلاصه میکند:
1)پیرایه زدایی از دین و از میان بردنِ بدعتها و در یک کلام بازگشت به اسلام نخستین.
2)تحول بنیادین در اوضاع زندگی خلق خدا به گونهای که نظر هر بیندهای را جلب نماید.
3)بازسازی روابط اجتماعی انسانها تا بندگان مظلوم خدا از شر ظالمان در امان مانند و دست تطاول ستمگران از سر ستمدیدگان کوتاه شود.
4)دگرگونسازی نظامات مدنی و اجتماعی جامعه در سایه برپاداشتن مقررات تعطیل شده خدا و قانونهای نقض شده اسلام.
اینک باید بدانیم آیا هر فردی در هر شرایط روحی و اخلاقی یا هر نوع شخصیت معنوی موفق به برداشتن چنین گام پیامبرانه (اصلاح اجتماعی) می شود؟ بر اساسِ حکمت 107 حضرت علی (ع) در نهج البلاغه باید به این پرسش پاسخ منفی داد چراکه طبق فرموده حضرت امیر (ع) تنها کسی چنین توفیقی حاصل میکند که 3 صفت بزرگ در او راه نیافته باشد: مصانعه، مضارعه، طمع.
1)مصانعه: برای مصانعه معانی مختلفی همچون سازشکاری، ملاحظهکاری یا معاملهگری بیان نمودهاند. اما منظور از مصانعه فراتر از این معانی است و شاید بتوان گفت منظور از مصانعه در کلام مولای متقیان ترویج برخوردهای چاپلوسانه و تملقآمیز، رودربایستی در اجرای امر خدا، ملاحظه دوست و رفیق و فرزند و خویشاوند و مرید را کردن است که این صفات با شعار اصلاحطلبی در تضاد شدید قرار دارد.
2)مضارعه: مضارعه یعنی مشابهت و کیست که نداند کسی که میخواهد جامعهای را اصلاح کند و تغییر دهد خودش نباید همرنگ همان مردم باشد و همان نقاط ضعف که در مردم هست در خودش وجود داشته باشد. کسی موفق به اصلاح نقاط ضعف میشود که خود از آنها مبرا باشد و نمونه کامل مصلح دینی حضرت امیر (ع) است که فرمود: به خدا سوگند من شما را به هیچ کاری فرمان ندادم مگر پیش از آنکه فرمان دهم خودم به کار بستم و از هیچ چیز شما را منع نکردم مگر پیش از آنکه شما را منع کنم خودم از آن دوری کردم.
3)طمعورزی: استاد مطهری طمعورزی را «بردگی جاوید» انسان معرفی کرده و معتقد است آنکه در بند خودخواهی، فزونطلبی و هواپرستی گرفتار است نمیتواند دیگران را از این مشکلات رها سازد. پس حریت و آزادی معنوی شرط توفیق مصلح دینی است همچنان که یک زبان ملاحظه کار توفیق اصلاح خدایی نمییابد و همچنان که یک گرفتار بیمار موفق به مداوای جامعه خود نمی گردد یک اسیر و بنده مطامع نفسانی نیز موفق نخواهد شد دیگران را از اسارت های اجتماعی و معنوی باز دارد.
و سرانجام آنکه مفهوم اصلاح از دیدگاه اسلام با تعبیر اصلاح به عنوان رفورم در جامعهشناسی سیاسی که به معنای تغییرات رو بنایی و در مقابل تعبیر انقلاب به معنای تغییرات بنیانی ساختاری است، تفاوت دارد و در جریان احیا و بازسازی تفکر دینی که اسدآبادی منادی آن بود مفهوم اصلاح از مقوله تغییر و تحول اجتماعی در جهت ترقی و تکامل و در راه نیل به آرمانها و کمال مطلوب انسانی و اسلامی است.
پنجشنبه 30 اردیبهشت 1389
1- داعیه داران قرائت های جدید از دین
2- مدعیان بنیاد گرایی و سلفی
3- پرچمداران بازگشت به اسلام اصیل و نخستین.
هر یک از سه گروه مذکور در پی آنند تا جامعه پیرامون خود را از وضعیت موجود به مرحله مطلوب رهنمون سازند و توده مردم را یا از سر شعور و آگاهی و با استفاده از فطرت خداجوی و تمایل به کمال انسانی به سوی خود جذب کنند یا به واسطه رنگ و لعاب مذهب و تجرد و پیشرفت طیف و گروهی را مجذوب و شیفته مرام و مسلک خود نمایند.
نوشتار پیش رو درصدد بیان مبانی و نقاط افتراق هر یک از سه دسته فوق الذکر است. باشد تا با شناختی روشن تر سره از ناسره مشخص گردد.
1_ داعیه داران قرائت های جدید از دین
قائلین به قرائت های جدید از دین به ضرس قاطع میگویند در دنیای نسبیت نباید از برداشت ثابت و حکم قطعی شرعی سخن گفت.
در دنیای نسبیت همه چیز سیال می شود و هیچ حکم هنجاری و حتی توصیف ثابتی از دین باقی نمیماند.
هر کس با یافته های تجربی خویش به فهمی دیگر از دین می رسد. محمد مجتهد شبستری یکی از سلسله جنبانان هرمنوتیک و قرائت های جدید از دل این بحث تجربه دینی را بیرون میکشد و معتقد است هر فرد دیندار مستقیما با خداوند ارتباط برقرار میکند و به او متصل می شود و مستقیما وحی و پیام الهی را معنا و تجربه می کند، لذا هر فرد تجربه دینی مختص به خود را دارد که به هیچ وجه نه می توان و نه باید آن تجربه را به دیگران تحمیل کرد و یا تعمیم داد. مطابق این دیدگاه، خود دین چیزی جز تجربه دینی پیامبر و تفسیر صحیح این تجربه نیست. وی در راستای تبیین تجربه دینی مدعی است که ایمان با الهیات یکی انگاشته شده است و درحال حاضر عقیده به مجموعه ای از قوانین گفته می شود. در صورتی که در آغاز اسلام، جوهر دینداری عبارت بود از گونه ای سلوک یا تجربه دینی، این تحول تاریخی موجب شده تا قانونها مطلق انگاشته شوند و هر کس که به آن عمل نمی کند فاقد حقیقت دانسته شود.
شهید مطهری قرائت های جدید از دین را فاقد متدولوژی میداند و معتقد است قرائت های جدید از دین همان اندیشه های مادی چپ و ماتریالیزم راست هستند که وارد پوست دین می شوند و با ادبیات مذهبی حرف می زنند، اما آنچه به نظر استاد شهید صواب است و مطابق واقع، قطعیت در محکمات و نصوص دین و اختلاف قرائات و تکثیر در متشابهات و ظنیات است. در محکمات و نصوص دین اگر کسی قائل به قرائت های مختلف باشد یا شامل تحریف و تفسیر به رای می شود و یا در صدد تکذیب واقعیات دین است.
2_ مدعیان بنیاد گرایی و سلفی
کسانی که در قامت مصلحان دینی مذاهب اسلامی را آلوده به شرک می دانند و نه تنها گرد و غبار ایام را از چهره دین نمی زدایند بلکه با نظرات افراطی خود به جای وحدت منادی تفرقه و پراکندگی می شوند. آنها تنها خود را موحد کامل و برکنار از هر گونه شرک می دانند و پیام خود را تنها ندای توحید در جهان و اساس مسلک خود را نشر توحید به ویژه توحید الوهیت معرفی می کنند از این رو گمان می کنند هر که با آنان نیست بر آنان است و فرقه های اسلامی را نسبت به توحید الوهیت یا اساسا جاهل دانسته یا عقایدشان را آمیخته به شرک معرفی می کنند. محمد ابن عبدالوهاب سرسلسه مدعیان بنیاد گرایی نمونه شاخص این جماعت است. وی که در جامه مصلح دینی خود را مطرح ساخت در واقع مبدع مذهب و مسلک جدیدی بود که امروزه چون دملی چرکین در جهان اسلام پدیدار گشته است. آنان با افکار و اندیشههای افراطی خود همچون بنا سازی، تعمیر و زیارت قبور، برگزاری نماز در کنار قبور، توسل و تبرک جستن، طلب شفاعت، نذر و برگزاری مجلس بزرگداشت انبیا و اولیای الهی، جماعت مسلمین را مشرک دانسته و در صورت عدم توبه مستحق قتل میدانند و این همه در حالی است که مصلحان راستین و منادیان بیداری معتقدند تکفیر مومنان کار بس دشواری است و هرکه ایمان در دلش جای دارد این امر را خطیر میشمارد چراکه همه شهادت به یگانگی خدا و رسالت محمد (ص) دادهاند.
3 - پرچم داران بازگشت به اسلام اصیل
احیاگران تفکر اسلامی خواهان تغییرات و اصلاحات از موضع دین و با مبانی و اهداف دینی و اسلامی و حل و فصل موانع توسعه و علل و عوامل ضعف و انحطاط مسلمین میگردند. کسانی چون سید جمالالدین اسدآبادی، محمد عبده، کواکبی، اقبال، سید قطب، مودودی، شریعتی، طالقانی، مطهری و آخرین و برجستهترین آنها امام خمینی(ره) از این زمره هستند که کم و بیش اصولی از قبیل لزوم بازگشت به اسلام اصیل و نخستین، پیوند دین و سیاست، هماهنگی عقل و دین، اجتهاد و وحدت مسلمین در مقابل هجوم استعمار غربی را مبنای مبارزه نوگرایانه خود قرار دادهاند. این جریان که با نام سید جمالالدین اسدآبادی شروع و به واسطه بزرگان شیعی و سنی ادامه پیدا کرد هیچگاه در صدد ایجاد مذهبی جدید نبود بلکه آنها نیک دریافته بودند هنگامی که دین زمینی گشت و در میان مردم آمد خطرات انسانی آن را تهدید میکند. خطراتی چون قشری گری، عوام زدگی، خرافه سازی، تعطیل شدن بخشهایی و فربه شدن غیر ضروری بخشهایی دیگر و بالاخره دنیازدگی و به استخدامِ زرو زور و تزویر درآمدن.
از این رو مصرند که هماره باید گرد و غبار را از اسلام اصیل و نخستین زدود تا آفتاب دین و دیانت روشنی بخش جامعه باشد. شهید مطهری در برداشتی عالمانه از خطبه حضرت امیر (ع) اهداف اصلاح طلبی دینی را در چهار محور خلاصه میکند:
1)پیرایه زدایی از دین و از میان بردنِ بدعتها و در یک کلام بازگشت به اسلام نخستین.
2)تحول بنیادین در اوضاع زندگی خلق خدا به گونهای که نظر هر بیندهای را جلب نماید.
3)بازسازی روابط اجتماعی انسانها تا بندگان مظلوم خدا از شر ظالمان در امان مانند و دست تطاول ستمگران از سر ستمدیدگان کوتاه شود.
4)دگرگونسازی نظامات مدنی و اجتماعی جامعه در سایه برپاداشتن مقررات تعطیل شده خدا و قانونهای نقض شده اسلام.
اینک باید بدانیم آیا هر فردی در هر شرایط روحی و اخلاقی یا هر نوع شخصیت معنوی موفق به برداشتن چنین گام پیامبرانه (اصلاح اجتماعی) می شود؟ بر اساسِ حکمت 107 حضرت علی (ع) در نهج البلاغه باید به این پرسش پاسخ منفی داد چراکه طبق فرموده حضرت امیر (ع) تنها کسی چنین توفیقی حاصل میکند که 3 صفت بزرگ در او راه نیافته باشد: مصانعه، مضارعه، طمع.
1)مصانعه: برای مصانعه معانی مختلفی همچون سازشکاری، ملاحظهکاری یا معاملهگری بیان نمودهاند. اما منظور از مصانعه فراتر از این معانی است و شاید بتوان گفت منظور از مصانعه در کلام مولای متقیان ترویج برخوردهای چاپلوسانه و تملقآمیز، رودربایستی در اجرای امر خدا، ملاحظه دوست و رفیق و فرزند و خویشاوند و مرید را کردن است که این صفات با شعار اصلاحطلبی در تضاد شدید قرار دارد.
2)مضارعه: مضارعه یعنی مشابهت و کیست که نداند کسی که میخواهد جامعهای را اصلاح کند و تغییر دهد خودش نباید همرنگ همان مردم باشد و همان نقاط ضعف که در مردم هست در خودش وجود داشته باشد. کسی موفق به اصلاح نقاط ضعف میشود که خود از آنها مبرا باشد و نمونه کامل مصلح دینی حضرت امیر (ع) است که فرمود: به خدا سوگند من شما را به هیچ کاری فرمان ندادم مگر پیش از آنکه فرمان دهم خودم به کار بستم و از هیچ چیز شما را منع نکردم مگر پیش از آنکه شما را منع کنم خودم از آن دوری کردم.
3)طمعورزی: استاد مطهری طمعورزی را «بردگی جاوید» انسان معرفی کرده و معتقد است آنکه در بند خودخواهی، فزونطلبی و هواپرستی گرفتار است نمیتواند دیگران را از این مشکلات رها سازد. پس حریت و آزادی معنوی شرط توفیق مصلح دینی است همچنان که یک زبان ملاحظه کار توفیق اصلاح خدایی نمییابد و همچنان که یک گرفتار بیمار موفق به مداوای جامعه خود نمی گردد یک اسیر و بنده مطامع نفسانی نیز موفق نخواهد شد دیگران را از اسارت های اجتماعی و معنوی باز دارد.
و سرانجام آنکه مفهوم اصلاح از دیدگاه اسلام با تعبیر اصلاح به عنوان رفورم در جامعهشناسی سیاسی که به معنای تغییرات رو بنایی و در مقابل تعبیر انقلاب به معنای تغییرات بنیانی ساختاری است، تفاوت دارد و در جریان احیا و بازسازی تفکر دینی که اسدآبادی منادی آن بود مفهوم اصلاح از مقوله تغییر و تحول اجتماعی در جهت ترقی و تکامل و در راه نیل به آرمانها و کمال مطلوب انسانی و اسلامی است.
پنجشنبه 30 اردیبهشت 1389