جنبش عدمتعهد از آغاز تا امروز
آرشیو
چکیده
پس از پایان یافتن جنگ جهانی دوم و با شروع جنگ سرد، قدرتهای شرق و غرب برای قدرتنمایی هر چه بیشتر و پیروزی در این جنگ درصدد یارکشی سیاسی برآمدند. از این رو، کشورهایی برای تامین امنیت به حوزه قدرت شرق یا غرب وارد شدند. در نیمه دوم قرن بیستم پیمانهای نظامی، منطقهای و فرامنطقهای میان کشورها بسته شد تا به این وسیله مرزبندیهای سیاسی نمود عینی پیدا کند. در اثنای جبههبندیهای سیاسی قرن بیستم، کشورهایی که طعم تلخ 2 جنگ جهانی را چشیده بودند و از این رهگذر حاصلی نداشتند جز نتایج مخرب و ویرانکننده جنگ و نمیخواستند در اردوگاه سوسیالیسم یا امپریالیسم وارد شوند، درصدد برآمدند از سیاست موازنه منفی پیروی کنند و براساس منافع ملی خود با هریک از کشورهای شرق و غرب مراوده داشته باشند.متن
کنفرانس باندونگ و شکلگیری تفکر عدم تعهد
کنفرانس کشورهای آسیایی و آفریقایی در سال 1955 میلادی در شهر باندونگ اندونزی برگزار شد که یک اجتماع جهان سومی بشمار میرفت و رهبری کنفرانس به عهده جواهر لعل نهرو، نخست وزیر هند بود. برای نخستین بار کشورهای نوخاسته آسیایی و آفریقایی گرد هم آمده بودند و این کنفرانس مقدمهای برای شکلگیری نهضت عدمتعهد بود که در آن 29 کشور با جمعیتی بالغ بر یک میلیارد نفر شرکت کردند.1
در طول کنفرانس، دو جبهه متشکل از کشورهای مختلف به وجود آمد که گروه نخست از هند و اندونزی پیروی میکرد و طرفدار سیاست استعمارزدایی بود و جبهه دوم از کشورهایی چون پاکستان، سیلان، ترکیه و عراق تشکیل میشد که موضع مخالفت با کمونیسم را در پیش گرفته بود. سرانجام با کوششهای نهرو هر دو جبهه در یک گروه فراگیر علیه استعمار و استثمار از نوع غربی یا شرقی متحد شدند و به این ترتیب، نطفه عدمتعهد در کنفرانس 1955میلادی در باندونگ اندونزی بسته شد.2
جواهر لعل نهرو، جمال عبدالناصر و احمد سوکارنو، سران حکومت کشورهای هند، مصر و اندونزی در این اجلاس ایده تشکیل چنین سازمانی را مطرح کردند.
اعلام موجودیت جنبش عدمتعهد
جنبش غیر متعهدها در سال 1961میلادی برابر با 1340شمسی با حمایت فیدل کاسترو و مارشال تیتو در کنفرانسی که در یوگسلاوی سابق برگزار شد، اعلام موجودیت کرد. این جنبش در اوج جنگ سرد و فضای دو قطبی غرب و شرق با هدف وحدت میان کشورهایی که نه در اردوگاه کمونیسم و نه در اردوگاه کاپیتالیسم قرار داشتند، تشکیل شد. اعضای این جنبش در قراردادشان متعهد بودند: عضو دو پیمان نظامی اصلی(ناتو و ورشو) و نیز پیمانهای منطقهای نظامی مانند سنتو و سیتو نباشند و در سیاست خارجی از سیاست عدمتعهد یا سیاست مستقل از دو بلوک شرق و غرب پیروی کنند.3
پس از شکلگیری جنبش، رهبران و بانیان اصلی شکلگیری جنبش عدمتعهد کوشیدند تا سنتزی از ناسیونالیسم و انترناسیونالیسم به وجود آورند تا ضمن حفظ منافع ملی کشورها، آنها را در سرنوشت یکدیگر سهیم سازند.
شرایط عضویت در جنبش عدمتعهد
در پنجمین کنفرانس سران در سال 1352 شمسی در الجزیره، شرایط عضویت در جنبش به شرح زیر تعیین شد:
عدمتعهد به هیچ یک از اتحادیههای نظامی، دنبالکردن سیاست مبتنی بر اصول همزیستی مسالمتآمیز، کمک به جنبشهای آزادی بخش، عدم واگذاری پایگاههای نظامی، عدم امضای قراردادهای نظامی دو یا سه جانبه، اهداف و اصول استراتژی جنبش عدمتعهد. مرور بندهای دیگری نیز جزو اهداف و اصول جنبش عدمتعهد قرار گرفت. طبق آنچه سید عبدالعلی قوام در کتاب «اصول سیاست خارجی و سیاست بینالملل» آورده، اهداف و اصول جنبش عدمتعهد عبارتند از: احترام به حاکمیت و تمامیت ارضی کشورها، کاهش تشنجات و تضادهای موجود در روابط بینالمللی ناشی از تقسیم جهان به دو بلوک شرق و غرب، مخالفت با شرکت در اتحادیههای نظامی و خودداری از واگذاری پایگاههای نظامی به بلوکها، پشتیبانی از منشور ملل متحد و نیز اصول مسلم حقوق بینالملل، خودمختاری تمامی ملل جهان و آزادی تمامی سرزمینهای تحت استعمار، همکاری مثبت بینالمللی، مبارزه با توسعه نیافتگی اعم از اقتصادی و سیاسی، سیاست ناپیوستگی، حل مسالمتآمیز اختلافات، مبارزه با نژادپرستی، لزوم خلع سلاح با نظارت بینالمللی و امضای قرارداد خلع سلاح از سوی قدرتهای بزرگ، ایجاد سنتزی از ناسیونالیسم و انترناسیونالیسم برای گسترش روابط کشورهای جهان سوم4
پیوستن ایران به جنبش عدمتعهد
ایران تا قبل از پیروزی بر حکومت شاهنشاهی و استقرار جمهوری اسلامی، قادر به عضویت در جنبش عدمتعهد نبود چرا که ایران دل در گرو غرب و بویژه ایالات متحده آمریکا داشت و همچنین عضو پیمان سنتو بود و همه اینها در تضاد با اهداف و اصول جنبش عدمتعهدها بود؛ اما با پیروزی انقلاب اسلامی دکترین «نه شرقی و نه غربی» امام خمینی به استراتژی جنبش عدمتعهد بسیار نزدیک بود. از این رو ایران به طور رسمی در جریان برگزاری ششمین نشست سران جنبش عدمتعهد در هاوانا و در سال 1979 میلادی برابر با 1358 شمسی به عضویت جنبش عدمتعهد در آمد.
جنبش عدمتعهد در بسیاری از موارد با حمایت از ایران نشان داد همچنان بر پایه اهداف و اصول خود پایدار مانده است. تلاش اعضای جنبش برای حل و فصل جنگ ایران و عراق و برقراری آتش بس، محکومیت ساقط کردن هواپیمای مسافربری ایران در تیرماه 1368، حمایت از اجرای قطعنامه 598 و دیگر موضعگیریهایی که با سیاست خارجی کشورمان انطباق دارد بویژه در مورد مساله فلسطین از جمله این اقدامات بوده است. همچنین وزرای 118 کشور عضو جنبش عدمتعهد با صدور بیانیهای در نشست تهران از برنامه صلحآمیز هستهای جمهوری اسلامی ایران حمایت کردند. در این بیانیه تصریح شده است که حق کشورها برای توسعه انرژی اتمی برای مقاصد صلحآمیز نباید به هیچعنوان محدود شود و انتخابها و تصمیمهای تمامی کشورها از جمله جمهوری اسلامی ایران در زمینه استفاده صلحآمیز از فناوری هستهای و چرخه سوخت باید محترم شمرده شوند. منوچهر متکی، وزیر امور خارجه ایران در پایان پانزدهمین اجلاس وزرای کشورهای عضو جنبش عدمتعهد پس از تصویب بیانیه وزرای خارجه 118 کشور عضو در حمایت از برنامه صلحآمیز هستهای ایران پس از تشکر از این اقدام گفت: «این سند برای کشور من خیلی مهم است و یک پیام آشکار برای دنیا دارد که نهضت عدمتعهد بر اساس اصول خود از کشورهای عضو حمایت خواهد کرد.»
کارآمدی یا ناکارآمدی جنبش عدمتعهد
جنبش عدمتعهد بسیار تلاش کرد تا مسیر سیاست استعمارزدایی را هموار کند. این سیاست اصولی باعث شد بسیاری از ملتهای در بند استعمار آسیایی و آفریقایی به استقلال برسند و در سال 1349شمسی مجمع عمومی سازمان ملل متحد، قطعنامه پایان استعمار را به تصویب رساند. اما متاسفانه جنبش عدمتعهد چنان که باید و شاید نتوانسته در صحنهگردانی سیاست جهانی با توجه به اینکه دوسوم اعضای سازمان ملل عضو این جنبش هستند به ایفای نقش بپردازد. در حقیقت عوامل بیرونی و درونی سازمان، موانعی را در جهت تحقق اهداف و ایدههای سازمان جنبش عدمتعهد ایجاد کرده است.
الف: عوامل بیرونی
قدرتهای بلوک غرب و شرق از جمله عوامل اصلی ناکارآمدی جنبش عدمتعهد هستند. آنها که در پی برآورده ساختن اهداف خود هستند با لطایفالحیلی سعی در جهتدهی مواضع و مصوبات غیرمتهدها دارند.
والس، وزیر خارجه اسبق آمریکا بصراحت اعلام کرد «هر که با ما نیست بر ماست» و با کشیدن خط و نشان برای کشورهای جهان سوم، آنها را در موضع انفعالی قرار داد. اتحاد جماهیر شوروی نیز در دوران جنگ سرد تلاش میکرد با استفاده از شعارهای ضد سرمایهداری و همسو نشان دادن خود با کشورهای جهان سوم در جنبش عدمتعهد، نفوذ و مواضع آن را به سود خود تغییر دهد و از طرفداران ایدئولوژیک خود در میان اعضای جنبش بخواهد که تصمیمهای جنبش را به سمت و سوی مورد نظر بلوک شرق هدایت کنند، چنان که دولت کوبا بهرغم اصول بنیادین جنبش عدمتعهد، آشکارا اعلام کرد که به بلوک شرق تعلق دارد.
ب: عوامل درونی
جناح های داخلی: گروهبندیهای داخلی جنبش عدمتعهد همچون گروههای آفریقای سیاه، اتحادیه عرب، سازمان وحدت آفریقا، سازمان کنفرانس اسلامی و... براساس منافع خود سعی دارند، تصمیمهای جنبش عدمتعهد را به نفع خود به سرانجام برسانند.
ترکیب ناهمگون: تعداد اعضا و شرایط اقلیمی و سیاسی هریک از کشورها که بالطبع دغدغههای ویژه خود را دارند باعث شده جنبش نتواند بر اساس اصول مدون خود تصمیمگیری کند.
ناسیونالیسم: مشکل عمدهای که بر سر راه جنبش عدمتعهد قرار دارد، حس ناسیونالیستی اعضاست. به رغم شعار همگرایی، اعضا تنها به دنبال منافع ملی خود هستند و در بسیاری از اوقات تصمیمهای سازمان، لاجرم با منافع ملی بعضی از اعضا همخوانی ندارد و این خود یک چالش اساسی بر سر اجرایی شدن مصوبات است.
عدم ضمانت اجرایی: مصوبات جنبش عدمتعهد هیچ گونه ضمانت اجرایی در پی ندارد. بنابراین کشورهای عضو و همچنین گروهبندهای داخلی بر اساس میل و اراده خود با مصوبات جنبش برخورد میکنند.5
تصمیمگیری براساس اتفاق آرا: تصمیمهای جنبش بر پایه اجماع و اتفاق اعضا گرفته میشود. این روش تصمیمگیری باعث میشود که با کمترین و کوچکترین اختلافنظر میان اعضای جنبش هیچگونه تصمیم مهم و موثری گرفته نشود و اعضای جنبش به نشستهای تشریفاتی بدون نتیجه قناعت ورزند.6
فلسفه وجودی سازمان جنبش عدمتعهد
با پایان یافتن جنگ سرد و فروپاشی شوروی و اردوگاه سوسیالیسم از سال 1990میلادی و از بین رفتن پیمان نظامی ورشو، گروهی از صاحبنظران سیاسی، فلسفه وجودی جنبش عدمتعهد را زیر سوال بردند. در این میان دو نظریه مطرح شد.
الف: جنبش عدمتعهد پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی فلسفه وجودی خود را از دست داده است. برپایه همین استدلال، آرژانتین بعد از تجزیه اتحاد جماهیر شوروی از جنبش کنارهگیری و عضویت خود را لغو کرد.
ب: دیدگاه دیگر مدعی است در نظام بینالملل دوقطبی امکان داشت که هریک از دو ابرقدرت، رقیب خود را بالانس کند و به گونهای توازن قوا بهوجود آید، ولی در نظام بینالملل تک قطبی منافع امنیت و استقلال سیاسی کشورهایی که همسو با نظام تک قطبی نیستند بیش از هر زمان دیگر تهدید میشود. بنا بر این نظریه نه تنها جنبش عدمتعهد فلسفه وجودی خود را از دست نداده بلکه میبایست با قدرتی بیش از پیش در جهت همگرایی و وحدت کشورهای جهان سوم قدم بردارد، از اینرو از سال 1990 به بعد فرآیند جهانیسازی، تجارت و سرمایهگذاری، بدهیهای خارجی، بیماری ایدز و جرایم بینالمللی به عمدهترین دغدغههای غیرمتعهدها بدل شده است و کشورهای عضو جنبش به طور کلی دیدگاههای ضد آمریکایی و ضد امپریالیستی اتخاذ کردهاند.
هاتف سپهر
پینوشتها
1ـ پطرس غالی، جنبش آفریقا ـ آسیایی، ترجمه: دکتر فرجالله ناصری، ص101 تا 110
2ـ قوام، سید عبدالعلی، اصول سیاست خارجی و سیاست بینالملل، ص 164
3ـ علی بابایی، غلامرضا، فرهنگ سیاسی، ص 219
4ـ کاول، ب، ن،ن، افق های نوین جنبش عدمتعهد، ترجمه: علی آذرنگ، ص 26
5 ـ اصول سیاست خارجی و سیاست بین الملل، ص 165
6ـ آقایی، سید داوود، حقوق سازمان های بین المللی، ص 6
پنجشنبه 27 خرداد 1389
کنفرانس کشورهای آسیایی و آفریقایی در سال 1955 میلادی در شهر باندونگ اندونزی برگزار شد که یک اجتماع جهان سومی بشمار میرفت و رهبری کنفرانس به عهده جواهر لعل نهرو، نخست وزیر هند بود. برای نخستین بار کشورهای نوخاسته آسیایی و آفریقایی گرد هم آمده بودند و این کنفرانس مقدمهای برای شکلگیری نهضت عدمتعهد بود که در آن 29 کشور با جمعیتی بالغ بر یک میلیارد نفر شرکت کردند.1
در طول کنفرانس، دو جبهه متشکل از کشورهای مختلف به وجود آمد که گروه نخست از هند و اندونزی پیروی میکرد و طرفدار سیاست استعمارزدایی بود و جبهه دوم از کشورهایی چون پاکستان، سیلان، ترکیه و عراق تشکیل میشد که موضع مخالفت با کمونیسم را در پیش گرفته بود. سرانجام با کوششهای نهرو هر دو جبهه در یک گروه فراگیر علیه استعمار و استثمار از نوع غربی یا شرقی متحد شدند و به این ترتیب، نطفه عدمتعهد در کنفرانس 1955میلادی در باندونگ اندونزی بسته شد.2
جواهر لعل نهرو، جمال عبدالناصر و احمد سوکارنو، سران حکومت کشورهای هند، مصر و اندونزی در این اجلاس ایده تشکیل چنین سازمانی را مطرح کردند.
اعلام موجودیت جنبش عدمتعهد
جنبش غیر متعهدها در سال 1961میلادی برابر با 1340شمسی با حمایت فیدل کاسترو و مارشال تیتو در کنفرانسی که در یوگسلاوی سابق برگزار شد، اعلام موجودیت کرد. این جنبش در اوج جنگ سرد و فضای دو قطبی غرب و شرق با هدف وحدت میان کشورهایی که نه در اردوگاه کمونیسم و نه در اردوگاه کاپیتالیسم قرار داشتند، تشکیل شد. اعضای این جنبش در قراردادشان متعهد بودند: عضو دو پیمان نظامی اصلی(ناتو و ورشو) و نیز پیمانهای منطقهای نظامی مانند سنتو و سیتو نباشند و در سیاست خارجی از سیاست عدمتعهد یا سیاست مستقل از دو بلوک شرق و غرب پیروی کنند.3
پس از شکلگیری جنبش، رهبران و بانیان اصلی شکلگیری جنبش عدمتعهد کوشیدند تا سنتزی از ناسیونالیسم و انترناسیونالیسم به وجود آورند تا ضمن حفظ منافع ملی کشورها، آنها را در سرنوشت یکدیگر سهیم سازند.
شرایط عضویت در جنبش عدمتعهد
در پنجمین کنفرانس سران در سال 1352 شمسی در الجزیره، شرایط عضویت در جنبش به شرح زیر تعیین شد:
عدمتعهد به هیچ یک از اتحادیههای نظامی، دنبالکردن سیاست مبتنی بر اصول همزیستی مسالمتآمیز، کمک به جنبشهای آزادی بخش، عدم واگذاری پایگاههای نظامی، عدم امضای قراردادهای نظامی دو یا سه جانبه، اهداف و اصول استراتژی جنبش عدمتعهد. مرور بندهای دیگری نیز جزو اهداف و اصول جنبش عدمتعهد قرار گرفت. طبق آنچه سید عبدالعلی قوام در کتاب «اصول سیاست خارجی و سیاست بینالملل» آورده، اهداف و اصول جنبش عدمتعهد عبارتند از: احترام به حاکمیت و تمامیت ارضی کشورها، کاهش تشنجات و تضادهای موجود در روابط بینالمللی ناشی از تقسیم جهان به دو بلوک شرق و غرب، مخالفت با شرکت در اتحادیههای نظامی و خودداری از واگذاری پایگاههای نظامی به بلوکها، پشتیبانی از منشور ملل متحد و نیز اصول مسلم حقوق بینالملل، خودمختاری تمامی ملل جهان و آزادی تمامی سرزمینهای تحت استعمار، همکاری مثبت بینالمللی، مبارزه با توسعه نیافتگی اعم از اقتصادی و سیاسی، سیاست ناپیوستگی، حل مسالمتآمیز اختلافات، مبارزه با نژادپرستی، لزوم خلع سلاح با نظارت بینالمللی و امضای قرارداد خلع سلاح از سوی قدرتهای بزرگ، ایجاد سنتزی از ناسیونالیسم و انترناسیونالیسم برای گسترش روابط کشورهای جهان سوم4
پیوستن ایران به جنبش عدمتعهد
ایران تا قبل از پیروزی بر حکومت شاهنشاهی و استقرار جمهوری اسلامی، قادر به عضویت در جنبش عدمتعهد نبود چرا که ایران دل در گرو غرب و بویژه ایالات متحده آمریکا داشت و همچنین عضو پیمان سنتو بود و همه اینها در تضاد با اهداف و اصول جنبش عدمتعهدها بود؛ اما با پیروزی انقلاب اسلامی دکترین «نه شرقی و نه غربی» امام خمینی به استراتژی جنبش عدمتعهد بسیار نزدیک بود. از این رو ایران به طور رسمی در جریان برگزاری ششمین نشست سران جنبش عدمتعهد در هاوانا و در سال 1979 میلادی برابر با 1358 شمسی به عضویت جنبش عدمتعهد در آمد.
جنبش عدمتعهد در بسیاری از موارد با حمایت از ایران نشان داد همچنان بر پایه اهداف و اصول خود پایدار مانده است. تلاش اعضای جنبش برای حل و فصل جنگ ایران و عراق و برقراری آتش بس، محکومیت ساقط کردن هواپیمای مسافربری ایران در تیرماه 1368، حمایت از اجرای قطعنامه 598 و دیگر موضعگیریهایی که با سیاست خارجی کشورمان انطباق دارد بویژه در مورد مساله فلسطین از جمله این اقدامات بوده است. همچنین وزرای 118 کشور عضو جنبش عدمتعهد با صدور بیانیهای در نشست تهران از برنامه صلحآمیز هستهای جمهوری اسلامی ایران حمایت کردند. در این بیانیه تصریح شده است که حق کشورها برای توسعه انرژی اتمی برای مقاصد صلحآمیز نباید به هیچعنوان محدود شود و انتخابها و تصمیمهای تمامی کشورها از جمله جمهوری اسلامی ایران در زمینه استفاده صلحآمیز از فناوری هستهای و چرخه سوخت باید محترم شمرده شوند. منوچهر متکی، وزیر امور خارجه ایران در پایان پانزدهمین اجلاس وزرای کشورهای عضو جنبش عدمتعهد پس از تصویب بیانیه وزرای خارجه 118 کشور عضو در حمایت از برنامه صلحآمیز هستهای ایران پس از تشکر از این اقدام گفت: «این سند برای کشور من خیلی مهم است و یک پیام آشکار برای دنیا دارد که نهضت عدمتعهد بر اساس اصول خود از کشورهای عضو حمایت خواهد کرد.»
کارآمدی یا ناکارآمدی جنبش عدمتعهد
جنبش عدمتعهد بسیار تلاش کرد تا مسیر سیاست استعمارزدایی را هموار کند. این سیاست اصولی باعث شد بسیاری از ملتهای در بند استعمار آسیایی و آفریقایی به استقلال برسند و در سال 1349شمسی مجمع عمومی سازمان ملل متحد، قطعنامه پایان استعمار را به تصویب رساند. اما متاسفانه جنبش عدمتعهد چنان که باید و شاید نتوانسته در صحنهگردانی سیاست جهانی با توجه به اینکه دوسوم اعضای سازمان ملل عضو این جنبش هستند به ایفای نقش بپردازد. در حقیقت عوامل بیرونی و درونی سازمان، موانعی را در جهت تحقق اهداف و ایدههای سازمان جنبش عدمتعهد ایجاد کرده است.
الف: عوامل بیرونی
قدرتهای بلوک غرب و شرق از جمله عوامل اصلی ناکارآمدی جنبش عدمتعهد هستند. آنها که در پی برآورده ساختن اهداف خود هستند با لطایفالحیلی سعی در جهتدهی مواضع و مصوبات غیرمتهدها دارند.
والس، وزیر خارجه اسبق آمریکا بصراحت اعلام کرد «هر که با ما نیست بر ماست» و با کشیدن خط و نشان برای کشورهای جهان سوم، آنها را در موضع انفعالی قرار داد. اتحاد جماهیر شوروی نیز در دوران جنگ سرد تلاش میکرد با استفاده از شعارهای ضد سرمایهداری و همسو نشان دادن خود با کشورهای جهان سوم در جنبش عدمتعهد، نفوذ و مواضع آن را به سود خود تغییر دهد و از طرفداران ایدئولوژیک خود در میان اعضای جنبش بخواهد که تصمیمهای جنبش را به سمت و سوی مورد نظر بلوک شرق هدایت کنند، چنان که دولت کوبا بهرغم اصول بنیادین جنبش عدمتعهد، آشکارا اعلام کرد که به بلوک شرق تعلق دارد.
ب: عوامل درونی
جناح های داخلی: گروهبندیهای داخلی جنبش عدمتعهد همچون گروههای آفریقای سیاه، اتحادیه عرب، سازمان وحدت آفریقا، سازمان کنفرانس اسلامی و... براساس منافع خود سعی دارند، تصمیمهای جنبش عدمتعهد را به نفع خود به سرانجام برسانند.
ترکیب ناهمگون: تعداد اعضا و شرایط اقلیمی و سیاسی هریک از کشورها که بالطبع دغدغههای ویژه خود را دارند باعث شده جنبش نتواند بر اساس اصول مدون خود تصمیمگیری کند.
ناسیونالیسم: مشکل عمدهای که بر سر راه جنبش عدمتعهد قرار دارد، حس ناسیونالیستی اعضاست. به رغم شعار همگرایی، اعضا تنها به دنبال منافع ملی خود هستند و در بسیاری از اوقات تصمیمهای سازمان، لاجرم با منافع ملی بعضی از اعضا همخوانی ندارد و این خود یک چالش اساسی بر سر اجرایی شدن مصوبات است.
عدم ضمانت اجرایی: مصوبات جنبش عدمتعهد هیچ گونه ضمانت اجرایی در پی ندارد. بنابراین کشورهای عضو و همچنین گروهبندهای داخلی بر اساس میل و اراده خود با مصوبات جنبش برخورد میکنند.5
تصمیمگیری براساس اتفاق آرا: تصمیمهای جنبش بر پایه اجماع و اتفاق اعضا گرفته میشود. این روش تصمیمگیری باعث میشود که با کمترین و کوچکترین اختلافنظر میان اعضای جنبش هیچگونه تصمیم مهم و موثری گرفته نشود و اعضای جنبش به نشستهای تشریفاتی بدون نتیجه قناعت ورزند.6
فلسفه وجودی سازمان جنبش عدمتعهد
با پایان یافتن جنگ سرد و فروپاشی شوروی و اردوگاه سوسیالیسم از سال 1990میلادی و از بین رفتن پیمان نظامی ورشو، گروهی از صاحبنظران سیاسی، فلسفه وجودی جنبش عدمتعهد را زیر سوال بردند. در این میان دو نظریه مطرح شد.
الف: جنبش عدمتعهد پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی فلسفه وجودی خود را از دست داده است. برپایه همین استدلال، آرژانتین بعد از تجزیه اتحاد جماهیر شوروی از جنبش کنارهگیری و عضویت خود را لغو کرد.
ب: دیدگاه دیگر مدعی است در نظام بینالملل دوقطبی امکان داشت که هریک از دو ابرقدرت، رقیب خود را بالانس کند و به گونهای توازن قوا بهوجود آید، ولی در نظام بینالملل تک قطبی منافع امنیت و استقلال سیاسی کشورهایی که همسو با نظام تک قطبی نیستند بیش از هر زمان دیگر تهدید میشود. بنا بر این نظریه نه تنها جنبش عدمتعهد فلسفه وجودی خود را از دست نداده بلکه میبایست با قدرتی بیش از پیش در جهت همگرایی و وحدت کشورهای جهان سوم قدم بردارد، از اینرو از سال 1990 به بعد فرآیند جهانیسازی، تجارت و سرمایهگذاری، بدهیهای خارجی، بیماری ایدز و جرایم بینالمللی به عمدهترین دغدغههای غیرمتعهدها بدل شده است و کشورهای عضو جنبش به طور کلی دیدگاههای ضد آمریکایی و ضد امپریالیستی اتخاذ کردهاند.
هاتف سپهر
پینوشتها
1ـ پطرس غالی، جنبش آفریقا ـ آسیایی، ترجمه: دکتر فرجالله ناصری، ص101 تا 110
2ـ قوام، سید عبدالعلی، اصول سیاست خارجی و سیاست بینالملل، ص 164
3ـ علی بابایی، غلامرضا، فرهنگ سیاسی، ص 219
4ـ کاول، ب، ن،ن، افق های نوین جنبش عدمتعهد، ترجمه: علی آذرنگ، ص 26
5 ـ اصول سیاست خارجی و سیاست بین الملل، ص 165
6ـ آقایی، سید داوود، حقوق سازمان های بین المللی، ص 6
پنجشنبه 27 خرداد 1389