بررسی یکی از اسناد دوره ناصرالدین شاه
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
موقعیت حساس ایران و افغانستان در دوره ناصری و حضور فعال نیروهای انگلیسی و روسی در منطقه که سودبران بزرگ آن دوره در عرصه تحولات بینالمللی بودند دولتمردان ایرانی را برآن میداشت که نسبت به فعل و انقعالات سیاسی منطقه واکنش نشان دهند. از جمله برخورد اعتراضی آنان با حضور ژنرال اسمیت که در راس 2هزار نیرو قصد رفتن به افغانستان را داشت. گزارشی که در ذیل میخوانیدشرح نامهای است که از سوی دولتمردان به ناصرالدینشاه نگاشته میشود و آنان اعتراض خود را به این مساله اعلام میکنند.متن
علی اصغر خان امین السلطان طی دستوری که از محتوای نامه بر میآید به محمد حسن خان صنیعالدوله سفارش میکند تا هشدار نامهای برای ناصرالدین شاه تنظیم کند مبنی بر تذکر به او به خاطر صدور مجوز عبور ژنرال انگلیسی همراه با 200هزار تن از لشکریان انگلیسی، هندی و افغانی از خاک ایران از مسیر خواف، کرمان و بندرعباس برای رفتن به هندوستان از راه خلیج فارس. این لشکر که به خاطر نظارت بر تعیین حدود افغانستان و تصرفات جدیده روس به افغانستان رفته بود، تصمیم به بازگشت به هندوستان میگیرد.
این اتفاقی است که نامه حاضر پیرو آن شکل گرفته است.
قبل از نقد اجمالی این نامه ابتدا باید تبیینی کلی از اجزای اصلی تشکیل دهنده آن ارائه کرد.
با توجه به ظاهر نامه به دو بخش متفاوت از لحاظ محتوایی آن میرسیم که در بخش نخست طرح مساله و تذکر و یادآوری است. گویا صنیعالدوله در این قسمت بنا داشته صرفا یادآوری و شرایط کلی مساله را تشریح کند، در بخش دوم که به کتابت کسی دیگر است، صنیعالدوله پیشنهادات سیاسی خود را برای بهره برداری هرچه بهتر از شرایط پیش آمده ارائه میکند، اما آیا این سند با این هدف اینگونه تنظیم شده؟ و آیا این شیوه نگارش ملموس آن دوره بوده؟
راوی یا راویان
ابتدا باید دید راوی کیست؟ با آنچه که از مطالعه این سند بر می آید، نمیتوان بصراحت از راوی اصلی سخن گفت، چرا که شیوه و نگارش و اهتمام صنیعالدوله و گزارش وی ابتدا راوی و بعد محمدحسن خان صنیعالدوله را معرفی میکند. اما متوجه میشویم که همین صنیعالدوله به دستور اتابک امینالسلطان اقدام به نوشتن این نامه کرده است و به تعبیر نگارنده، ما در اینجا یک راوی پنهان داریم که به قلم صنیع الدوله _ اگر قلم را به معنای فکر، اندیشه و دانش فرض کنیم_ ایمان دارد و او را مسوول این کار خطیر میکند. پس ظاهرا راوی ما محمد حسن خان صنیع الدوله و در باطن کس دیگری است.
موضوع قابل تامل و جالب این است که هر کدام از این راویان، آشکار و پنهان، باید شخصیتهای برجستهای باشند تا بتوانند برای ناصرالدین شاه قاجار هر چند با ادبیاتی متملق و مخصوص آن دوره تعیین تکلیف کنند. پس شایسته آن است که در مورد دست اندرکاران تولید این سند، مختصر اطلاعاتی داشته باشیم. با توجه به ارجحیت مقام، ابتدا شرحی کوتاه از علی اصغر خان ارائه میکنیم و بعد به ترتیب از صنیع الدوله، غلامحسین کاتب و آقا سید مرتضی کاتب نیز یاد خواهیم کرد.
علی اصغر اتابک
در هنگامه یورش سپاهیان روس به گرجستان، یکی از بزرگان روسی شورها آفرید و پایمردی ها کرد و در کنار عباس میرزا نایب السلطنه هر چه توانست کرد. آخرالامر هم هنگام سقوط شهر با همه تلخی دارایی و اعتبار خود را گذاشت و ترک دیار کرد و به تبریز آمد، این گرجی وطن خواه و دلیر لاچین خان، جد امین السلطان بود.
علی اصغر اتابک در 20 جمادی الثانی 1274در تهران به دنیا آمد و در21 رجب 1325 در محل مجلس شورای ملی، به قتل رسید. وی فرزند دوم آقا ابراهیم امین السلطان و اصلیت این خاندان گرجی و ارمنی بود.
علی اصغر خان امین السلطان در 15 سالگی پیشخدمت مخصوص دربار ناصرالدین بود، در 22سالگی امین الملک شد و پس از مرگ پدرش لقب امین السلطانی را به ارث برد. آنچه از این خاندان اصلا در علی اصغر دیده نمی شد، خساست بود و گشاده دستی او آشنا و بیگانه نمی شناخت. در سال 1300هجری قمری پدرش هنگام مسافرت ناصرالدین شاه به مشهد فوت کرد و ناصرالدین شاه پس از فوت او تمام مشاغل پدر از قبیل بیوتات سلطنتی، انبار غله مرکزی، ضرابخانه، وزارت گمرک و خزانه به انضمام وزارت دربار و لقب امین السلطانی را به پسرش میرزا علی اصغر خان 26 ساله منتقل کرد. او تحصیلات عمیقی نیاموخت اما با توجه به هوش و زیرکی و حافظه خاصی که داشت هر چه را میشنید، فرا میگرفت و محفوظات خود را بسیار بهموقع به کار می بست. او بعد از مرگ مستوفیالممالک خود را به شاه بسیار نزدیک کرد و مورد توجه قرار گرفت، پس از مستوفی، امینالسلطان تا 2 سال با همان مقام وزارت دربار بر تمامی امور وزارتخانهها نظارت داشت تا اینکه در 1305 هجری قمری ناصرالدین شاه رسما امور حکومت را به او سپرد.
در دورهای که امین السلطان به صدارت انتخاب شد، رقابت روسیه در ایران بشدت رو به افزایش بود. سفرای هر دو کشور تلاش می کردند تا نظر شاه و صدر اعظم را به خود جلب کنند و سر انجام هم انگلیسی ها موفق به جلب نظر امین السلطان به سمت خود شدند. شاه و وزیر او به سمت انگلیسیها متمایل شدند، اینجا بود که میرزا ملکم خان در مخالفت با شاه و صدر اعظم او روزنامه قانون را منتشر کرد. ملکم، وزیر مختار ایران در انگلستان بود که صدر اعظم زمینه عزل وی را فراهم کرد.
بعد از اعطای انحصار دخانیات به شرکت انگلیسی تالبوت در زمان امین السلطان علمای مذهبی، دولت روسیه و مردم علیه این امتیاز مخالفت ورزیدند. تا اینکه در سال 1307 لغو شد. بعد از لغو امتیاز تالبوت، امین السلطان تغییر رویه داده و به روسها نزدیک و این نیز باعث شد که آنها نیز دارای امتیازاتی شوند. تشکیل بانک استقراضی روس در این زمان روی داد، این سیاست و نزدیکی به روسها ادامه داشت تا قتل ناصرالدین شاه در 1313. صدارت امین السلطان سال 1314 در دوره مظفرالدین شاه به خاطر گرایشهایی که به روسها پیدا کرده بود با فشار انگلیس تمام شد و علی خان امین الدوله که به انگلیسیها تمایل داشت، جانشین او شد، شاه بعد از یک سال و نیم دوباره امین السلطان را صدراعظم کرد.
دوران اتابک اعظم را میتوان دوران قراردادها نامید. او بر خلاف میرزا آقا خان نوری و سپهسالار به یکی از دو قدرت دلبسته نبود و به اقتضای وقت با هر کدام سری داشت، وی اگر چه تلاش میکرد در بازی شطرنج چیره دستش بدانند اما اغلب برنده، دیگری بود. مگر زمانی که حریف، مصلحت خود را در عقبنشینی میدید. صدارت وی همراه بود با واگذاری امتیازات فراوان به دول خارجی و نفوذ بیش از حد این دولت ها در ایران و دلیل آن هم اوضاع بد مالی مملکت و شروع سفر های ناصرالدین شاه به اروپا بود. لذا برای تامین این بودجه امین السلطان دست به دامان کشورهای اروپایی شد و در عوض امتیازات فراوانی از قبیل امتیاز ساختن راه انزلی به قزوین، استخراج معادن قراجه داغ آذربایجان، احداث خط جلفا به تبریز، تاسیس بانک استقراضی روسها، امتیازات بانک شاهنشاهی، بهره برداری از تمامی معادن ایران، کشتیرانی در حوزه سفلای رود کارون، احداث شبکه ارتباطی تلگراف بین تهران و سرحد بلوچستان و ... به کشورهای روسیه و انگلیس واگذار شد.
بعد از مشروطیت، امین السلطان حدود 5 ماه صدر اعظم محمد علی شاه شد. وی در این دوران سعی کرد تا بین مجلس و شاه آشتی برقرار کند و اوضاع مملکت را سامان بخشد ولی در 21 رجب 1325 وقتی به مجلس رفته بود توسط شخصی به نام عباس آقا صراف کشته شد.
عده ای عامل قتل اتابک را خود محمد علی شاه می دانند که با توافق روسیه و انگلستان انجام گرفت، زیرا این دو کشور با هم توافق کردند که ایران را بین خود تقسیم کنند و به اختلاف خود در ایران و افغانستان و تبت پایان دهند که اتابک را مانع کار خود دیده و توطئه قتل او را برنامهریزی می کنند. قتل اتابک زمانی روی داد که قرارداد1907 به امضا رسید و ایران در هرج و مرج به سر می برد و قطعا توان اعتراض به این قرارداد را نداشت.
محمد حسن خان صنیع الدوله
صنیع الدوله یکی از القاب قاجاری است و ممکن است به یکی از افراد زیراطلاق شود: الف: محمدحسن خان صنیع الدوله معروف به اعتمادالسلطنه ب: مرتضی قلی خان صنیع الدوله برادر مهدیقلیخان هدایت. پس هر صنیع الدولهای، صنیعالدوله مورد بحث ما نیست و باید در خواندنیهای تاریخی به این نکته توجه کرد.
محمدحسن خان صنیعالدوله متولد 21 شعبان 1259در شهر مراغه، پدرش حاجی علیخان اعتمادالسلطنه ، حاجب دربار ناصری بود و سایر اجدادش نیز عمدتا خدمتگزار دودمان قاجار بوده اند. وی در مدرسه دارالفنون تحصیل کرد و زبان فرانسه را بخوبی می دانست و معلومات نظامی را در این مدرسه آموخت. او از رجال و سیاستمداران خوشنام دوره قاجار و عهد ناصرالدین شاه بود. وکیل نظام، والی شوشتر، نایب الولایه خوزستان، ژنرال آجودانی شاه، وابسته نظامی ایران در فرانسه و سرانجام مترجمی مخصوص شاه از دیگر مشاغل وی بود. او در سال 1280 هجری قمری و با تشویق وزیر مختار وقت فرانسه در ایران همراه با هیات سیاسی به فرانسه مسافرت کرد. در دانشگاه پاریس تاریخ، جغرافیا و ادبیات فرانسوی را آموخت و همچنین در مدت اقامتش در آنجا زبان انگلیسی را نیز فرا گرفت. در مراجعت به تهران ناصرالدین شاه وی را به سمت ریاست دارالترجمه همایونی و مترجم مخصوص شاه و همچنین وزیر انطباعات (چاپ و نشر) گمارد.
به خاطر شهرت زیاد، انجمن جغرافیای پاریس، وی را در 2 انجمن آسیایی لندن و انجمن جغرافیایی روسیه به عنوان یکی از اعضای خود برگزید، او چون به دربار شاه راه داشت، نکتههای قابل توجهی از زندگی خصوصی و مسائل پشت پردهاش را به نگارش درآورد که با عنوان روزنامه وقایع، امروز از مهمترین منابع تاریخی دوره ناصری محسوب میشود. محمد حسن در سال 1288 مدیر روزنامه ایران بود و در سال 1295 نیز مدیر روزنامه علمی. 25 سال اولیه حیات مطبوعات در ایران با نام اعتمادالسلطنه عجین است. مترجمی و نویسندگی وی در روزنامه دولت ایران، روزنامه دولتی،روزنامه ملتی، روزنامه علمیه دولت علیه ایران و ... تالیف دهها کتاب و رساله، نگارش صدها گزارش و مقاله و ... در مدت ربع قرن، از او یک شخصیت مطبوعاتی و فرهنگی برجسته در عصر خودش ساخته است. امروز از او بجز روزنامه خاطرات شخصی وی، دههاکتاب مانند احوال بلوک فال امیر، اسرار انحطاط ایران یا خوابنامه، تاریخ منتظم ناصری، صدرالتواریخ و... به یادگار مانده است. اعتمادالسلطنه نخستین کسی بود که به فکر انحصار تنباکو در ایران افتاد. وی در جمادیالاخر1303 به دستیاری شیخ مهدی شمس العلما قزوینی و عارف افندی عثمانی، مترجم رسمی دولت ایران و چند نفر دیگر رسالهای در باب انحصار دخانیات ایران و مقررات مربوط به آن نوشتند و مقالهای محققانه تحت عنوان "کلید استطاعت" راجع به فواید این کار و سوابق تاریخی پیدایش توتون و تنباکو به آن افزودند. هدف اعتمادالسلطنه از نوشتن این کتابچه یافتن راهی برای افزایش درآمد شاه بود اما با وجود این، شاه پیشنهاد او را قبول نکرد.
در ماجرای قتل امیر کبیر، حاجی علی خان فراشباشی مامور انجام حکم شد. طرفه آنکه یکی از کاملترین روایت ها از جریان قتل امیر را در کتابی می توان یافت که به نام محمد حسن خان اعتمادالسلطنه، پسر حاجی علی خان تدوین شده است. انشای این کتاب به قلم غلامحسین ادیب از کاتبان آن زمان است و او شرحی مفصل از وقایع روز قتل ارائه کرده است.
اما صنیعالدوله برای سرپوش گذاشتن بر آنچه که پدرش کرده بود، روی شرح غلامحسین را خط کشیده و به نوشتن عبارت کوتاهی اکتفا کرده است که: " لهذا مامور دولتخواهی را به کاشان فرستادند و او را معدوم کردند".شرح ادیب در نسخه پیش نویس کتاب باقی است و توسط اعلم الدوله ثقفی انتشار یافته است. محمد حسن خان در 18 شوال 1313 یک ماه پیش از کشته شدن ناصرالدین شاه در 50 سالگی و در تهران به علت سکته قلبی در گذشت.
غلامحسین ادیب
نام او میرزا غلامحسین خان، لقبش افضل الملک فرزند مهدی خان بن علی خان زند، نسبش به کریم خان زند می رسد و پدرش از تعدیات حسین خان نظام الدوله به تهران آمد.
غلامحسین در 25 محرم 1279 در تهران به دنیا آمد و چون به حد رشد و تشخیص رسید به تحصیل علوم پرداخت و در مقامات علمی از انشا، حساب، فقه، اصول، حکمت، کلام، فلسفه، تاریخ قدیم و جدید ایران، تفسیر و عروض و قافیه به مرتبه عالی رسیده و در سیاسات و آداب پیشکاری ولایات و حکومت مهارت یافت. مدتی حکومت رادگان و چناران و 5 طایفه اکراد نزدیک قوچان و 3 طایفه رشوانلو، پهلوانلو و بروانلو و تحویلداری جنس دیوانی خراسان و چندی حکومت خاف و تربت حیدریه و پیشکاری مالیات سبزوار و تصفیه مالیات قوچان و چند سالی ریاست دارالانشاء و دفتر خراسان به عهده وی بود که ارقام و احکام آن دیده شده و موجود است.
وی در کمال خوش سلوکی با عامه مردم به سر برده و در حکومتها جریمه از کسی نگرفته است و جز سیاست و تنبیه خسارت مالی به کسی نرسانید. چندی هم پیشکار مالیات قم و ساوه و زرندبود و در سال 1301 به معاونت مازندران منصوب و روانه شد. جغرافی تمام بلوک مازندران که ابتدا از لواسان و دماوند و فیروزکوه است و تاریخ قدیم و جدید آن مملکت را نگاشته و چون حاکم مازندران در آن زمان رکن الدوله بود، این تاریخ نگاری رکن الاسفار نام گرفت. در بدو امر و ایام جوانی از مترجمان دارالترجمه بود و روزنامه های عربی که از اسلامبول و مصر برای ناصرالدین شاه می آمد مشارالیه تمام مطالب سیاسی آنها را ترجمه و کتابچه ساخته و به حضور شاه می برد. پس از چندی به موجب فرمان دولتی به رتبه استیفا نائل آمد. چون نوبت سلطنت در اوایل 1314به مطفرالدین شاه رسید به صدور دستخط شاهانه و فرمان دولتی امر و مقرر شد که هر ساله تاریخ دولتی و وقایع سلطنتی و تغییر و تعیین وزرا و حکام را به راستی و درستی بنگارد و هر ساله جلدی را به حضور همایونی تقدیم کند. وی نیز هر ساله این تاریخ را نوشته و جلدی به شاه و جلدی را به میرزا علی اصغر خان اتابک میداد. از سال اول جلوس مظفرالدین شاه تا 5 سال تاریخ دوره مظفری را می نگاشت که نسخه اولیه آن در کتابخانه خود وی موجود است. پس از 5 سال که میرزا علی اصغر خان از صدارت ایران کناره جست، امر صدارت به شاهزاده عین الدوله تعلق گرفت. وی به غلامحسین که اظهار عقیدت و ارادت و خلوص به اتابک اعظم میکرد، بیمحبت شد و از حقوق دیوانی وی کاست، غلامحسین هم دیگر آن تاریخ را ننگاشت.
ایالت خراسان که به رکن الدوله ثانی رسید و وی چون با غلامحسین مصاحب بود، ریاست دفتر و منشی باشیگری آنجا را به او داد و در سال دیگر که رکن الدوله به کرمان منصوب شد با وی به آنجا رفت. در 3 سفر خود به خراسان 3 سفرنامه نوشت که جغرافی و شرح حال رجال و صورت مالیات آن سامان در آن ثبت است. سفرنامهای هم در باب کرمان و راه لوت نوشته که مطالب تاریخی در آن مندرج است. بار دوم که رکن الدوله دوم به ایالت خراسان و سیستان منصوب شد، وی نیز به ریاست دارالانشای ایالتی منتخب شده و به آنجا رفته و به صدور احکام و ارقام و تحریرات دولتی و ایالتی پرداخت. در ریاست وزرا علاء السلطنه و وزارت داخله عین الدوله، مشارالیه به معاونت حکومت مازندران منصوب و پس از یک سال به تهران احضار شد و از آن پس دیگر به خدمت دیوانی نپرداخت و به خواندن و و مطالعه کتب سیر و تواریخ و دواوین شعرای باستان از عرب و عجم مشغول شد. غلامحسین در فن شعر عرب، شاگرد مرحوم شیخ محمد سعید عرب بود.
در اثری به نام "صدر التواریخ" که کتابی است در شرح حال 11 نفر از صدور سلاطین قاجار، آن را محمدحسین فروغی و غلامحسین ادیب به اشاره محمد حسن خان اعتمادالسلطنه در سال 1309 برای میرزا علی اصغر خان امین السلطان تالیف کرده اند. ارزش علمی این شخصیت نباید دور از نظر بوده باشد که اعتمادالسلطنه وی را مسوول انجام یک فعالیت اینچنینی کند.
همینطور ما در آثار دیگری می بینیم که نام صنیع الدوله، امین السلطان و غلامحسین ادیب در مباحث علمی در کنار هم آمده است.
آقا سید مرتضی کاتب:
از کاتبان دوره ناصری است که در هیچ کدام از منابع مرتبط نامی از او برده نشده است.
نقد بیرونی روایت:
سوالی که ابتدا قابل طرح به نظر می رسد، این است که آیا خط در این سند ویژگی های آن دوره از حکومت قاجار را دارد؟ در دوره قاجار با ظهور روزنامه ها و نشریات، مصرف اصلی خوشنویسی یعنی کتابت و تکثیر آثار مکتوب بتدریج از بین رفت، از این رو جنبه های خلاقه و روش های شخصی و شیوه گرایانه در خط نمود بیشتری پیدا کرد و با رواج سیاه مشقها دوران تازهای فرا رسید. از آنجا که ارتباط خوشنویسان در اواخر دوره قاجار با سلسله استادان قطع شده بود، آثار چاپ شده محمد رضا کلهر سر مشق خوبی برای علاقه مندان به خط به شمار میرفت. سیاه مشق شیوه غالب خوشنویسی در قرن 13 بود.
خط در این سند به شیوه نسخ نوشته شده اما شرحی که غلامحسین کاتب بر آن نوشته نستعلیق نیمه شکسته است. از دو خط متفاوت در این سند استفاده شده است. الف:خط محمد حسن خان صنیع الدوله در ابتدای سند ب: خط آقا سید مرتضی کاتب در بخش دوم آن.
به سختی میتوان پذیرفت که این خطوط یکسان نیستند، چرا که در قدیم وقتی به اجتهاد می نوشتند خطها ناخودآگاه یکی می شد و آنجا که چرا غلامحسین ادیب بر آن شرحی نوشته؟ شاید به دلیل کمبود وقتی بوده که صنیع الدوله به خاطر مشغله فراوان داشته که البته این موضوع پدیده عجیبی نیست تا مبادا در نوشتن نامه ها و اسناد اشتباهی رخ دهد.
به کار بردن واژه های انگلیسی و عربی را نمیتوان با زبان نوشتاری صنیع الدوله و همچنین ادبیات اواخر دوره ناصری بی ارتباط دانست. از ادبیات به کار رفته در این مکتوبه کاملا نمیشود به شیوه غالب در آن دوره پی برد، یعنی بازگشت ادبی به خاطر فرار از تکلف.
کماکان واژگان ثقیل را در این اثر می بینیم، اما نسخه دیر فهمی نیست.
با توجه به شرایط سیاسی حاکم بر منطقه نباید تاریخ کتابت را با دیده شک نگریست. سال 1302 هجری قمری برابر با 1262 هجری شمسی احتمالا مناسب ترین زمان برای تولید این سند با توجه به تطبیق های تاریخی که به آن اشاره خواهد رفت، بوده است.
جالب اینجاست که هیچگونه مهر یا امضایی در این سند موجود نیست که صحت این مکتوبه را بدانیم اما یک راه گریز از جعلی بودن به خاطر بیمهر و امضا بودن هم در دست است و آن اینکه به احتمال زیاد ما در حال بررسی رونوشتی از یک سند هستیم که این نیز در جای خود قابل تامل خواهد بود.
نقد درونی سند
از لحاظ عقل تاریخی، شکلگیری این سند نمیتواند دور از ذهن باشد. با خصوصیاتی که از سیاست جهانی حاکم در آن دوران سراغ داریم با اشارات کوتاهی که صنیع الدوله به اوضاع سیاسی نموده و با توجه به شناختی که از امین السلطان پیدا کردیم و با اشراف به نیاتی که انگلیس همواره در ایران داشته و همزمانی تاریخ کتابت سند با شرایط خاص حاکم بر منطقه great game جهانی، میتوانیم بپذیریم که رابطه ها منطقی است.
افغانستان معبر اصلی هند و تنگه خیبر و جلال آباد در این کشور استراتژیک بود، بیشتر لشکرکشیهای خطیر نیز از این معبر بوده است. در نیمه دوم قرن 19 افغانستان بعلاوه مناطقی از شرق ایران و آسیای مرکزی متصل به ایران و افغانستان، میدان اصلی" بازی بزرگ" میان سود بران جهانی بود و روسیه هم در این دوره آسیای مرکزی را تصاحب کرده بود. تحدید نیرومند روسیه از آسیای مرکزی و هند و تشکیل فرمانداری کل در تاشکند نشاندهنده اهمیت این منطقه است. طبیعی است رقیب دیرینه روسها یعنی انگلیس برای حفظ هندوستان 4 چشمی مراقب حائل آن کشور باشد، یعنی کشور افغانستان. پس منطقی است که اگر حضور ژنرال اسمیت با سپاه 2000 هزار نفریاش برای رفتن به افغانستان به عنوان عمل متوسطی بپذیریم.
اما قسمت دیگر آن عدم دلبستگی امین السلطان به یکی از این دو نیرو است و تلاش او برای گرفتن فرصت طلایی از آنها که همواره هم با شکست روبهرو بود؛ به دلیل تیز هوشی رقبا و ناکامی داخلی امین السلطان.
امر غیر واقعی هم در این سند مشهود نیست.
پنجشنبه 31 تیر 1389
این اتفاقی است که نامه حاضر پیرو آن شکل گرفته است.
قبل از نقد اجمالی این نامه ابتدا باید تبیینی کلی از اجزای اصلی تشکیل دهنده آن ارائه کرد.
با توجه به ظاهر نامه به دو بخش متفاوت از لحاظ محتوایی آن میرسیم که در بخش نخست طرح مساله و تذکر و یادآوری است. گویا صنیعالدوله در این قسمت بنا داشته صرفا یادآوری و شرایط کلی مساله را تشریح کند، در بخش دوم که به کتابت کسی دیگر است، صنیعالدوله پیشنهادات سیاسی خود را برای بهره برداری هرچه بهتر از شرایط پیش آمده ارائه میکند، اما آیا این سند با این هدف اینگونه تنظیم شده؟ و آیا این شیوه نگارش ملموس آن دوره بوده؟
راوی یا راویان
ابتدا باید دید راوی کیست؟ با آنچه که از مطالعه این سند بر می آید، نمیتوان بصراحت از راوی اصلی سخن گفت، چرا که شیوه و نگارش و اهتمام صنیعالدوله و گزارش وی ابتدا راوی و بعد محمدحسن خان صنیعالدوله را معرفی میکند. اما متوجه میشویم که همین صنیعالدوله به دستور اتابک امینالسلطان اقدام به نوشتن این نامه کرده است و به تعبیر نگارنده، ما در اینجا یک راوی پنهان داریم که به قلم صنیع الدوله _ اگر قلم را به معنای فکر، اندیشه و دانش فرض کنیم_ ایمان دارد و او را مسوول این کار خطیر میکند. پس ظاهرا راوی ما محمد حسن خان صنیع الدوله و در باطن کس دیگری است.
موضوع قابل تامل و جالب این است که هر کدام از این راویان، آشکار و پنهان، باید شخصیتهای برجستهای باشند تا بتوانند برای ناصرالدین شاه قاجار هر چند با ادبیاتی متملق و مخصوص آن دوره تعیین تکلیف کنند. پس شایسته آن است که در مورد دست اندرکاران تولید این سند، مختصر اطلاعاتی داشته باشیم. با توجه به ارجحیت مقام، ابتدا شرحی کوتاه از علی اصغر خان ارائه میکنیم و بعد به ترتیب از صنیع الدوله، غلامحسین کاتب و آقا سید مرتضی کاتب نیز یاد خواهیم کرد.
علی اصغر اتابک
در هنگامه یورش سپاهیان روس به گرجستان، یکی از بزرگان روسی شورها آفرید و پایمردی ها کرد و در کنار عباس میرزا نایب السلطنه هر چه توانست کرد. آخرالامر هم هنگام سقوط شهر با همه تلخی دارایی و اعتبار خود را گذاشت و ترک دیار کرد و به تبریز آمد، این گرجی وطن خواه و دلیر لاچین خان، جد امین السلطان بود.
علی اصغر اتابک در 20 جمادی الثانی 1274در تهران به دنیا آمد و در21 رجب 1325 در محل مجلس شورای ملی، به قتل رسید. وی فرزند دوم آقا ابراهیم امین السلطان و اصلیت این خاندان گرجی و ارمنی بود.
علی اصغر خان امین السلطان در 15 سالگی پیشخدمت مخصوص دربار ناصرالدین بود، در 22سالگی امین الملک شد و پس از مرگ پدرش لقب امین السلطانی را به ارث برد. آنچه از این خاندان اصلا در علی اصغر دیده نمی شد، خساست بود و گشاده دستی او آشنا و بیگانه نمی شناخت. در سال 1300هجری قمری پدرش هنگام مسافرت ناصرالدین شاه به مشهد فوت کرد و ناصرالدین شاه پس از فوت او تمام مشاغل پدر از قبیل بیوتات سلطنتی، انبار غله مرکزی، ضرابخانه، وزارت گمرک و خزانه به انضمام وزارت دربار و لقب امین السلطانی را به پسرش میرزا علی اصغر خان 26 ساله منتقل کرد. او تحصیلات عمیقی نیاموخت اما با توجه به هوش و زیرکی و حافظه خاصی که داشت هر چه را میشنید، فرا میگرفت و محفوظات خود را بسیار بهموقع به کار می بست. او بعد از مرگ مستوفیالممالک خود را به شاه بسیار نزدیک کرد و مورد توجه قرار گرفت، پس از مستوفی، امینالسلطان تا 2 سال با همان مقام وزارت دربار بر تمامی امور وزارتخانهها نظارت داشت تا اینکه در 1305 هجری قمری ناصرالدین شاه رسما امور حکومت را به او سپرد.
در دورهای که امین السلطان به صدارت انتخاب شد، رقابت روسیه در ایران بشدت رو به افزایش بود. سفرای هر دو کشور تلاش می کردند تا نظر شاه و صدر اعظم را به خود جلب کنند و سر انجام هم انگلیسی ها موفق به جلب نظر امین السلطان به سمت خود شدند. شاه و وزیر او به سمت انگلیسیها متمایل شدند، اینجا بود که میرزا ملکم خان در مخالفت با شاه و صدر اعظم او روزنامه قانون را منتشر کرد. ملکم، وزیر مختار ایران در انگلستان بود که صدر اعظم زمینه عزل وی را فراهم کرد.
بعد از اعطای انحصار دخانیات به شرکت انگلیسی تالبوت در زمان امین السلطان علمای مذهبی، دولت روسیه و مردم علیه این امتیاز مخالفت ورزیدند. تا اینکه در سال 1307 لغو شد. بعد از لغو امتیاز تالبوت، امین السلطان تغییر رویه داده و به روسها نزدیک و این نیز باعث شد که آنها نیز دارای امتیازاتی شوند. تشکیل بانک استقراضی روس در این زمان روی داد، این سیاست و نزدیکی به روسها ادامه داشت تا قتل ناصرالدین شاه در 1313. صدارت امین السلطان سال 1314 در دوره مظفرالدین شاه به خاطر گرایشهایی که به روسها پیدا کرده بود با فشار انگلیس تمام شد و علی خان امین الدوله که به انگلیسیها تمایل داشت، جانشین او شد، شاه بعد از یک سال و نیم دوباره امین السلطان را صدراعظم کرد.
دوران اتابک اعظم را میتوان دوران قراردادها نامید. او بر خلاف میرزا آقا خان نوری و سپهسالار به یکی از دو قدرت دلبسته نبود و به اقتضای وقت با هر کدام سری داشت، وی اگر چه تلاش میکرد در بازی شطرنج چیره دستش بدانند اما اغلب برنده، دیگری بود. مگر زمانی که حریف، مصلحت خود را در عقبنشینی میدید. صدارت وی همراه بود با واگذاری امتیازات فراوان به دول خارجی و نفوذ بیش از حد این دولت ها در ایران و دلیل آن هم اوضاع بد مالی مملکت و شروع سفر های ناصرالدین شاه به اروپا بود. لذا برای تامین این بودجه امین السلطان دست به دامان کشورهای اروپایی شد و در عوض امتیازات فراوانی از قبیل امتیاز ساختن راه انزلی به قزوین، استخراج معادن قراجه داغ آذربایجان، احداث خط جلفا به تبریز، تاسیس بانک استقراضی روسها، امتیازات بانک شاهنشاهی، بهره برداری از تمامی معادن ایران، کشتیرانی در حوزه سفلای رود کارون، احداث شبکه ارتباطی تلگراف بین تهران و سرحد بلوچستان و ... به کشورهای روسیه و انگلیس واگذار شد.
بعد از مشروطیت، امین السلطان حدود 5 ماه صدر اعظم محمد علی شاه شد. وی در این دوران سعی کرد تا بین مجلس و شاه آشتی برقرار کند و اوضاع مملکت را سامان بخشد ولی در 21 رجب 1325 وقتی به مجلس رفته بود توسط شخصی به نام عباس آقا صراف کشته شد.
عده ای عامل قتل اتابک را خود محمد علی شاه می دانند که با توافق روسیه و انگلستان انجام گرفت، زیرا این دو کشور با هم توافق کردند که ایران را بین خود تقسیم کنند و به اختلاف خود در ایران و افغانستان و تبت پایان دهند که اتابک را مانع کار خود دیده و توطئه قتل او را برنامهریزی می کنند. قتل اتابک زمانی روی داد که قرارداد1907 به امضا رسید و ایران در هرج و مرج به سر می برد و قطعا توان اعتراض به این قرارداد را نداشت.
محمد حسن خان صنیع الدوله
صنیع الدوله یکی از القاب قاجاری است و ممکن است به یکی از افراد زیراطلاق شود: الف: محمدحسن خان صنیع الدوله معروف به اعتمادالسلطنه ب: مرتضی قلی خان صنیع الدوله برادر مهدیقلیخان هدایت. پس هر صنیع الدولهای، صنیعالدوله مورد بحث ما نیست و باید در خواندنیهای تاریخی به این نکته توجه کرد.
محمدحسن خان صنیعالدوله متولد 21 شعبان 1259در شهر مراغه، پدرش حاجی علیخان اعتمادالسلطنه ، حاجب دربار ناصری بود و سایر اجدادش نیز عمدتا خدمتگزار دودمان قاجار بوده اند. وی در مدرسه دارالفنون تحصیل کرد و زبان فرانسه را بخوبی می دانست و معلومات نظامی را در این مدرسه آموخت. او از رجال و سیاستمداران خوشنام دوره قاجار و عهد ناصرالدین شاه بود. وکیل نظام، والی شوشتر، نایب الولایه خوزستان، ژنرال آجودانی شاه، وابسته نظامی ایران در فرانسه و سرانجام مترجمی مخصوص شاه از دیگر مشاغل وی بود. او در سال 1280 هجری قمری و با تشویق وزیر مختار وقت فرانسه در ایران همراه با هیات سیاسی به فرانسه مسافرت کرد. در دانشگاه پاریس تاریخ، جغرافیا و ادبیات فرانسوی را آموخت و همچنین در مدت اقامتش در آنجا زبان انگلیسی را نیز فرا گرفت. در مراجعت به تهران ناصرالدین شاه وی را به سمت ریاست دارالترجمه همایونی و مترجم مخصوص شاه و همچنین وزیر انطباعات (چاپ و نشر) گمارد.
به خاطر شهرت زیاد، انجمن جغرافیای پاریس، وی را در 2 انجمن آسیایی لندن و انجمن جغرافیایی روسیه به عنوان یکی از اعضای خود برگزید، او چون به دربار شاه راه داشت، نکتههای قابل توجهی از زندگی خصوصی و مسائل پشت پردهاش را به نگارش درآورد که با عنوان روزنامه وقایع، امروز از مهمترین منابع تاریخی دوره ناصری محسوب میشود. محمد حسن در سال 1288 مدیر روزنامه ایران بود و در سال 1295 نیز مدیر روزنامه علمی. 25 سال اولیه حیات مطبوعات در ایران با نام اعتمادالسلطنه عجین است. مترجمی و نویسندگی وی در روزنامه دولت ایران، روزنامه دولتی،روزنامه ملتی، روزنامه علمیه دولت علیه ایران و ... تالیف دهها کتاب و رساله، نگارش صدها گزارش و مقاله و ... در مدت ربع قرن، از او یک شخصیت مطبوعاتی و فرهنگی برجسته در عصر خودش ساخته است. امروز از او بجز روزنامه خاطرات شخصی وی، دههاکتاب مانند احوال بلوک فال امیر، اسرار انحطاط ایران یا خوابنامه، تاریخ منتظم ناصری، صدرالتواریخ و... به یادگار مانده است. اعتمادالسلطنه نخستین کسی بود که به فکر انحصار تنباکو در ایران افتاد. وی در جمادیالاخر1303 به دستیاری شیخ مهدی شمس العلما قزوینی و عارف افندی عثمانی، مترجم رسمی دولت ایران و چند نفر دیگر رسالهای در باب انحصار دخانیات ایران و مقررات مربوط به آن نوشتند و مقالهای محققانه تحت عنوان "کلید استطاعت" راجع به فواید این کار و سوابق تاریخی پیدایش توتون و تنباکو به آن افزودند. هدف اعتمادالسلطنه از نوشتن این کتابچه یافتن راهی برای افزایش درآمد شاه بود اما با وجود این، شاه پیشنهاد او را قبول نکرد.
در ماجرای قتل امیر کبیر، حاجی علی خان فراشباشی مامور انجام حکم شد. طرفه آنکه یکی از کاملترین روایت ها از جریان قتل امیر را در کتابی می توان یافت که به نام محمد حسن خان اعتمادالسلطنه، پسر حاجی علی خان تدوین شده است. انشای این کتاب به قلم غلامحسین ادیب از کاتبان آن زمان است و او شرحی مفصل از وقایع روز قتل ارائه کرده است.
اما صنیعالدوله برای سرپوش گذاشتن بر آنچه که پدرش کرده بود، روی شرح غلامحسین را خط کشیده و به نوشتن عبارت کوتاهی اکتفا کرده است که: " لهذا مامور دولتخواهی را به کاشان فرستادند و او را معدوم کردند".شرح ادیب در نسخه پیش نویس کتاب باقی است و توسط اعلم الدوله ثقفی انتشار یافته است. محمد حسن خان در 18 شوال 1313 یک ماه پیش از کشته شدن ناصرالدین شاه در 50 سالگی و در تهران به علت سکته قلبی در گذشت.
غلامحسین ادیب
نام او میرزا غلامحسین خان، لقبش افضل الملک فرزند مهدی خان بن علی خان زند، نسبش به کریم خان زند می رسد و پدرش از تعدیات حسین خان نظام الدوله به تهران آمد.
غلامحسین در 25 محرم 1279 در تهران به دنیا آمد و چون به حد رشد و تشخیص رسید به تحصیل علوم پرداخت و در مقامات علمی از انشا، حساب، فقه، اصول، حکمت، کلام، فلسفه، تاریخ قدیم و جدید ایران، تفسیر و عروض و قافیه به مرتبه عالی رسیده و در سیاسات و آداب پیشکاری ولایات و حکومت مهارت یافت. مدتی حکومت رادگان و چناران و 5 طایفه اکراد نزدیک قوچان و 3 طایفه رشوانلو، پهلوانلو و بروانلو و تحویلداری جنس دیوانی خراسان و چندی حکومت خاف و تربت حیدریه و پیشکاری مالیات سبزوار و تصفیه مالیات قوچان و چند سالی ریاست دارالانشاء و دفتر خراسان به عهده وی بود که ارقام و احکام آن دیده شده و موجود است.
وی در کمال خوش سلوکی با عامه مردم به سر برده و در حکومتها جریمه از کسی نگرفته است و جز سیاست و تنبیه خسارت مالی به کسی نرسانید. چندی هم پیشکار مالیات قم و ساوه و زرندبود و در سال 1301 به معاونت مازندران منصوب و روانه شد. جغرافی تمام بلوک مازندران که ابتدا از لواسان و دماوند و فیروزکوه است و تاریخ قدیم و جدید آن مملکت را نگاشته و چون حاکم مازندران در آن زمان رکن الدوله بود، این تاریخ نگاری رکن الاسفار نام گرفت. در بدو امر و ایام جوانی از مترجمان دارالترجمه بود و روزنامه های عربی که از اسلامبول و مصر برای ناصرالدین شاه می آمد مشارالیه تمام مطالب سیاسی آنها را ترجمه و کتابچه ساخته و به حضور شاه می برد. پس از چندی به موجب فرمان دولتی به رتبه استیفا نائل آمد. چون نوبت سلطنت در اوایل 1314به مطفرالدین شاه رسید به صدور دستخط شاهانه و فرمان دولتی امر و مقرر شد که هر ساله تاریخ دولتی و وقایع سلطنتی و تغییر و تعیین وزرا و حکام را به راستی و درستی بنگارد و هر ساله جلدی را به حضور همایونی تقدیم کند. وی نیز هر ساله این تاریخ را نوشته و جلدی به شاه و جلدی را به میرزا علی اصغر خان اتابک میداد. از سال اول جلوس مظفرالدین شاه تا 5 سال تاریخ دوره مظفری را می نگاشت که نسخه اولیه آن در کتابخانه خود وی موجود است. پس از 5 سال که میرزا علی اصغر خان از صدارت ایران کناره جست، امر صدارت به شاهزاده عین الدوله تعلق گرفت. وی به غلامحسین که اظهار عقیدت و ارادت و خلوص به اتابک اعظم میکرد، بیمحبت شد و از حقوق دیوانی وی کاست، غلامحسین هم دیگر آن تاریخ را ننگاشت.
ایالت خراسان که به رکن الدوله ثانی رسید و وی چون با غلامحسین مصاحب بود، ریاست دفتر و منشی باشیگری آنجا را به او داد و در سال دیگر که رکن الدوله به کرمان منصوب شد با وی به آنجا رفت. در 3 سفر خود به خراسان 3 سفرنامه نوشت که جغرافی و شرح حال رجال و صورت مالیات آن سامان در آن ثبت است. سفرنامهای هم در باب کرمان و راه لوت نوشته که مطالب تاریخی در آن مندرج است. بار دوم که رکن الدوله دوم به ایالت خراسان و سیستان منصوب شد، وی نیز به ریاست دارالانشای ایالتی منتخب شده و به آنجا رفته و به صدور احکام و ارقام و تحریرات دولتی و ایالتی پرداخت. در ریاست وزرا علاء السلطنه و وزارت داخله عین الدوله، مشارالیه به معاونت حکومت مازندران منصوب و پس از یک سال به تهران احضار شد و از آن پس دیگر به خدمت دیوانی نپرداخت و به خواندن و و مطالعه کتب سیر و تواریخ و دواوین شعرای باستان از عرب و عجم مشغول شد. غلامحسین در فن شعر عرب، شاگرد مرحوم شیخ محمد سعید عرب بود.
در اثری به نام "صدر التواریخ" که کتابی است در شرح حال 11 نفر از صدور سلاطین قاجار، آن را محمدحسین فروغی و غلامحسین ادیب به اشاره محمد حسن خان اعتمادالسلطنه در سال 1309 برای میرزا علی اصغر خان امین السلطان تالیف کرده اند. ارزش علمی این شخصیت نباید دور از نظر بوده باشد که اعتمادالسلطنه وی را مسوول انجام یک فعالیت اینچنینی کند.
همینطور ما در آثار دیگری می بینیم که نام صنیع الدوله، امین السلطان و غلامحسین ادیب در مباحث علمی در کنار هم آمده است.
آقا سید مرتضی کاتب:
از کاتبان دوره ناصری است که در هیچ کدام از منابع مرتبط نامی از او برده نشده است.
نقد بیرونی روایت:
سوالی که ابتدا قابل طرح به نظر می رسد، این است که آیا خط در این سند ویژگی های آن دوره از حکومت قاجار را دارد؟ در دوره قاجار با ظهور روزنامه ها و نشریات، مصرف اصلی خوشنویسی یعنی کتابت و تکثیر آثار مکتوب بتدریج از بین رفت، از این رو جنبه های خلاقه و روش های شخصی و شیوه گرایانه در خط نمود بیشتری پیدا کرد و با رواج سیاه مشقها دوران تازهای فرا رسید. از آنجا که ارتباط خوشنویسان در اواخر دوره قاجار با سلسله استادان قطع شده بود، آثار چاپ شده محمد رضا کلهر سر مشق خوبی برای علاقه مندان به خط به شمار میرفت. سیاه مشق شیوه غالب خوشنویسی در قرن 13 بود.
خط در این سند به شیوه نسخ نوشته شده اما شرحی که غلامحسین کاتب بر آن نوشته نستعلیق نیمه شکسته است. از دو خط متفاوت در این سند استفاده شده است. الف:خط محمد حسن خان صنیع الدوله در ابتدای سند ب: خط آقا سید مرتضی کاتب در بخش دوم آن.
به سختی میتوان پذیرفت که این خطوط یکسان نیستند، چرا که در قدیم وقتی به اجتهاد می نوشتند خطها ناخودآگاه یکی می شد و آنجا که چرا غلامحسین ادیب بر آن شرحی نوشته؟ شاید به دلیل کمبود وقتی بوده که صنیع الدوله به خاطر مشغله فراوان داشته که البته این موضوع پدیده عجیبی نیست تا مبادا در نوشتن نامه ها و اسناد اشتباهی رخ دهد.
به کار بردن واژه های انگلیسی و عربی را نمیتوان با زبان نوشتاری صنیع الدوله و همچنین ادبیات اواخر دوره ناصری بی ارتباط دانست. از ادبیات به کار رفته در این مکتوبه کاملا نمیشود به شیوه غالب در آن دوره پی برد، یعنی بازگشت ادبی به خاطر فرار از تکلف.
کماکان واژگان ثقیل را در این اثر می بینیم، اما نسخه دیر فهمی نیست.
با توجه به شرایط سیاسی حاکم بر منطقه نباید تاریخ کتابت را با دیده شک نگریست. سال 1302 هجری قمری برابر با 1262 هجری شمسی احتمالا مناسب ترین زمان برای تولید این سند با توجه به تطبیق های تاریخی که به آن اشاره خواهد رفت، بوده است.
جالب اینجاست که هیچگونه مهر یا امضایی در این سند موجود نیست که صحت این مکتوبه را بدانیم اما یک راه گریز از جعلی بودن به خاطر بیمهر و امضا بودن هم در دست است و آن اینکه به احتمال زیاد ما در حال بررسی رونوشتی از یک سند هستیم که این نیز در جای خود قابل تامل خواهد بود.
نقد درونی سند
از لحاظ عقل تاریخی، شکلگیری این سند نمیتواند دور از ذهن باشد. با خصوصیاتی که از سیاست جهانی حاکم در آن دوران سراغ داریم با اشارات کوتاهی که صنیع الدوله به اوضاع سیاسی نموده و با توجه به شناختی که از امین السلطان پیدا کردیم و با اشراف به نیاتی که انگلیس همواره در ایران داشته و همزمانی تاریخ کتابت سند با شرایط خاص حاکم بر منطقه great game جهانی، میتوانیم بپذیریم که رابطه ها منطقی است.
افغانستان معبر اصلی هند و تنگه خیبر و جلال آباد در این کشور استراتژیک بود، بیشتر لشکرکشیهای خطیر نیز از این معبر بوده است. در نیمه دوم قرن 19 افغانستان بعلاوه مناطقی از شرق ایران و آسیای مرکزی متصل به ایران و افغانستان، میدان اصلی" بازی بزرگ" میان سود بران جهانی بود و روسیه هم در این دوره آسیای مرکزی را تصاحب کرده بود. تحدید نیرومند روسیه از آسیای مرکزی و هند و تشکیل فرمانداری کل در تاشکند نشاندهنده اهمیت این منطقه است. طبیعی است رقیب دیرینه روسها یعنی انگلیس برای حفظ هندوستان 4 چشمی مراقب حائل آن کشور باشد، یعنی کشور افغانستان. پس منطقی است که اگر حضور ژنرال اسمیت با سپاه 2000 هزار نفریاش برای رفتن به افغانستان به عنوان عمل متوسطی بپذیریم.
اما قسمت دیگر آن عدم دلبستگی امین السلطان به یکی از این دو نیرو است و تلاش او برای گرفتن فرصت طلایی از آنها که همواره هم با شکست روبهرو بود؛ به دلیل تیز هوشی رقبا و ناکامی داخلی امین السلطان.
امر غیر واقعی هم در این سند مشهود نیست.
پنجشنبه 31 تیر 1389