چکیده

از زمان روی کار آمدن صفویه در ایران و رسمیت یافتن مذهب تشیع، تحریکاتی از سوی رقبای سیاسی برای ایجاد دشمنی و اختلاف میان اقوام ایرانی صورت گرفت تا مرکزیت سیاسی کشور خدشه‌دار شود. در این میان، سرزمین آذربایجان وضعیت ویژه‌ای پیدا کرد. امپراتوری عثمانی که حضور رقیب تازه نفس شیعی خود را مانعی برای توسعه و کشورگشایی‌های خود می‌دانست، سعی کرد با استفاده از نابسامانی‌های سیاسی که بعد از مرگ شاه اسماعیل صفوی و اوایل روی کار آمدن شاه طهماسب در ایران اتفاق افتاده بود به نفع خود استفاده کند.

متن

   از این رو به تصور حمایت اقوام آذری زبان در‌955 قمری نیروهای سلیمان قانونی، سلطان وقت عثمانی درجریان لشکرکشی تازه خود به ایران، تبریز را تصرف کردند و سپس متوجه شروان، سلطانیه و حتی گیلان شدند. عثمانی‌ها با استفاده از درگیری شاه طهماسب صفوی با ازبکان در شمال خاور ایران و دشواری‌هایی که با برادرانش داشت، پای به ایران گذارده بودند. این بارهم مقاومت مردم معمولی محل و حملات چریکی آنان باعث عقب‌نشینی عثمانی‌ها شد. این عملیات 20 سال پس از جنگ چالدران روی داد که ضمن آن لشکرکشی تبریز موقتا به دست عثمانی‌ها افتاده بود، اما اشغالگران بر اثر مقاومت مسلحانه مردم محل و حملات چریکی به ستوه آمدند و طولی نکشید که برگشتند. علت شکست ایران در هر دو تعرض عثمانی، نداشتن اسلحه نوین (توپ و تفنگ) بود. سران صفویه در آن زمان به‌ کار بردن توپ و تفنگ و کشتن افراد (حتی دشمن) را از راه دور خلاف آیین جوانمردی می‌دانستند و با این تفکر شمشیر بلند هم حمل نمی‌کردند که بعدا شاه عباس این رسم را برانداخت و به تجهیز ارتش با اسلحه آتشین روی آورد. در مقاله زیر، نویسنده ضمن اشاره به این واقعه تاریخی به نقش آذربایجان در پاسبانی فرهنگ ایرانی اشاره کرده است.
آذربایجان در تاریخ و فرهنگ ایران از اهمیت ویژه‌ای برخوردار بوده و هست. نقش آذربایجان در شکل‌گیری هویت ایرانی موضوع مهمی‌است که هنوز در مورد آن به اندازه کافی پژوهش‌های بایسته‌ای براساس نیازهای روز صورت نگرفته است. در نقشی که آذربایجان در این زمینه ایفا کرده است، جایگاه دین و مذهب را می‌توان بخوبی دید و بررسی کرد. نقش و تأثیر مغان (طایفه روحانی) در ایران، آیین زرتشت و رسمیت یافتن آن در عصر ساسانی از مسائل قابل توجه تاریخ و فرهنگ ایران قبل از اسلام است و به همین نسبت تشکیل دولت ملی صفوی ‌9‌قرن بعد از فروپاشی ساسانیان در مقابل سپاه اسلام توسط شاه اسماعیل صفوی و مهمتر از آن رسمیت یافتن مذهب شیعه در قلمرو این دولت ملی ضمن این‌که نقطه عطف تاریخ جدید ایران است، گویای نقش و جایگاه آذربایجان در شکل‌گیری ایران جدید با هویت متمایز از همسایگان خود بود. اردبیل خاستگاه خاندان شیخ صفی با جلوه‌های ایرانی و مسجد جامع تبریز محل اعلام رسمیت مذهب شیعه در ایران بود. آنچه در آذربایجان تحقق یافت، خواست و اراده‌ای تاریخی بود که برای حفظ و حراست از هویت ایران ضروری می‌نمود. رسمیت تشیع در عصر صفوی حاصل 9 قرن تکاپوی ایرانیان برای یافتن هویتی اصیل در نزدیکی به خاندان پیامبر(ص) بود که از بدو ورود اسلام به ایران گرایش مردم به سرچشمه‌های اصلی وحی و رسالت را می‌توان مشاهده کرد. در آستانه تحول سرنوشت‌ساز رسمیت مذهب شیعه در میان اهل سنت و جماعت ایران، گرایش شدیدی به اهل‌بیت وجود داشته است تا جایی که برخی صاحب‌نظران از آن به «تسنن دوازده امامی» یاد کرده‌اند.
در رویارویی تاریخی ایران با غرب چه در ایران قبل از اسلام (امپراتوری روم) و چه ایران عصر صفوی (امپراتوری عثمانی) مذهب مهم‌ترین نقش را در حفظ وحدت ملی و ارضی ایران ایفا کرده است که بدون آن حفظ شیرازه هویت این کهن بوم امری ناممکن به نظر می‌آید. تاثیرات صفویه در فرهنگ و هویت ایرانی هنوز هم مشهود است.
از 2 قرن گذشته ایران بدون آن‌که خود بخواهد وارد گردونه سیاست جهانی استعماری شد که حاصل آن از دست رفتن قسمت‌های زیادی از اراضی کشورمان بود. روسیه از غرب و شمال و انگلیس از شرق و جنوب تعرضات دامنه‌داری علیه ایران آغاز کردند که به جدایی 17 شهر آباد و حاصلخیز در قفقاز و همچنین جدایی بخش‌هایی از افغانستان و بلوچستان در شرق و حوزه‌هایی چون بحرین از ایران منجر شد. دامنه تعرض و تسلط استعمارگران روز‌به‌روز گسترش یافته و در سراسر ایران در ابعاد سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و نظامی‌تثبیت شد. در واکنش به نهضت اسلامی ‌و ملی مشروطه قراردادهای 1907 و سپس 1915 بین روسیه و انگلستان منعقد شد که ایران را سرانجام به 2 قسمت میان خود تقسیم کردند. نگاه توسعه‌طلبانه روسیه تزاری و سپس جانشین آن اتحاد جماهیر شوروی، آذربایجان را کانون رویارویی هویت ملی و ایرانی و تعرض و تهاجم بیگانه و بیگانه‌گرایی قرار داد. سایه‌های سنگین و خونین حضور بیگانگان روسی و عثمانی در آذربایجان و حوادث دردناک عصر مشروطه حکایت از چشم طمع بیگانگان به این قسمت از خاک ایران داشت که ادامه آن در جریان جنگ جهانی دوم به وقوع پیوست.
آذربایجان همچنان که محل جنگ صلیبی روسیه علیه ایران بود در عصر مشروطه و بعد از آن نیز آوردگاه هویت ایرانی و هویت بیگانه تزار روسی و عثمانی ترک بود. مردم آذربایجان چون مزه تلخ حضور خشن و خونین بیگانگان را می‌چشیدند از آن‌روست که بیش از سایر نواحی هویت ایرانی خود را متجلی‌تر ساخته‌اند.
رسمیت تشیع بدون تردید نقطه عطف تاریخ ایران به حساب می آید. همچنان که ملاحظه شد این حادثه سرنوشت‌ساز در آذربایجان به وقوع پیوست. هنوز چند سالی از این اقدام فرخنده نگذشته بود که یورش‌های خانمان برانداز و وحشیانه عثمانی‌ها آذربایجان را دستخوش غارت و تطاول کرد.
لشکر‌کشی‌های پی‌در‌پی عثمانی‌ها از یک سو، نشان از اهمیت این حادثه مهم یعنی رسمیت تشیع داشت و از سوی دیگر نشان از عمق عداوت عثمانی‌ها. آنچه باعث مقاومت آذربایجان درمقابل یورش‌های سهمگین ترکان عثمانی می‌شد، باورهای دینی و مذهبی مردم این سامان بود. دوستی با اهل بیت(ع) در آذربایجان قدمتی دیرینه داشت که سفینه تبریز سند معتبر آن است.
در این سال¬‌ها (998ــ 986 قمری) بخش¬‌های وسیعی از غرب و شمال غرب ایران از قفقاز تا آذربایجان مورد تهاجم قوای عثمانی قرار گرفت و به تصرف آنها در آمد.
قوای عثمانی در اکثر حملات خود به شهر¬ها و روستاهای ایران با نهایت قساوت و بی¬رحمی ‌به کشتار و قتل عام مردم ایران می‌پرداختند. اوج این قتل‌عام‌¬ها در سال 993 قمری و هنگام تصرف تبریز، در همین شهر صورت گرفت. قاضی احمد قمی‌از قتل‌¬عام حدود 8000 نفر از مردم بی¬‌گناه تبریز سخن گفته است. وی می¬‌نویسد: «تمامی‌ینکچریان خود را به کوچه¬‌ها و محل¬ه‌ها انداخته، هر کس را به نظر درآوردند به درجه شهادت رسانیده و از دیوار باغچه به خانه‌¬ها در آمده و هرکس را که در نقب¬‌ها و زیرزمین¬‌ها پنهان شده بود، بیرون آورده و به قتل رسانیدند (...) صد نفر از پیر زنان را طعمه شمشیر ساختند و چند تن از سادات صحیح‌النسب و علما و صلحا در این قتل عام شربت شهادت چشیدند و اطفال شیر‌خواره را پای به شکم نهاده به عالم آخرت رسانیدند و موازی همین تعداد ...‌ از تبریزیان اسیر نموده و در میانه خرید و فروخت نمودند (...) و مجملاً از ظهور اسلام تا غایت، این نوع قتل‌عامی‌بر زمره مؤمنین سمت ظهور نیافته بود و هیچ یک از سلاطین کفر جرأت به این امر شنیع نکرده بودند که از این عثمان [عثمان پاشا] بی‌ایمان نسبت به مسلمانان صادر شد1.
به‌رغم این‌گونه قساوت‌ها خللی در عزم و اراده و مقاومت مردم آذربایجان در مقابل بیگانگان ایجاد نشد. سخت‌ترین ایام تاریخی ایران و آذربایجان سال‌های بین مشروطه تا بعد از جنگ جهانی اول است. در این ایام از یک‌سو روس‌ها و از سوی دیگر انگلیسی‌ها و از دیگر سو عثمانی‌ها، ایران و آذربایجان را عرصه رقابت‌ها و بازی‌های سیاسی خود کرده بودند، شهرهای غربی آذربایجان بویژه ارومیه، سلماس، خوی و ساوجبلاغ عرصه قتل‌عام‌های مکرر و خانمان برانداز ارامنه و جیلوها (آشوریان مقیم عثمانی) به تحریک روس‌ها، انگلیسی‌ها و مسیونرهای مذهبی غربی بود‌ و از سوی دیگر عرصه قتل عام و غارت اسماعیل سمکو با تجهیز و تحریک عثمانی‌ها بود. گستردگی جنایات و آدمکشی‌های جیلو‌ها و سمکو در آذربایجان به حدی بود که با گذشت نزدیک به 90 سال هنوز هم در اذهان مردم و کهنسالان آن منطقه باقی مانده است. عثمانی‌ها در مرحله نخست برای مقابله با ارامنه طرفدار روسیه و انگلیس، سمکو را به مبارزه علیه آنها تحریک کرد و در مرحله بعدی در شرایطی که وضعیت سیاسی ایران در بدترین شرایط خود قرار داشت، سمکو با تجهیز و حضور سربازان عثمانی، آشوب و قتل‌عام‌های خود را در منطقه غارت زده ارومیه، خوی، سلماس، سلدوز و ساوجبلاغ آغاز کرد. شرح جنایات و ددمنشی‌های سمکو چنان سخت و جانگداز است که باور آن سخت می‌نماید. در منابع جدید به قدری صریح وضعیت مردم ترسیم شده است که خواننده متحیر می‌ماند آیا آنچه می‌خواند سرگذشت مردم این منطقه است؟ و آیا چنین ظلم و جنایاتی واقعاً صورت گرفته است؟ با کمال تأسف بایستی گفت چنین وقایعی اتفاق افتاده و مبالغه و اغراق هم نیست. کهنسالان ارومیه و سلماس هنوز آن خاطرات وحشتناک را فراموش نکرده‌اند. مهم‌ترین این آثار کتاب «ارومیه در محاربه عالم‌سوز» اثر رحمت‌الله‌خان معتمدالوزرا است. دیگری «نامه‌های ارومیه» یا اسناد و مکاتبات محمدصادق میرزا معزالدوله2 است و آخرین اثر «تاریخچه ارومیه»3 نوشته رحمت‌الله توفیق است. هر سه اثر یاد شده به کوشش استاد کاوه بیات منتشر شده است.
رحیم نیکبخت
پژوهشگر تاریخ آذربایجان
پانوشت‌ها:
1- خلاصـه‌التواریخ، ج1، ص 89- 788، و نیز اسکندر بیک ترکمان، ج1، ص 310 و نیز دون ژوان ایرانی، ص 216.
2. نشر و پژوهش شیرازه، 1379.
3. نشر و پژوهش فرزان روز، 1380.
توضیح:
در شماره 56 ضمیمه ایام در مقاله «دگراندیشانی که خود را اصلاحگران دینی می‌نامیدند» نامی از سید محمد تقی حسینی ورجانی برده شد. وی با ارسال مطلبی، توضیحاتی درباره نحوه ارتباط و جدایی خود از دگراندیشان شیعی ارائه کرد. ورجانی نوشت: اینجانب قریب ده سال است که از خط مشی فکری سلفی و پیروان آنها در ایران فاصله گرفته و با انتشار جزوات و مقالاتی که برخی از آنها در وبلاگ شخصی اینجانب به آدرس http://h-varjani.blogfa.com درج گردیده است ، به نقاط ضعف تفکر به اصطلاح قرآنیان و وهابیت و سلفی گری اشاره کرده‌ام . اینجانب به لطف خداوند و به هدایت الهی ، منصوصیت امیر مومنان و اولاد طاهرینش را قبول دارم و امروزه از مبانی تشیع که مورد تهاجم افرادی نظیر طباطبائی و همفکران ایشان واقع شده است ، دفاع می‌کنم.

   پنجشنبه 31 تیر 1389          

تبلیغات