فعالیتهای سیاسی آیت الله سید محمد بهبهانی
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
در دوران شکلگیری حکومت پهلوی و تا قبل از قیام سال 1342 شاهد شکلگیری 2 دستهبندی عمده در حوزه روحانیت هستیم. اکثر روحانیون به زعامت بزرگانی همچون آیتالله شیخ عبدالکریم حائری و آیتالله بروجردی از سیاست کناره میگرفتند و تنها در پی حفظ کیان اسلام بودند، البته آنجا که احساس میکردند جهتگیریهای حکومت شاهنشاهی با احکام شریعت در تضاد است بنا بر وظیفه دینی به مجریان حکومتی تذکر و در صورت امکان از تحقق قوانین ضددینی ممانعت به عمل میآوردند. مواردی همچون کشف حجاب، مخالفت با لایحه اصلاحات ارضی، عدم جواز ازدواج شاه با زن اجنبی، حمایت از مسلمانان فلسطین در برابر صهیونیستها و ... از جمله اعتراضهایی است که با حکومت مرکزی در میان گذاشتند.متن
گروه دیگری از علمای دینی نهتنها از سیاست و حکومت کناره نمیگرفتند بلکه حضوری پررنگ و تاثیرگذار در جریانات
سیاسی ـ اجتماعی داشتند، اینان نیز به 3 دسته تقسیم میشدند:
1 ـ مخالفانی که در پی تغییرات اساسی در ساختار حکومتی ایران بودند همچون فداییان اسلام
2 ـ جماعتی میانهرو که قائل بودند بهترین نوع حکومت برای ایران سلطنت مشروطه است و میبایست با حضور در صحنه سیاسی مانع از تصویب قوانین و مقررات برخلاف اسلام شد که در راس آنان شهید سیدحسن مدرس و آیتالله کاشانی قرار داشتند.
3 ـ موافقان حکومت که با دربار و دولت در ارتباط بودند و از این طریق سعی در تعدیل قوانین به نفع اسلام داشتند. آیتالله سیدمحمد بهبهانی در دورانی نمونه شاخص این گروه است.
وی که فرزند آیتالله سیدعبدالله بهبهانی ، یکی از رهبران جنبش مشروطه است در خاندان علم و فضیلت پرورش یافت، جد بزرگشان سیدعبدالله بلادی از مردم غریفه یکی از روستاهای بحرین بود و نیاکان او با اوجگیری قدرت وهابیون در بحرین به شهر بهبهان کوچ کردند. سیدمحمد بهبهانی در سال 1250 ش در تهران به دنیا آمد. وی پس از اتمام تحصیلات مقدماتی و سطح به نجف اشرف عزیمت کرد و دوره فقه و اصول را به پایان رساند و اجازه اجتهاد گرفت.
آیتالله سیدمحمد بهبهانی پس از بازگشت به ایران و اشتغال به تدریس در حوزه علمیه تهران در کنار پدرش در جریان جنبش مشروطه و برقراری حاکمیت قانون، فعالیت زیادی کرد به طوری که در زمره مشروطهخواهان قرار گرفت. پس از شهادت پدرش ریاست حوزه علمیه تهران را به عهده گرفت و از آن پس سالیان طولانی این وظیفه را انجام داد. وی یک دوره از طرف مردم، نماینده مجلس شورای ملی شد و جزو 5 نفر علمای طراز اول مجلس قرار گرفت. سیدمحمد بهبهانی نزدیک به 40 سال از اعاظم روحانیون و مجتهدان تهران به شمار میرفت.
آیتالله سیدمحمد بهبهانی به واسطه مراوداتی که با دربار و حکومت پهلوی داشت، نظرات بزرگانی همچون آیتالله شیخ عبدالکریم حائری، آیتالله بروجردی و آیتالله بادکوبه را به عنوان رابط به شاه و دربار میرساند. از جمله زمانی که صهیونیستها فلسطین را اشغال کردند، مرحوم آیتالله شیخ عبدالکریم حائری به واسطه آیتالله سیدمحمد بهبهانی در نامهای به رضاخان نوشت ایران در کنار مردم مظلوم فلسطین قرار گیرد.
آیتالله سیدمحمد بهبهانی در تاریخ معاصر ایران با موضعگیریهایی که در قبال مردم و حکومت پهلوی اتخاذ کرد با فراز و نشیبهایی مواجه شد، اما آنچه مسلم است وی هیچگاه بنا بر هوای نفسانی موضعگیری نکرد؛ همچنان که پدرش آیتالله سیدعبدالله بهبهانی نیز چنین بود. در جریان تحریم تنباکو سیدعبدالله بهبهانی با روحانیت همراهی نکرد و گفت: من مجتهدم و طبق فتوا و نظر خود عمل میکنم.
وی که روزی با روحانیت و مردم در تحریم تنباکو همراه نشد، از رهبران جنبش مشروطه شد و در راه مبارزات آزادیخواهانهاش تمام مشکلات و مصائب را تحمل کرد و سرانجام در منزل به دست گروهی به شهادت رسید.
آیتالله سیدمحمد بهبهانی نیز بعضی از موضعگیریهایش به گونهای دیگر باشد، نه از سر هوای نفس بلکه براساس دریافتهایش از اوضاع مملکت بود. ایشان در مساله کشف حجاب بشدت مخالف بود و از دیگران هم میخواست به خواسته رضا شاه تن ندهند. رضا شاه پهلوی دستور داده بود رئیس هر صنفی با همصنفهای خود در روز معینی همراه زنانشان بدون حجاب در محلی تجمع کنند. رضاشاه از خانواده خود شروع و سپس از درباریان و وزراء و... خواسته بود زنانشان بدون حجاب در انظار عمومی ظاهر شوند. رضاخان پهلوی بنا داشت جماعتی از روحانیون را با خود همراه کند، از اینرو از امام جمعه خواست مقدمات این کار را ترتیب دهد، او از شاه مهلت خواست و خود را به آیتالله سیدمحمد بهبهانی رساند.
سید به او گفت: این را بدان هر انسانی 4 چیز دارد: 1 ـ مال 2 ـ جان 3 ـ ناموس 4 ـ دین. باید مال را برای جان، جان را برای ناموس و همه را برای دین فدا کرد. تو عمر خود را کردهای پس چه بهتر این دستور را عمل نکنی، اگر به دستور شاه عمل کنی به لعنت و عذاب الهی گرفتار خواهی شد، اما اگر کشته شوی، سعادت دنیا و آخرت را برای خود کسب کردهای. شاه، امام جمعه را برای جواب خواست. او نیز هر چه از سید شنیده بود، یکجا تقدیم کرد. شاه غضبناک شد و گفت: این سخنان تو نیست، سخن سید محمد بهبهانی است و از روی ناچاری او را آزاد کرد.
نکته بحث برانگیز حیات سیاسی آیتالله بهبهانی مربوط به توطئه 9 اسفند 1331 و کودتای 28 مرداد 1332 بوده است. توطئه 9 اسفند یکی از مهمترین توطئهها قبل از کودتا برای قتل دکتر محمد مصدق و ساقط کردن دولت او بود.
پس از پخش شایعهای در شهر مبنی بر این که محمدرضا شاه پهلوی تحت فشارهای دکتر مصدق قصد خروج از کشور را دارد، گروهی از لمپنها با تجمع در مقابل کاخ و سر دادن شعارهایی علیه مصدق که آن روز درکاخ حضور داشت و حمایت از محمدرضا پهلوی بنا داشتند پس از خروج مصدق از کاخ وی را غافلگیر و به قتل برسانند. در این تجمع مصدق و نیروهای جبهه ملی انگشت اتهام را به سمت آیتالله بهبهانی، آیتالله کاشانی و دکتر مظفر بقایی نشانه گرفتند و مصدق از آیتالله بهبهانی و همقطارانش تحت عنوان «علمای نهم اسفند» یاد میکرد.
سید محمد بهبهانی در جریان کودتای 28 مرداد 1332 جانب دربار و حکومت پهلوی را گرفت و با این استدلال که باید جلوی کمونیست شدن ایران را گرفت از شاه و دربار علیه مصدق حمایت کرد.1
آیتالله فقید در جریان نهضت اسلامی در سال 41 و 42 و انقلاب سفید شاه همگام با جریان روحانیت مبارز و مردم با شاه و دربار به مخالفت پرداخت. موضعگیری آیتالله بهبهانی در جریان قیام سال 1342 نشانگر آن است که وی به رغم مراوداتی که با دربار داشته، تنها مصالح کشور اسلامی ایران را در نظر میگرفته و بهآن عمل میکرده است. پس از شهادت پدرش جمعیت مسلمان که به خشم آمده و آماده انفجار بود را به آرامش دعوت کرد تا از این رهگذر مردم با مشکل مواجه نشوند.
وی در جمع عزاداران گفت: در مقابل آنچه خداوند مقدر فرموده است، باید تسلیم بود. مرحوم بهبهانی در راه خدمت به خلق خدا تا آخرین مرحله را پیمود و به درجه رفیع شهادت نائل شد، من از شما میخواهم که خونسردی پیشه کنید و از اختلاف و انتقام بپرهیزید. این سخنان که حاکی از درایت و هوشیاری، ایمان به حق، بزرگی روح و گذشت و جوانمردی بود، آتش خشم و نفرت مردم را سرد کرد و از یک جنگ و خونریزی در تهران جلوگیری کرد.2
آیتالله سیدمحمد بهبهانی در جریان همهپرسی اصول ششگانه شاه و انقلاب سفید مخالفت خود را با این برنامه اعلام کرد و به مقابله با دربار پرداخت. حجتالاسلام بکائی میگوید شنیدم شاه به او پیغام داده بود این چه کاری است که میکنی، میدهم ریش تو را خشکه بتراشند.
منابع:
1 ـ برگرفته از مجله یاد شماره 94/93
2 ـ تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، مهدی ملکزاده،ج 7/6 ، ص 1336
3 ـ خاطرات حجتالاسلام بکائی، ص 116
پنجشنبه 31 تیر 1389
سیاسی ـ اجتماعی داشتند، اینان نیز به 3 دسته تقسیم میشدند:
1 ـ مخالفانی که در پی تغییرات اساسی در ساختار حکومتی ایران بودند همچون فداییان اسلام
2 ـ جماعتی میانهرو که قائل بودند بهترین نوع حکومت برای ایران سلطنت مشروطه است و میبایست با حضور در صحنه سیاسی مانع از تصویب قوانین و مقررات برخلاف اسلام شد که در راس آنان شهید سیدحسن مدرس و آیتالله کاشانی قرار داشتند.
3 ـ موافقان حکومت که با دربار و دولت در ارتباط بودند و از این طریق سعی در تعدیل قوانین به نفع اسلام داشتند. آیتالله سیدمحمد بهبهانی در دورانی نمونه شاخص این گروه است.
وی که فرزند آیتالله سیدعبدالله بهبهانی ، یکی از رهبران جنبش مشروطه است در خاندان علم و فضیلت پرورش یافت، جد بزرگشان سیدعبدالله بلادی از مردم غریفه یکی از روستاهای بحرین بود و نیاکان او با اوجگیری قدرت وهابیون در بحرین به شهر بهبهان کوچ کردند. سیدمحمد بهبهانی در سال 1250 ش در تهران به دنیا آمد. وی پس از اتمام تحصیلات مقدماتی و سطح به نجف اشرف عزیمت کرد و دوره فقه و اصول را به پایان رساند و اجازه اجتهاد گرفت.
آیتالله سیدمحمد بهبهانی پس از بازگشت به ایران و اشتغال به تدریس در حوزه علمیه تهران در کنار پدرش در جریان جنبش مشروطه و برقراری حاکمیت قانون، فعالیت زیادی کرد به طوری که در زمره مشروطهخواهان قرار گرفت. پس از شهادت پدرش ریاست حوزه علمیه تهران را به عهده گرفت و از آن پس سالیان طولانی این وظیفه را انجام داد. وی یک دوره از طرف مردم، نماینده مجلس شورای ملی شد و جزو 5 نفر علمای طراز اول مجلس قرار گرفت. سیدمحمد بهبهانی نزدیک به 40 سال از اعاظم روحانیون و مجتهدان تهران به شمار میرفت.
آیتالله سیدمحمد بهبهانی به واسطه مراوداتی که با دربار و حکومت پهلوی داشت، نظرات بزرگانی همچون آیتالله شیخ عبدالکریم حائری، آیتالله بروجردی و آیتالله بادکوبه را به عنوان رابط به شاه و دربار میرساند. از جمله زمانی که صهیونیستها فلسطین را اشغال کردند، مرحوم آیتالله شیخ عبدالکریم حائری به واسطه آیتالله سیدمحمد بهبهانی در نامهای به رضاخان نوشت ایران در کنار مردم مظلوم فلسطین قرار گیرد.
آیتالله سیدمحمد بهبهانی در تاریخ معاصر ایران با موضعگیریهایی که در قبال مردم و حکومت پهلوی اتخاذ کرد با فراز و نشیبهایی مواجه شد، اما آنچه مسلم است وی هیچگاه بنا بر هوای نفسانی موضعگیری نکرد؛ همچنان که پدرش آیتالله سیدعبدالله بهبهانی نیز چنین بود. در جریان تحریم تنباکو سیدعبدالله بهبهانی با روحانیت همراهی نکرد و گفت: من مجتهدم و طبق فتوا و نظر خود عمل میکنم.
وی که روزی با روحانیت و مردم در تحریم تنباکو همراه نشد، از رهبران جنبش مشروطه شد و در راه مبارزات آزادیخواهانهاش تمام مشکلات و مصائب را تحمل کرد و سرانجام در منزل به دست گروهی به شهادت رسید.
آیتالله سیدمحمد بهبهانی نیز بعضی از موضعگیریهایش به گونهای دیگر باشد، نه از سر هوای نفس بلکه براساس دریافتهایش از اوضاع مملکت بود. ایشان در مساله کشف حجاب بشدت مخالف بود و از دیگران هم میخواست به خواسته رضا شاه تن ندهند. رضا شاه پهلوی دستور داده بود رئیس هر صنفی با همصنفهای خود در روز معینی همراه زنانشان بدون حجاب در محلی تجمع کنند. رضاشاه از خانواده خود شروع و سپس از درباریان و وزراء و... خواسته بود زنانشان بدون حجاب در انظار عمومی ظاهر شوند. رضاخان پهلوی بنا داشت جماعتی از روحانیون را با خود همراه کند، از اینرو از امام جمعه خواست مقدمات این کار را ترتیب دهد، او از شاه مهلت خواست و خود را به آیتالله سیدمحمد بهبهانی رساند.
سید به او گفت: این را بدان هر انسانی 4 چیز دارد: 1 ـ مال 2 ـ جان 3 ـ ناموس 4 ـ دین. باید مال را برای جان، جان را برای ناموس و همه را برای دین فدا کرد. تو عمر خود را کردهای پس چه بهتر این دستور را عمل نکنی، اگر به دستور شاه عمل کنی به لعنت و عذاب الهی گرفتار خواهی شد، اما اگر کشته شوی، سعادت دنیا و آخرت را برای خود کسب کردهای. شاه، امام جمعه را برای جواب خواست. او نیز هر چه از سید شنیده بود، یکجا تقدیم کرد. شاه غضبناک شد و گفت: این سخنان تو نیست، سخن سید محمد بهبهانی است و از روی ناچاری او را آزاد کرد.
نکته بحث برانگیز حیات سیاسی آیتالله بهبهانی مربوط به توطئه 9 اسفند 1331 و کودتای 28 مرداد 1332 بوده است. توطئه 9 اسفند یکی از مهمترین توطئهها قبل از کودتا برای قتل دکتر محمد مصدق و ساقط کردن دولت او بود.
پس از پخش شایعهای در شهر مبنی بر این که محمدرضا شاه پهلوی تحت فشارهای دکتر مصدق قصد خروج از کشور را دارد، گروهی از لمپنها با تجمع در مقابل کاخ و سر دادن شعارهایی علیه مصدق که آن روز درکاخ حضور داشت و حمایت از محمدرضا پهلوی بنا داشتند پس از خروج مصدق از کاخ وی را غافلگیر و به قتل برسانند. در این تجمع مصدق و نیروهای جبهه ملی انگشت اتهام را به سمت آیتالله بهبهانی، آیتالله کاشانی و دکتر مظفر بقایی نشانه گرفتند و مصدق از آیتالله بهبهانی و همقطارانش تحت عنوان «علمای نهم اسفند» یاد میکرد.
سید محمد بهبهانی در جریان کودتای 28 مرداد 1332 جانب دربار و حکومت پهلوی را گرفت و با این استدلال که باید جلوی کمونیست شدن ایران را گرفت از شاه و دربار علیه مصدق حمایت کرد.1
آیتالله فقید در جریان نهضت اسلامی در سال 41 و 42 و انقلاب سفید شاه همگام با جریان روحانیت مبارز و مردم با شاه و دربار به مخالفت پرداخت. موضعگیری آیتالله بهبهانی در جریان قیام سال 1342 نشانگر آن است که وی به رغم مراوداتی که با دربار داشته، تنها مصالح کشور اسلامی ایران را در نظر میگرفته و بهآن عمل میکرده است. پس از شهادت پدرش جمعیت مسلمان که به خشم آمده و آماده انفجار بود را به آرامش دعوت کرد تا از این رهگذر مردم با مشکل مواجه نشوند.
وی در جمع عزاداران گفت: در مقابل آنچه خداوند مقدر فرموده است، باید تسلیم بود. مرحوم بهبهانی در راه خدمت به خلق خدا تا آخرین مرحله را پیمود و به درجه رفیع شهادت نائل شد، من از شما میخواهم که خونسردی پیشه کنید و از اختلاف و انتقام بپرهیزید. این سخنان که حاکی از درایت و هوشیاری، ایمان به حق، بزرگی روح و گذشت و جوانمردی بود، آتش خشم و نفرت مردم را سرد کرد و از یک جنگ و خونریزی در تهران جلوگیری کرد.2
آیتالله سیدمحمد بهبهانی در جریان همهپرسی اصول ششگانه شاه و انقلاب سفید مخالفت خود را با این برنامه اعلام کرد و به مقابله با دربار پرداخت. حجتالاسلام بکائی میگوید شنیدم شاه به او پیغام داده بود این چه کاری است که میکنی، میدهم ریش تو را خشکه بتراشند.
منابع:
1 ـ برگرفته از مجله یاد شماره 94/93
2 ـ تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، مهدی ملکزاده،ج 7/6 ، ص 1336
3 ـ خاطرات حجتالاسلام بکائی، ص 116
پنجشنبه 31 تیر 1389