مطالب مرتبط با کلیدواژه

آیزنر


۱.

مقایسه ایدئولوژی های برنامه درسی آیزنر با میلر: نگاهی دیگر(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: پست مدرنیسم ایدئولوژی های برنامه درسی آموزه های دینی و معنوی نظریه های توصیفی برنامه درسی میلر آیزنر

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۷۴۳۶ تعداد دانلود : ۳۸۱۹
در داخل حوزه تعلیم و تربیت، حوزه ای فرعی وجود دارد که «برنامه درسی» نامیده می شود. برنامه درسی به عنوان یک حوزه مطالعاتی، در زمینه مباحث نظری از اختلاف برانگیزترین حوز های معرفت بشری محسوب می شود. یکی از مباحثی که از دیرباز منشا و مصدر این اختلاف نظر بین نظریه پردازان این رشته بوده، ایدئولوژی های برنامه درسی یا نظریه های هنجاری برنامه درسی است. موضوع ایدئولوژی برنامه درسی یکی از مباحث اساسی و پر مناقشه برنامه درسی است. نگاهی گذرا به منابع منتشر شده در حوزه برنامه درسی در دهه های گذشته حاکی از آن است که به این موضوع توجه بسیار جدی شده است؛ به نحوی که آثار قابل ملاحظه ای در این زمینه به رشته تحریر در آمده است. دو تن از صاحب نظران بنامی که در این زمینه آثار معتبری منتشر نموده اند، آیزنر و میلر می باشند. مقاله حاضر بر آن است تا ضمن بررسی عمیق اندیشه های آیزنر و میلر در این زمینه، تنوع برداشت ها از ایدئولوژی های برنامه درسی و دلایل آن را به گونه ای منطقی به تصویر بکشد. برای نیل به این مقصود، ابتدا مروری بر اندیشه های هر دو صاحب نظر شده و پس از آن، با تاملی دوباره در این ایدئولوژی ها، نکات کلیدی اندیشه های این افراد استنتاج گردیده و در نهایت، با مقایسه ایدئولوژی های آیزنر و میلر، تحلیل و نتیجه گیری انجام شده است. به طور کلی، نتایج این مقایسه و ارزیابی نشان می دهد که تفاوت های اساسی و بنیادی در فلسفه و جهان بینی این دو صاحب نظر وجود دارد.
۲.

تأملی بر مقوله تولید و تدوین برنامه درسی با تأکید بر اندیشه آیزنر: مأموریت منسوخ یا معتبر در رشته برنامه درسی؟(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: برنامه ریزی درسی آیزنر نومفهوم گرایی رویکرد نواندیشانه

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۱۲۳ تعداد دانلود : ۱۱۱۱
رشته برنامه­درسی از حیث هویت حرفه­ای وضعیت باثباتی ندارد. این تشتت هویتی از جمله به علت مناقشه­ای است که در باب مأموریت­ها­ی رشته مطرح است. در زمینه مأوریت­های رشته هم، از جمله این پرسش مطرح است که آیا عمل برنامه ریزی درسی مأموریت و مسؤولیت ذاتی دانش­آموختگان و متخصصان رشته است؟ یا این که تحولات تاریخی رشته در این زمینه به ظاهر روشن تردیدها و تاریکی هایی را به وجود آورده است؟ واقعیت آن است که مأموریت یاد شده دیگر مانند گذشته مورد اجماع نیست، بلکه دو برخورد متفاوت با این مأموریت سنتی در میان صاحبنظران رشته به چشم می خورد که مستحق واکاوی است. از میان این دو، یکی به نفی مطلق این مأموریت می­پردازد که مدافعان آن را نومفهوم گرا می­نامند، و دومین موضع البته موضع پیچیده­تر و در عین حال معتدل­تری است که نزد امثال الیوت آیزنر یافت می­شود و تاکنون صورتبندی روشنی از آن ارائه نشده است. وجهه اصلی همت نگارنده، تبیین نگاه نواندیشانه به این مأموریت سنتی رشته است و تلاش شده است با رویکردی نظرورزانه به این هدف جامه عمل بپوشاند. دشواری این تلاش در ضرورت تلفیق نگاه­های مدرنیستی (در حوزه برنامه­ درسی سنتی) و پست مدرنیستی در باب مأموریت رشته برنامه­درسی بوده است که به ظاهر غیر قابل جمع می­نمایند.