مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
عروقی
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش، بررسی اثر تمرین های ترکیبی در پیشگیری، کنترل و کاهش عوامل خطرزای قلبی – عروقی دانشجویان پسر دانشگاه سیستان و بلوچستان بود، به این منظور 26 دانشجوی داوطلب 19 تا 22 ساله که در تمرین های ورزشی فوق برنامه دانشگاه سیستان و بلوچستان شرکت می کردند، انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه کنترل و تجربی تقسیم شدند. نخست آزمودنی ها پرسشنامه اندازه گیری سطح فعالیت بدنی بک را تکمیل کردند، متغیرهای قد، وزن، ضربان قلب استراحتی، عوامل خطرزای قلبی - عروقی شامل کلسترول تام (TC)، تری گلیسیرید (TG)، لیپوپروتئین کم چگال (LDL-C)، لیپوپروتئین پرچگال (HDL-C) و عامل خطر RF=TC: HDL-C در همه آزمودنی ها اندازه گیری شد. سپس گروه تجربی به مدت 13 هفته تحت برنامه تمرین های ترکیبی مشتمل بر تمرین های تناوی هوازی، مقاومتی و حرکات نرمشی نشاط آور قرار گرفتند و در پایان، اندازه گیری های مذکور در دو گروه تکرار شد. برای مقایسه دو گروه کنترل و تجربی از آمار توصیفی و آزمون t وابسته و t مستقل در سطح 05/0? ? استفاده شد. یافته ها بین مقادیر TG (042/0 = P)، HDL-C (019/0 = P) و RF (001/0 = P) گروه تجربی و کنترل تفاوت معنی دار نشان داد و در بقیه موارد تفاوت ها از نظر آماری معنی دار نبود. به طور کلی نتایج نشان داد که بر اثر 13 هفته تمرین های ترکیبی در برخی از عوامل خطرزای قلبی - عروقی کاهش معنی داری حاصل می شود. این موضوع نشان می دهد تمرین های ترکیبی با ایجاد خستگی کمتر و جذابیت و تنوع بیشتر می تواند همانند تمرین های تداومی هوازی در پیشگیری، درمان و کاهش برخی عوامل خطرزای قلبی - عروقی مؤثر واقع شود و این شیوه تمرینی می تواند جایگزین تمرین های خسته کننده تداومی هوازی شود.
برآورد و مقایسه حداکثر نبض اکسیژن در نوجوانان پسر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حرکت بهار ۱۳۸۷ شماره ۳۵
حوزه های تخصصی:
نبض اکسیژن به عنوان شاخصی که در دستگاه گردش خون انتقال اکسیژن را برآورد می سازد، به تازگی در تحقیقات بالینی و ورزشی مورد توجه قرارگرفته است. درباره این شاخص ارزیابی کننده کارایی قلب و عروق اطلاعات زیادی وجود ندارد. هدف پژوهش حاضر، برآورد و مقایسه حداکثر نبض اکسیژن در نوجوانان پسر است. بدین منظور 60 نوجوان پسر با میانگین سنی 81/0 ± 16 سال، قد 17/8±168 سانتی متر و وزن 39/10±92/59 کیلوگرم که به صورت تصادفی انتخاب شده بودند، در این تحقیق شرکت داده شدند. به منظور برآورد مقادیر حداکثر نبض اکسیژن، آزمودنی های تحقیق 4 آزمون ورزشی، آزمون نوارگردان GXT ، آزمون های دوچرخه PWC195 و PWC212 و آزمون دویدن 1 مایل را اجرا کردند. سپس برای انتخاب آزمون ورزشی مناسب، مقادیر به دست آمده از چهار پروتکل ورزشی با پروتکل برآوردی حداکثر نبض اکسیژن کوپر مقایسه شد. آزمون ورزشی GXT در مقایسه با آزمون های PWC 195 و PWC 212 و آزمون دویدن 1 مایل، برآورد عینی تری (40/14 میلی لیتر/ضربه) را از حداکثر نبض اکسیژن ارائه داد و در مقایسه با پروتکل شاخص کوپر، اختلاف معنی داری را (519/0=P) نشان نداد. آزمون های ورزشی PWC 195 (001/0 = P)، PWC 212 (001/0 = P) و دویدن 1 مایل (003/0 = P) اختلاف معنی داری را (از نظر کم برآوردی و بیش برآوردی) با پروتکل شاخص کوپر داشتند. نتایج این پژوهش نشان می دهد که حداکثر نبض اکسیژن به عنوان شاخصی از کارایی دستگاه قلبی و عروقی، توسط آزمون ورزشی GXT در مقایسه با آزمون های ورزشی دیگر واقع بینانه تر برآورد می شود، به گونه ای که مقادیر حداکثر نبض اکسیژن حاصل از این آزمون، به مقادیر حداکثر نبض اکسیژن آزمون کوپر بسیار نزدیک است.
اثر تمرینات هوازی بر کنترل گلوکز خون ، آمادگی قلبی - تنفسی و عوامل خطرزای مرتبط با بیماریهای قلبی عروقی در بیماران دیابتی خفیف و شدید غیر وابسته به انسولین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در تحقیق حاضر تغییرات حداکثر اکسیژن مصرفی (VO2max)، گلوکز خون، انسولین پلاسما و نیمرخ لیپدهای سرم در دو گروه از بیماران دیابتی نوع 2 پس از 8 هفته تمرین هوازی مقایسه شده است. 24 آزمودنی مرد مبتلا به دیابت نوع 2 با میانگین سن 7.8±46.9 سال، قد 5.5±165 سانتی متر، توده بدن 12.2±73.5 کیلوگرم، و حداکثر اکسیژن مصرفی 6.5±40.3 میلی لیتر، کیلوگرم در دقیقه (انحراف معیار±میانگین) در این مطالعه شرکت کردند. آزمودنیها به دو گروه قند خون بالاتر از 180 میلی گرم بر دسی لیتر (HG) و قند خون پایین تر از 180 میلی گرم بر دسی لیتر (LG) تقسیم شدند. بعد از اندازه گیریهای اولیه، برنامه تمرینات به شرح زیر اجرا شد: 10 دقیقه گرم کردن، 30 دقیقه رکاب زدن روی دوچرخه با شدت 70-60 درصد حداکثر ضربان قلب ذخیره، و 10 دقیقه سرد کردن، 3 نوبت در هفته و به مدت 8 هفته. حداکثر اکسیژن مصرفی در 19 آزمودنی موفق در اتمام دوره تمرینات، به طور معنی داری (در هر دو گروه) افزایش یافت (0.05>p). غلظت گلوکز خون به طور معنی داری در گروه HG کاهش یافت (0.05>p)، اما این کاهش در گروه LG از لحاظ آماری معنی دار نبود. پس از دوره تمرینات، در سطوح کلسترول تام (TC)، لیپوپروتیین کم چگال (LDL)، و تری گلیسرید (TG) تغییرات معنی داری در هر دو گروه ایجاد نشد. مقدار لیپوپروتیین پرچگال (HDL) در گروه HG افزایش یافت (0.05>p)، اما در گروه LG این افزایش معنی دار نبود. وزن بدن، شاخص توده بدن (BMI) و درصد چربی بدن به طور معنی داری در هر دو گروه کاهش یافت (0.05>p). با مقایسه تغییرات به دست آمده در پارامترهای فیزیولوژیکی، مشخص شد که بین دو گروه اختلاف معنی داری وجود ندارد. از نتایج این تحقیق چنین نتیجه گیری می شود که 8 هفته تمرینات بدنی به بهبود کنترل گلوکز خون، ترکیب لیپیدهای سرم، آمادگی قلبی - تنفسی و ترکیب بدنی مردان دیابتی نوع 2 می انجامد و غالبا این تغییرات در گروه با قند خون بالا مطلوب تر است.
تاثیر تمرینات هوازی و مکمل ویتامین E بر پروتئین واکنشی C و عوامل خطرزای قلبی-عروقی در زنان یائسه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف تحقیق حاضر عبارت است از بررسی تاثیر تمرینات هوازی و مکمل ویتامین E، بر میزان پروتئین واکنشیC و عوامل خطرزای قلبی- عروقی در زنان یائسه (45-60 سال). به همین منظور 33 نفر با میانگین سن 43/5±78/54 سال، قد 93/4±39/155 سانتی متر، و وزن 82/8±15/73 کیلوگرم به صورت داوطلبانه انتخاب شدند و به صورت تصادفی در چهار گروه تمرینات هوازی + ویتامین E (9نفر)، تمرینات هوازی + دارونما (8نفر)، ویتامین E (8نفر)، و دارونما (8نفر) قرار گرفتند. گروه های تمرینی به مدت 8 هفته (هر هفته 3 جلسه) تحت تاثیر دویدن هوازی با شدت 55-65 درصد حداکثر ضربان قلب قرار گرفتند. گروه مصرف مکمل ویتامین E روزانه یک عدد کپسول ویتامین E با دوز 800 واحد بین المللی و گروه دارونما روزانه یک کپسول 664 میلی گرمی لاکتوز استفاده می کردند. نتایج نشان داد انجام تمرینات هوازی + مکمل ویتامین E و نیز انجام تمرینات هوازی + دارونما باعث کاهش معنادار پروتئین واکنشیC، LDL-C، کلسترول، تری گلیسیرید، درصد چربی بدن و افزایش معنادار HDL-C و حداکثر توان هوازی می شود. همچنین، مصرف مکمل ویتامین E، میزان پروتئین واکنشی C را کاهش و HDL-C را افزایش داد. درگروه دارونما تغییری در شاخص های تحقیق مشاهده نشد. می توان گفت انجام تمرینات هوازی به صورت مجزا یا همراه با مصرف مکمل ویتامین E باعث کاهش شاخص های خطر قلبی- عروقی در زنان یائسه می شود.
رابطه نظام های مغزی - رفتاری و برخی عوامل جمعیت شناختی با ابتلا به بیماری های قلبی - عروقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف این مطالعه تعیین رابطه نظام های مغزی-رفتاری و برخی عوامل جمعیت شناختی با ابتلا به بیماری های قلبی- عروقی بود.
روش: روش پژوهش از نوع پس رویدادی و جامعه آماری حدود 360 نفر از بیماران قلبی- عروقی 20 تا 40 ساله بیمارستان شهید مدنی شهر تبریز بود. نمونه آماری پژوهش شامل 122 نفر که 62 نفر از آن ها سالم و 60 نفر بیمار قلبی بودند، که به روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شدند. ابزار سنجش این پژوهش مقیاس بازداری/ فعال سازی رفتاری کارور و وایت (1994) و پرسشنامه جمعیت شناختی محقق ساخته بود.
یافته ها: نتایج پژوهش نشان دهنده عدم تفاوت بین افراد سالم و بیمار در نظام فعال سازی رفتاری، و تفاوت آن ها در نظام بازداری رفتاری بود. به علاوه نتایج آزمون تحلیل واریانس نشان داد که جنس اثر معناداری در هیچ یک از نظام های مغزی- رفتاری ندارد. نتایج رگرسیون لوجستیک نشان داد که وزن و سن می توانند پیش بینی کننده بیماری قلبی باشند و همچنین احتمال ابتلا به بیماری قلبی در مردان بیشتر از زنان است.
نتیجه گیری: با توجه به این که ممکن است افراد سالم و بیمار در نظام بازداری رفتاری تفاوت داشته باشند، از فعالیت سیستم بازداری رفتاری می توان به عنوان مولفه مناسبی در تحلیل روان شناختی بروز بیماری های قلبی- عروقی سود جست. پیشنهاد می شود با شناسایی نوع نظام های مغزی-رفتاری به ویژه نظام بازداری رفتاری افراد و آگاهی آن ها نسبت به این نوع ویژگی، آن ها را در جهت بهبود سبک زندگیشان سوق داد و بدین وسیله بروز بیماری های قلبی- عروقی را در آن ها کاهش داد.
تأثیر شغل بر رویکردهای رفتار تغذیه ای زنان در ارتباط با بیماری های قلبی عروقی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
Aim and Background: Socio-economic status, especially job has an important role on women health. This study was down to occupation effect on behavioral approach of female in relation to cardiovascular disease.
Methods and Materials: This study was conducted on the data of Interventional area of Isfahan Healthy Heart Program (IHHP): Isfahan and Najaf-Abad counties. Sampling was down by stratified random sampling method .nutrition knowledge was determined by questionnaire and a 48 item food frequency questioner was used to assess nutrition behavior. Statistical analysis was done by chi-square tests, ANOVA and ANCOVA.
Findings: Positive trend of nutritional attitude was significantly higher in unemployed in compare to employed women (p=0.007).Employed vs. unemployed women had a significant improvement in fruit consumption (P=0.01).It was adversely about vegetables consumption (p=0.001).Global dietary index (GDI) had a significant improvement in unemployed women in compare to employed women (p=0.01).
Conclusions: Regarding to the effective role of women on nutritional status of family and considering employed women problems, such as their limited time for prepareing food and availability of health foods and healthy nutrition training in work places can play effective role on family health.