مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
دانه های روغنی
حوزه های تخصصی:
استان فارس یکی از قطبهای عمده کشاورزی کشور است که با برنامه ریزی صحیح می توان آن را به یکی از مراکز تولید و صادرات انواع محصولات کشاورزی تبدیل کرد. اساسا با برنامه ای صحیح و اصولی امکان استفاده مطلوب از نهاده ها و تولید محصولات ضروری به وجود خواهد آمد . تعیین مزیت نسبی محصولات تولیدی مختلف یکی ازجنبه های مهم برنامه ریزی اقتصادی است . دراین مطالعه مزیت نسبی دانه های روغنی (شامل کلزا، آفتابگردان، کنجد و گلرنگ) درسال زراعی ١٣٨١-۸۲ دراستان فارس بررسی شده است . به منظور دستیابی به هدفهای تحقیق دو نوع از شاخصهای تعیین مزیت نسبی به کار رفته است؛ شاخصهای نوع اول شامل منفعت خالص اجتماعی، هزینه منابع داخلی و نسبت هزینه به منفعت اجتماعی است. این شاخصها با دو نوع قیمت موثر ارز به روشهای برابری قدرت خرید مطلق و نسبی محاسبه شده اند. شاخصهای نوع دوم شاخص کارایی مزیت، شاخص مقیاس مزیت و شاخص جمعی مزیت را شامل می شود. براساس شاخصهای نوع اول و با قیمتهای موثر ارز، محصولات کلزا، آفتابگردان و کنجد دارای مزیت نسبی و محصول گلرنگ بدون مزیت نسبی در تولید بوده ا ند . بر اساس شاخصهای نوع دوم و شاخص کارایی مزیت، تنها محصول کلزا از نظر عملکرد دارای کارایی و از مزیت نسبی در تولید برخوردار بوده است و محصولات، گلرنگ و کنجد در مقایسه با کل کشو ر، مزیت نسبی در تولید نداشته اند. شاخص مقیاس مزیت برای آفتابگردان وکنجد بزرگتر از یک و نشان دهنده بیشتر بودن درجه تمرکز این محصولات در مقایسه با کل کشور و برای کلزا و گلرنگ کمتر از یک و نشان دهنده کمتر بودن درجه تمرکز این محصولات در مقایسه با کل کشور بوده است. شاخص جمعی مزیت برای آفتابگردان عددی بزرگتر از یک و برای سایر محصولات عددی کوچکتر از یک را نشان داده است . بر اساس این شاخص، در شرایط فعلی، استان فارس در تولید آفتابگردان مزیت نسبی بیشتر از متوسط کشور و در تولید کلزا، گلرنگ و کنجد مزیت نسبی کمتر از متوسط کشور داشته است.
بررسی شاخص های حمایتی در فرآیند تولید دانه های روغنی در استان کرمانشاه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تعیین نوع محصولات تولیدی با استفاده از تکنیک های موجود نظیر مزیت نسبی، گام اساسی برای توسعه ی بخش کشاورزی است. در این مطالعه، مزیت نسبی و شاخص های حمایتی فرآیند تولید دانه های روغنی آفتابگردان و کلزا در استان کرمانشاه برای سال زراعی 87-1386 با استفاده از ماتریس تحلیل سیاستی(PAM)، محاسبه شده است. نتایج مطالعه درخصوص شاخص مزیت نسبی(DRC) تولید دانه های روغنی نشان داد که استان کرمانشاه در تولید محصول آفتابگردان، دارای مزیت نسبی بوده و تولید کلزا مزیت نسبی ندارد. بررسی شاخص حمایت اسمی محصول (NPC) نشان داد که قیمت بازاری دانه های روغنی بیش از قیمت سایه ای آنها بوده و سیاست های دولت باعث شده تا قیمت این محصولات در استان بیش از قیمت مرزی در نرخ سایه ای ارز باشد و گویای پرداخت یارانه ی غیر مستقیم به تولیدکنندگان دانه های روغنی در استان کرمانشاه می باشد. نتایج شاخص حمایت اسمی نهاده ها(NPI) در مورد فرآیند تولید دانه های روغنی نیز حاکی از آن است که زارعان درخصوص نهاده های قابل تجارت مورد حمایت قرار گرفته اند. از این رو، تداوم و افزایش حمایت موثر از کلزا، توسعه ی سطح زیر کشت کلزا و تداوم و افزایش حمایت قیمتی از آفتابگردان در استان پیشنهاد می شود.
برآورد ارزش انتشار گازهای گلخانه ای دانه های روغنی در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
انتشار گازهای گلخانه ای و اثرات آن بر گرمایش جهانی یکی از چالش های جدی کشورهای توسعه یافته و درحال توسعه محسوب می شود. بر اساس پیمان کیوتو، کشورهای مختلف موظف به محاسبه و اعلام میزان انتشار گازهای گلخانه ای شدند. بررسی میزان انتشار گازهای گلخانه ای کشورهای مختلف این امکان را فراهم می آورد تا ضمن ارائه تصویری از سهم کشورها در تولید گازهای گلخانه ای، جایگاه ایران نیز در این مجموعه مشخص شود. این مقاله تلاش دارد تا میزان و ارزش انتشار گازهای گلخانه ای اکسید نیتروس (N2O) و دی اکسید کربن (CO2) حاصل از دانه های روغنی تولیدی منتخب در ایران (سویا، کلزا، ذرت دانه ای و سایر دانه های روغنی) را با استفاده از مدل GHGE، برای سال زراعی 91-90 برآورد نماید. نتایج نشان داد استان های خوزستان و زنجان به ترتیب، با تولید سالانه 49/341 و 004/0 تن، بیش ترین و کم ترین میزان تولید گاز گلخانه ای N2O را در سطح کشور دارا می باشند. همچنین استان های گلستان و هرمزگان نیز به ترتیب، با تولید سالانه 47/7841 و 24/0 تن دی اکسید کربن بیش ترین و کم ترین میزان تولید گاز گلخانه ای CO2 را به خود اختصاص داده اند. مجموع هزینه های انتشار گازهای گلخانه ای N2O و CO2 کل کشور نیز حدود 331/27 میلیارد ریال برآورد گردید. باتوجه به یافته ها، اصلاح و تغییر شیوه های مدیریتی کشاورزی نسبت به سطح زیرکشت محصولات زراعی، مدیریت و افزایش کارایی کودهای ازته مصرفی در مزارع و توسعه سیاست های کاهش میزان انتشار به همراه مالیات زیست-محیطی انتشار گازهای گلخانه ای به سیاست گذاران این عرصه پیشنهاد شد.
بررسی سیاست تشدید تعرفه در طول زنجیره عرضه روغن نباتی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سیاست تعرفه وارداتی در طول زنجیره عرضه محصولات کشاورزی همواره یکی از چالش های سیاستگذاران این بخش بوده است. در این مطالعه اتخاذ سیاست های مختلف نرخ تعرفه بر محصولات خام در ابتدای زنجیره و محصول فرآوری شده در انتهای زنجیره عرضه روغن نباتی ایران مورد بررسی قرار گرفت. با توجه به پیوستگی بازارهای مختلف در طول زنجیره از تعادل جزئی چندبازاره جهت شبیه سازی سناریوها استفاده شد. نتایج بدست آمده نشان می دهد که با کاهش 20 درصد (40 درصد) درصد تعرفه دانه های روغنی، میزان تولید و واردات روغن خام به ترتیب 169 درصد (189 درصد) افزایش و 89 درصد (99 درصد) کاهش می یابد. حال آنکه افزایش 20 درصد (40 درصد) تعرفه روغن نباتی باعث کاهش مازاد رفاهی مصرف کنندگان این محصول به میزان 32 درصد (56 درصد) خواهد شد. همچنین افزایش تعرفه روغن نباتی اثر ناچیزی بر محصولات زنجیره های ابتدایی شامل روغن خام و دانه های روغنی دارد. بر اساس نتایج بدست آمده، پیشنهاد می گردد که به منظور افزایش کارایی و اثربخشی سیاست های بازاری، اثرات متقابل این سیاست ها بر زنجیره های متوالی عرضه روغن نباتی مورد توجه قرار گیرد.
راهبردهای مؤثر و تعیین کننده در کشت فراسرزمینی دانه های روغنی و نهاده های دامی
حوزه های تخصصی:
کاهش ظرفیت های منابع آب کشور برای افزایش تولید داخلی و ناکارآمدی شبکه جهانی تجارت و تحریم های اقتصادی موجب شده است که به کشاورزی فراسرزمینی برای تولید محصولات اساسی مانند دانه های روغنی و نهاده های دامی به عنوان یکی از مسیرهای تأمین نیاز بازار داخلی با هدف ارتقای امنیت غذایی توجه ویژه ای شود. تحلیل مؤلفه های تولید و تجارت محصولات ذرت، سویا، کلزا و آفتاب گردان نشان داد که وابستگی ایران به واردات ذرت و سویا برای تأمین نیاز بازار داخلی به شدت افزایش یافته است. همچنین به دلیل شدت تحریم های اقتصادی در سال های اخیر، افزایش ارزش ریالی واردات هر تن از محصولات ذرت، سویا، کلزا و آفتاب گردان بیش از 400 درصد بوده است. از این رو برای ارائه الگوی پویای سرمایه گذاری در کشت فراسرزمینی در راستای دستیابی به هدف برد برد راهبردهای: 1) انتخاب کشور میزبان بر اساس مؤلفه هایی مانند منابع طبیعی غنی، ظرفیت نیروی انسانی، زیرساخت ها، موقعیت جغرافیایی و قرابت های فرهنگی و سیاسی، 2) اتخاذ سیاست های حمایتی پویا برای ترغیب فعالان بخش کشاورزی، 3) ایجاد پایگاه اطلاعات جامع و پویا، 4) تعهد به نیازهای جوامع محلی کشور میزبان مانند اشتغال و معیشت، 5) ارائه الگوهای تجارت عادلانه و فراگیر متناسب با ظرفیت ها و قوانین محلی و 6) حفاظت از منابع طبیعی و محیط زیست کشور میزبان ارایه می شود.
مدل سازی تعاملات ذی نفعان کلیدی امنیت غذایی در بخش دانه های روغنی با رویکرد ساختاردهی مسئله(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت صنعتی دوره ۱۵ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳
411 - 446
حوزه های تخصصی:
هدف: امنیت غذایی یکی از مسائل راهبردی است که وابستگی یا عدم وابستگی در تأمین آن، در استقلال اقتصادی سیاسی کشور نقش عمده ای ایفا می کند. متأسفانه کشور ما در بخش دانه های روغنی با وابستگی بیش از 90 درصدی مواجه است که این مسئله، کشور را در حوزه اقتصادی برای تأمین امنیت غذایی و ملی وابسته می کند. این موضوع استقلال کشور را هدف قرار داده است و پرداختن به آن در قالب پژوهش حاضر، اولویت بسیار زیادی دارد. در این راستا، مطالعه حاضر با ارائه مدلی مطلوب برای شناسایی ذی نفعان، اهداف، وظایف و اختیارات آن ها و پیامدهای اجرای طرح توسعه و کشت دانه های روغنی با رویکرد ساختاردهی مسئله، می تواند به تحلیل بهتر سیاست ها و حمایت از استراتژی های (تدوین و اجرا) طرح توسعه و کشت دانه های روغنی در سطح ملی منجر شود.
روش: در این پژوهش با بهره گیری از روش تحلیل ذی نفعان، به شناسایی ذی نفعان این مسئله پرداخته شد. با توجه به ماهیت آشفته مسئله و تأکید بر ساخت دهی مسئله، از تکنیک نگاشت شناختی استفاده شد. بدین منظور از نرم افزار FCMapper برای ترسیم مفاهیم و تحلیل روابط میان آن ها و همچنین ارائه تحلیل های اهمیت استفاده شد. ذی نفعان حوزه دانه های روغنی، مبتنی بر روش کتابخانه ای با مطالعه متون مربوطه و اسناد بالادستی استخراج شدند. طراحی مدل و ساختاردهی به ذی نفعان و بازیگران با استفاده از مصاحبه نیمه ساختاریافته با 25 نفر از خبرگان حوزه امنیت غذایی انجام شد که این افراد با روش نمونه گیری گلوله برفی و حصول اشباع نظری انتخاب شدند.
یافته ها: در مرحله اول، در بخش کیفی با مطالعه اسناد و منابع کتابخانه ای، فهرست 90 عاملی از ذی نفعان شناسایی شد. در مرحله بعد با مصاحبه از خبرگان و تشکیل نقشه های شناختی از آن ها، سایر عوامل از قبیل اهداف، وظایف و اختیارات ذی نفعان اصلی و پیامدهای اجرای طرح توسعه و کشت دانه های روغنی احصا شد. همچنین میزان تأثیرگذاری و تأثیرپذیری و مرکزیت هریک از این عوامل به دست آمد. بدین ترتیب، اولویت هر یک از عوامل شناسایی شده، بر اساس میزان تأثیرگذاری و تأثیرپذیری و همچنین، درجه مرکزیت مشخص شد؛ برای مثال، وزارت جهاد کشاورزی با مقدار 67/0 تأثیرگذارترین ذی نفع و امنیت غذایی و استقلال اقتصادی با مقدار 51/0 نقش تأثیرپذیرترین پیامد را در بین سایر پیامدها دارد.
نتیجه گیری: در این پژوهش به ساختاردهی مسئله آشفته و ناموفق طرح توسعه و کشت دانه های روغنی در کشور و ارائه مدلی مطلوب برای شناسایی ذی نفعان، اهداف، وظایف و اختیارات آن ها و پیامدهای اجرای طرح با رویکرد ساخت دهی مسئله پرداخته شد. با مشخص شدن ذی نفعان بااهمیت و تأثیرگذاری و تأثیرپذیری اهداف و پیامدها، به طبع شناسایی و مدل سازی آن ها، می تواند دلالت های چشمگیری برای مدیریت و سیاست گذاری نظام امنیت غذایی داشته باشد و نقش مؤثرتری در بهبود شرایط ایفا کند. شایان ذکر است که پژوهشکده سیاست پژوهشی و مطالعات راهبردی حکمت، از نتایج پژوهش حمایت کرده اند و مدل پژوهش توسط خبرگان مجموعه تأیید و بهره برداری شده است.
شناسایی و تحلیل عوامل پیش برنده و بازدارنده کشت کلزا در مناطق روستایی شرق استان مازندران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روستا و توسعه سال ۲۷ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
207 - 234
حوزه های تخصصی:
امروزه یکی از سیاست های اصلی دولت با توجه به واردات بالای روغن های خوراکی و دانه های روغنی به کشور، افزایش و توسعه کشت دانه های روغنی از جمله کلزا است. سازمان جهاد کشاورزی استان مازندران نیز توسعه و افزایش کشت کلزا را به عنوان یکی از اهداف و اولویت های خود قرار داده است. ازاین رو هدف اصلی مطالعه حاضر شناسایی و تحلیل عوامل پیش برنده و بازدارنده توسعه کشت کلزا در مناطق روستایی شرق استان مازندران است. روش مطالعه ترکیبی و از نوع مطالعات توصیفی-اکتشافی است. از روش کیفی (تحلیل محتوا) برای کشف عوامل پیش برنده و بازدارنده (تدوین ابزار تحقیق) و از روش کمی (تحلیل عاملی اکتشافی) برای خلاصه و دسته بندی عوامل مذکور استفاده شده است. جامعه مورد مطالعه بخش کیفی، کارشناسان، محققان و کشاورزان پیشرو استان مازندران بودند که با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند 14 نفر گزینش و داده ها با استفاده از مصاحبه عمیق و نیمه ساختارمند تا نقطه اشباع نظری جمع آوری شد. جامعه آماری در بخش کمی، 3637 نفر از کلزاکاران فعال شرق استان مازندران بودند که 231 نفر از آن ها با استفاده از فرمول دانیل و بر اساس روش نمونه گیری تصادفی ساده با انتساب متناسب چندمرحله ای انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از پرسش نامه حاصل از مرحله کیفی استفاده شد که روایی آن توسط متخصصان تأیید شد و برای پایایی آن ضریب آلفای کرونباخ محاسبه شد که مقدار آن مناسب بود. یافته های پژوهش نشان داد در مجموع حدود 53/47 درصد واریانس عوامل پیش برنده توسعه کشت کلزا را چهار مورد شامل عوامل ترویجی- آموزشی، عوامل مزیتی- فنی، عوامل نهاده ای- حمایتی و عوامل تسهیل کننده کشت و 55/4 درصد واریانس عوامل بازدارنده توسعه کشت کلزا را نیز چهار مورد شامل ویژگی های فیزیولوژیکی گیاه و عوامل اقلیمی، مشکلات اقتصادی و بازاریابی، مدیریت نامناسب مزرعه و ضعف منابع و زیرساخت ها و عوامل آموزشی- ترویجی تبیین کردند. با توجه به نتایج، ارائه فعالیت های آموزشی - ترویجی مناسب، مدیریت مناسب مزرعه و واحد تولیدی برای کشت کلزا و اجرای سیاست های حمایتی از جمله کمک های مالی برای توسعه کشت کلزا در استان مازندران پیشنهاد می شود.