مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
زنان صوفی
حوزه های تخصصی:
عرفان شیوه ای از زندگی عارفانه است که در آن، ارتباط بین عابد و معبود یا خالق و مخلوق از طریق طی مقامات معنوی و گذراندن مراحل سلوک عرفانی میسر می گردد. در فرهنگ اسلامی، عرفان حالت دریافت شهودی، قلبی و اشراقی و راهی برای وصول به حقیقت، با تاکید بر کشف و شهود و ریاضت و تزکیه نفس است. در نگرش عارفانه که اساس آن دین محوری است، به گواهی شواهد تاریخی متعدد، مفهوم فراجنسیتی مشاهده می شود و نادیده انگاری تاریخی زنان در چنین نگرشی نامفهوم می نماید. در جامعه مردمدار که زنان کمتر از مردان، امکان حضور در عرصه های اجتماعی، اقتصادی، دینی و سیاسی را داشته اند و معمولا از متن به حاشیه رانده شده اند، طبیعی است که ورود زنان به سلک عارفان و طی مراحل کمال عرفانی با دشواری های متعدد صورت گرفته است؛ اما سرانجام زنان به طی مراحل سلوک عرفانی راه یافته و در بسیاری موارد گوی سبقت را از مردان ربوده اند. این مقاله با بررسی تاریخی سرگذشت زنان عارف و چگونگی ورود آنان به سلک عارفان، به این نتیجه می رسد که عواملی چند در راه یابی زنان به سلوک عرفانی از اهمیت برخوردار بوده است که مهمترین آنها رابطه خویشاوندی است. در قرون اولیه تصوف، زنان بـه صورت مریدان غیررسمی در خانقاه ها در جمع عارفان حضور داشته اند و از طریق خدمت به صوفیان و تامین هزینه های خانقاه ها تحت عنوان «خیرات و مبرات» و... نقش حمایت کنندگی داشته اند و در بعضی فرقه ها نیز تنها به شرکت در مجالـس وعظ و گاهی روایت حدیث بسنـده می کرده اند؛ اما اندک اندک مراحل سلوک عرفانی را طی نموده، به تربیت مریدان، برگـزاری مجالس وعظ، رهبـری خانقاه ها، اجـرای مراسـم سماع، همکاری و همیاری از طریق تشکیلات فتیان و... پرداخته انـد و بعضی حتی به مقـام ولیه اللهی نیز دست یافته اند. همچنین به نظر می رسد تفاوت مشرب ها و طریقت های عرفانی، باعث ایجاد تفاوت نگرش ها و اختلاف در شیوه های عارفانه زنان بوده است.
بانوان صوفی در طریقت بکتاشیه در آناتولی دوره سلجوقیان روم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسأله ی پژوهش حاضر بررسی وضعیت اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی زن در طریقت بکتاشیه در آناتولی دوره ی سلجوقیان روم است. یافته های اساسی پژوهش نشان می دهد که طریقت بکتاشی گام مهمی در شکستن سنت های مربوط به زنان برداشت و به نوگرایی در این زمینه دست زد. بانوان از میان طبقات مختلف اجتماعی با تعالیم صوفیانه در ارتباط بودند. آنان در کنار مردان به برگزاری و شرکت در مراسم و آیین های صوفیانه مبادرت می ورزیدند و وظیفه ی پذیرایی از جوانمردان بر عهده ی این بانوان بود. ازدواج و فرزندداری نه تنها خللی در فعالیت های ایشان ایجاد نمی کرد بلکه امنیت آنها را در حضور هر چه بیشتر در اجتماع تضمین می نمود. این بانوان هم چنین به اداره امور خانقاه و تکیه می پرداختند و حتی به مقامات معنوی چون دریافت الهامات روحانی نایل می آمدند.
عرفان زنانه (زبان عرفانی در احوال زنان صوفی و قدیسه های مسیحی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات عرفانی پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۳۰
233-252
حوزه های تخصصی:
درباره عارفان زن در مسیحیت و اسلام، و نقش و جایگاه آن ها سخن بسیار رفته و احوال بسیاری از قدیسه های مسیحی و زنان صوفی در کتاب ها و تذکره ها آورده شده است. این مقاله در پی آن است تا با بررسی احوال عرفانی این زنان، ضمن مقایسه ای میان آن ها، در صورت وجود، عناصر منحصربه فرد عرفان زنانه را شناسایی کند. آیا زنان، زبان عرفانی خاص خودشان را دارند؟ آیا تجربه عرفانی آن ها با مردان متفاوت است؟ تابه حال در این خصوص بررسی ویژه ای صورت نگرفته است و روحیات زنان مانند بسیاری از عرصه ها در عرفان و تجربه عرفانی نیز نادیده گرفته شده است. این جستار زنان صوفی و تاریخچه حضور آن ها در عرفان اسلامی، عرفان زنان قدیس مسیحی و ویژگی های مشترک یا متفاوت در احوالات عرفانی ایشان را مورد تأکید قرار داده است.
بررسی کانون های صوفیانه زنان در سده های سوم تا هشتم هجری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در فرهنگ و هنر دوره ۱۳ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴
627 - 643
حوزه های تخصصی:
سده های چهارم تا هشتم هجری دورانی که تصوف و مراکز وابسته به آن در تمام سرزمین های جهان اسلام گسترش یافته بود، بستر مناسبی برای رشد و کنشگری زنان در این زمینه فراهم آمد. در این دوران، تجربه زیسته زنان در طریق سیر و سلوک عرفانی، نقش کلیشه ای آنان را که تنها در قالب مادر، همسر، فرزندآور و موجودی وابسته به مرد، بازنمایی شده بود؛ دگرگون ساخت. در این سده ها، زنان صوفی مجلس درس داشتند و سالک می پروردند، و برخلاف انتظار خانقاه داری می کردند و برداشت مردانه پنداشتن این طریق را به چالش می کشیدند. تمرکزاصلی این مقاله بر شناخت مکان های عبادت و زهد ورزی و خانقاه ها و کانون های زنانِ اهل تصوف، به روش توصیفی-تحلیلی، است. براساس داده های موجود زنان پیش از شکل گیری خانقاه ها، بیشتر در خانه ها سیر و سلوک می کردند و در دوره شکل گیری طریقت ها، در مجالس و برخی خانقاه های اهل تصوف، آموزش می دیدند و از سده پنجم به بعد شهرهای مکّه و قدس به سبب فضای زیارتی و مجاور شدن زائران و صوفیان، کانونِ گونه ای خانقاه زنان بود که جنبه نگهداری و دستگیری از زنان نیازمند را نیز داشت. به نظر می رسد این خانقاه ها زمینه ساز کانون های دیگری به نام رباط در شرق سرزمین های اسلامی مانند دمشق، قاهره و حلب و حتی آناتولی بوده باشد. در طریقت هایِ تسامح مدار مانند مولویه و بکتاشیه نیز زنان افزون بر حضور در مجالس آموزشیِ اهلِ تصوف، خانقاه داری می کردند. به این ترتیب زنان با مدیریت خانقاه ها و آموزش تعالیم صوفیانه و عرفانی به مرتبه ای از استقلال و رهبری جمعی و مرشدیت دست یافتند.
جایگاه زنان در تصوف: نقد تفکر مردسالارانه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مطالعه تاریخی نقش زنان در طبقات گوناگون جامعه از جمله طبقه صوفیه، شناختی جامع و دقیق از آنان ارائه خواهد کرد. تلاش برای درک این نقش با توجه به حاکمیت نگاه مردسالارانه در واقع راهی برای تحلیل و نقادی این نگاه حاکم به شمار می آید. شواهد تاریخی متعدد، به مفهوم فراجنسیتی در تصوف گواهی دارند که نادیده انگاری تاریخی زنان در چنین نگرشی را نامفهوم می نماید. در جامعه مردسالار که زنان کمتر از مردان، امکان حضور در عرصه های اجتماعی، اقتصادی، دینی و سیاسی را داشته و معمولا از متن به حاشیه رانده شده اند، به طور طبیعی، ورود زنان به سلک عارفان و طی مراحل کمال عرفانی با دشواری هایی متعدد روبرو بوده است. این مقاله با بررسی تاریخی سرگذشت زنان صوفی و چگونگی ورود آنان به سلک عارفان، به این نتیجه می رسد که عواملی چند در راه یابی زنان به سلوک عرفانی از اهمیت برخوردار بوده اند که مهمترین آنها رابطه خویشاوندی است که نگاه مردسالارانه آن را نادیده گرفته است و این خود یکی از مهمترین نقدها به نگرش مردسالارانه به جریان سلوک و تصوف به شمار می آید.
کارکردهای علمی و فرهنگی رباط های بغداد در عصر چهارم عباسی (656- 448 ق)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رباط ها در قرون اول اسلامی استفاده نظامی داشتند و سپس به منزله خانقاه و محل عبادت صوفیان بود. به رباط ها به این دو نوع کارکرد توجه شده و از نظر علمی و فرهنگی به آن پرداخته نشده است. پژوهش حاضر در نظر دارد که با واکاوی رباط های مختلف بغداد در عصر چهارم خلافت عباسی(۴۴۸-۶۵۶ق)، به روش توصیفی-تحلیلی، به این سوال پاسخ دهد که آنها در زمینه علمی و فرهنگی چه کارکردهایی داشتند؟ نتایج این پژوهش نشان می دهد که رباط های بغداد بیشتر در زمینه های علوم شرعی و نقلی مانند: وعظ، قرائت قرآن، استماع حدیث، روایت، فقه، صدور مجوز و... فعالیت داشتند. وجد و سماع از ویژگی ممتاز رباط ها بود. کتابخانه رباط ها به مکان مناسبی برای مطالعه، تحقیق، تالیف کتاب، ملاقات و مناظره علما با یکدیگر تبدیل شد. زنان صوفی فعالیت فراوان و رباط مخصوص خود داشتند. رباط های بغداد در آن دوره به عنوان یکی از مراکز مهم آموزشی محسوب می شدند که نقش به سزایی در گسترش فرهنگ و تمدن اسلامی ایفا کردند.