مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
هویت انسانی
حوزههای تخصصی:
در این مقاله پژوهشگر ابتدا به پژوهش در خصوص روند تحولات دوره های پیش مدرنیسم (1450، 1000)، مدرنیسم (1960، 1450)، پست مدرنیسم (1989، 1960) و پست پست مدرنیسم (آغاز دهه 1990 تا به امروز) پرداخته و سپس با توجه ویژه به سیمای اقتصاد، مدیریت، فرهنگ، موسیقی و جامعه اطلاعاتی به جایگاه هویت انسانی به ویژه زنان پرداخته و خصوصیات هر یک را تعیین و تجزیه و تحلیل نموده، آنگاه کلیه تحولات همراه با مفاهیم اصلی در جدولی آورده شده است.
هویت انسانی در اندیشه صدرالمتألهین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هویت شخصی از مباحث مهم و پیچیده در حوزه فلسفه نفس است که از جهات مختلفی با فلسفه اخلاق و متافیزیک نیز ارتباط داشته و مسائلی را در این دو حوزه ایجاد کرده است. توجیه مسئولیت اخلاقی و جاودانگی انسان در زندگی پس از مرگ، توجه فیلسوفان نفس را به اهمیت و ضرورت تبیین هویت شخصی معطوف داشته است. در این مقاله قرار است دیدگاه صدرالمتألهین در باره هویت انسانی مورد بحث و بررسی قرار گیرد. در ابتدا به برخی از مهمترین نظریه های معاصر درباره هویت شخصی اشاره شده است که در مجموع، به دو شاخه تحویلگرایی و غیر تحویلگرایی قابل تقسیم است. تحویلگرایان سعی دارند هویت انسانی را به عنصری مثل حافظه، عنصر بیولوژیکی یا حالات مستمر روانشناختی تحویل ببرند و غیر تحویل گرایان دیدگاهی مخالف این دارند. برغم آنکه نظریه صدرا با هیچکدام از نظریه های مطرح شده همخوانی ندارد اما از جهاتی میتوان آنرا با رویکرد غیر تحویلگرایانه سازگارتر دید. صدرا سعی میکند با تکیه بر مبانی وجود شناختی و نفس شناختی فلسفه خود، تصویری از هویت انسانی ارائه کند که در عین حال که ناظر به ماهیت انسانی است، بیانگر هویت شخصی هم باشد؛ هویتی که در فرایند شکلگیری آن سه عنصر ملکات، نیات و اعمال نقش عمدهیی ایفا میکنند. میزان سازگاری این سه عنصر با عقلانیت باعث میشود تا انسانها هویتهای متفاوتی داشته باشند. علاوه بر اینکه هیچ انسانی دارای هویت واحد و ثابتی نیست بلکه هویت، واقعیتی است ممتد که در عین وحدت، یک حقیقت متکثر است.
حقوق بشر و شبیه سازی انسانی
حوزههای تخصصی:
برخی از مخالفان شبیه سازی، آن را به لحاظ حقوق بشری نادرست و غیر اخلاقی می دانند و برای اثبات دیدگاه خود به دلایلی تمسک می جویند؛ از جمله آنکه هر انسانی حق دارد هویت و فردیت انسانی متفاوت و متمایز از دیگران داشته باشد. شبیه سازی، نقض این حق طبیعی است؛ به دو دلیل: نخست آنکه هویت انسانی که از طریق غیر جنسی پدید می آید، مخدوش خواهد شد و دیگر نمی توان به او به چشم یک انسان کامل نگریست. دوم آنکه انسانی که از این طریق تولید می شود، نسخة بدل انسانی دیگر است و این نقض حق متفاوت بودن و منحصربه فرد بودن است. به این ترتیب، از منظر حقوق بشری، شبیه سازی انسانی به دو دلیل نادرست و ناقض حقوق انسانی است: نقض هویت انسانی و دیگری نقض منحصر بودن و یگانگی فرد.
مقاله حاضر می کوشد با توضیح ماهیت شبیه سازی انسانی، مواردی را که ادعا می شود مخالف حقوق بشر است بررسی نماید و قوت ادله ای را که از این منظر در مخالفت با آن ارائه شده، بسنجد.
اصول حاکم بر تحلیل مفهومشناختی سبک زندگی از نگاه ملاصدرا(مقاله ترویجی حوزه)
حوزههای تخصصی:
هدف این نوشتار، تحلیل مفهومی سبکزندگی با توجه به مبانی و اصول فلسفه ملاصدرا در این مسأله است. مسأله اصلی این است که ملاصدرا با چه رویکردی به تحلیل این مفهوم پرداخته و در نهایت چه تعریفی از آن ارائه نموده است؟ هرچند این اصطلاح به عنوان یک مفهوم مستقل در فلسفه ملاصدرا جا باز نکرده است؛ اما با نگاه به اصول مورد قبول او و با روش توصیفی تحلیلی نه تنها میتوان باب آن را در حکمت متعالیه گشود؛ بلکه بسیاری از دغدغههای موجود در این زمینه را پاسخ گفت. رویکرد انسانشناسانه و فلسفی، نگاه جامع و کلان به شبکه هستی، تحلیل هویت و رابطه آن با سبکزندگی، نگاه غایتشناختی به مسأله، تمرکز بر محتوای سبکزندگی و توجه به مقتضیات سبکزندگی مطلوب از جمله اصول حاکم بر تحلیل مفهومشناختی سبکزندگی از نگاه صدرایند. با لحاظ این اصول، سبکزندگی عبارت است از چگونگی تنظیم روابط انسان با خدا، خود، انسانهای دیگر و محیط، تحت مدیریت الهی، در جهت غایت معین که متأثر از ذات و صفات انسانی، باورها، ارزشها و نگرشهای پذیرفته شده، همچنین متناسب با امیال و خواستههای حقیقی انسان و وضعیت محیطی اوست.
تحلیل انتقادی نتایج فلسفی آزمایش های مغز دوپاره در چارچوب نظام فلسفی ابن سینا و ملاصدرا(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن زمستان ۱۳۹۹ شماره ۸۴
41 - 76
حوزههای تخصصی:
پزشکان در دهه 1960 جهت درمان بیماران صرع، اتصال میان دو نیم کره مغز در این بیماران را قطع کردند. البته این اعمال جراحی ادامه نیافت و در زمان کوتاهی متوقف شد. بیماران مغز دوپاره در طی حدود 60 سال تحت آزمایش های گوناگونی قرار گرفتند. این آزمایش ها عملکرد هر نیم کره مغز را مستقل از نیم کره دیگر ارزیابی می کردند. اسپری و گازانیگا مدعی اند قطع اتصال میان دو نیم کره مغز در این بیماران سبب شده است دو مرکز آگاهی مستقل از هم در مغز آنها شکل بگیرد؛ به عبارت دیگر این بیماران تبدیل به دو شخص انسانی شده اند. این آزمایش ها و نتایج حاصل از آن به عنوان یک دلیل تجربی جهت دفاع از فیزیکالیسم مورد توجه قرار گرفته اند. در این پژوهش نشان داده می شود در چارچوب نظام فلسفی ابن سینا و ملاصدرا هویت انسانی در این بیماران تقسیم نشده است و همچنین با فرض صحت این آزمایش ها کوشش می شود توجیه معقولی از این آزمایش ها در درچارچوب نظام فلسفی ابن سینا و ملاصدرا پیشنهاد گردد. در این بیماران، قوای حسی و فرایند حصول ادراکات حسی تقسیم شده است؛ به گونه ای که هر نیم کره مغز دارای ادراکات حسی مستقل از نیم کره دیگر است؛ ولی قوه عقل در این بیماران تقسیم نشده است. از آنجا که ویژگی اساسی نفس انسانی از دیدگاه ابن سینا و ملاصدرا تعقل کلیات است، حفظ وحدت قوه عقل در این بیماران دلیلی بر حفظ وحدت هویت انسانی در آنهاست.
بازتعریف هویّت شناسانه مفهوم وطن در رمان «التّائهُون اثر امین معلوف»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
معناسازی و معنابخشی به مفهوم وطن، از دیرباز تا کنون همواره از چالش بر انگیزترین موضوعات در آراء جامعه شناسان، سیاست پژوهان و دیگر عرصه های علوم شناختی بوده است. در این میان، از کارسازترین نگرش هایی که وطن را نه به صورت مستقل، بلکه در پیوند جدایی ناپذیری با انسان قرار داده، تعریفی است که درسایه سار هویّت انسانی صورت می پذیرد. امین معلوف، نویسنده لبنانی تبار مقیم فرانسه، از نویسندگان معاصری است که این پدیده مهم را از دریچه هویّت انسانی نگریسته و جوانب مهمی از آن را در رمان التّائهون مورد تبیین قرار می دهد. وی که در صورت های پیرامتنی، نظریه پردازی های مهمّی را در راستای پیوند دو مقوله وطن و هویت ارائه نموده، تنها معنای منطبق با حقیقت در ذیل مفهوم وطن را در نگرش هایی می پندارد که با اصل هویت انسانی همسو بوده و آن را مخدوش نسازد. این قلم برآن است تا به شیوه توصیفی- تحلیلی، مفهوم وطن را از منظر این نویسنده پردغدغه بررسی و براساس مؤلفه های هویّت شناختی واکاود. نتیجه پژوهش نشان می دهد که در نگاه معلوف، هویّت انسانی و ویژگی های وحدت بخش آن در رویکردهایی چون: «جهان وطنی»، الگوی «ملّی گرایی مدنی» و «کثرت باوری دینی» به شکل ویژه ای انعکاس دارد که با اتخاذ چنین باورهایی از سوی دولتمردان و مردم، وطن در متعالی ترین مفهوم خود تعریف شده، تعارض از میان برخاسته و همبستگی در کارسازترین ظرفیت خود میان آحاد مردم تحقق می یابد.
نقد رویکرد بروس رایشنباخ به سرنوشت انسان و معنویت در آرمان شهر هوش مصنوعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پیشرفت های تکنولوژی در عرصه هوش مصنوعی و ورود به عصر پیوند دستاوردهای بیولوژیکی و دیجیتالی، دورنمایی از آرمان شهر هوش مصنوعی را به تصویر می کشد که در پی انتقال ساختار مغز بیولوژیکی به ماشین های مصنوعی است، تا جایی که عملکرد آن ها بتواند از عملکرد انسان کنونی پیش افتد. اما تحقق چنین آرمانی، از منظر بروس رایشنباخ با چالش های الهیاتی و فلسفی همراه است. در این مقاله با روش تحلیل محتوا سعی در تبیین و ارزیابی این چالش های ادعایی از دو منظر حکمت صدرائی و متخصصان هوش مصنوعی در حیطه های هویت انسانی، معنویت، پرستش خداوند، اراده آزاد و تصمیمات اخلاقی شده است. هر چند دغدغه های رایشنباخ قابل توجه هستند ولی به نظر می رسد با استناد به نظرات متخصصان با اشکالاتی از جمله عدم توجه به بقای الگوهای اولیه و بقای حق انتخاب و آگاهی، امکان انتقال احساسات مذهبی در تجربیات دینی، امکان فرض خدای واقعی به عنوان متعلق تجربه دینی، امکان تحقق مدل هایی از اراده آزاد و امکان گذار به آگاهی اخلاقی در هوش مصنوعی قوی مواجه است.
تغییرات کالبدی فضایی ساختمان های مسکونی از منظر ارزش های بومی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دانش های بومی ایران سال ۱۰ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۰
113 - 151
حوزههای تخصصی:
بناهای تاریخی ایرانی جلوه هایی از جهان بینی و ساختار فرهنگی- اجتماعی- بوم شناختی است که مبتنی بر مفاهیم، اصول، ارزش های بومی، به تأمین نیازهای زمانی و مکانی کاربرانش همت گماشته است. دوری تاریخی روزگار معاصر از سیر تکامل دستاوردهای پیش کسوتان معماری و بعضاً تقلید سطحی از شکل و ظاهرگذشته معماری، بسیاری از معماران زمان حال را با دغدغه شکل گیری اثر معماری مواجه نموده است. سوال پژوهش این است که ویژگی های کالبدی فضایی ساختمان های مسکونی از منظر تحقق ارزش های بومی در طی گذشت زمان چه تغییری کرده است؟ پژوهش حاضر، مطالعه توصیفی- تحلیلی با هدف تبیین جایگاه ارزش های بومی در معماری ایرانی، به واکاوی تغییرات کالبدی فضایی ساختمان های مسکونی از منظر تحقق ارزش های بومی در گذشت زمان می پردازد. مقایسه نمونه های مطالعاتی، مبتنی بر معیارهای 4 گانه انجام گرفت. نتایج بر این مهم تأکید دارد که با بازشناسی ارزش های بومی خانه های تاریخی و واکاوی تغییرات کالبدی فضایی ساختمان های مسکونی از منظر ارزش های بومی در طی گذشت زمان می توان ساختمان های مسکونی زمان حال را همگام با ارزش های بومی شکل داد.