مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
حیث التفاتی
منبع:
روش شناسی علوم انسانی سال ۲۷ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۱۰۸
85 - 102
از مهم ترین تلاش های فلسفی جان سرل، رفع تعارضات جدیدی است که در حوزه فلسفه ذهن[1] مطرح شده است. از این جهت وی به عنوان یک فیلسوف ذهن سعی می کند چالش هایی را مرتفع کند که یافته های علم عصب زیست شناختی در برابر متافیزیکِ محضِ[2] فلسفی قرار داده است. هدف اصلی این مقاله بررسی دیدگاه سرل در این باب است و مسئله نگارنده این است که نشان دهد توضیح هستی شناسانه سرل از حیث التفاتی بر مبنای رویکرد فیزیکالیسم مشکل آفرین است؛ هرچند وی از روش ها و مقدمات موجهی استفاده می کند. این بررسی در دو محور کلی انجام شده است: نخست آنکه دیدگاه سرل درباره «حیث التفاتی» تبیین و بررسی شده و سپس نحوه پاسخ او به مناقشات برآمده از عصب زیست شناسی [طبیعت گرایانه] (به نوعی فیزیکالیسم مورد نظر سرل) ارزیابی و بررسی شده است. با بررسی دیدگاه سرل و با توجه به نقدهایی که بر دیدگاه وی مطرح خواهیم کرد، آشکار می شود که اگر هم چالشی میان مباحث عصب زیست شناختی و بحثِ متافیزیکی در بابِ حیث التفاتی وجود نداشته باشد −که این خود محلِ مناقشه است− به نظر نمی رسد اراده علمی فلسفی جان سرل برای حل این چالش کافی باشد.
تحلیل نقد سارتر بر خوداستعلایی هوسرل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۴۹ پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲
153 - 170
حوزه های تخصصی:
هوسرل بر این باور است که «خود» یا «سوژه» محور هرگونه فعلِ آگاهی و به ویژه شناخت است. به باور وی در هر عمل آگاهی، از یک سو قطب «اگو» (خود) و در سمت مقابل آن، عین یا ابژه را می توان تشخیص داد. خود سوژۀ این همانی است که در همۀ اعمال فرآیند یکپارچۀ آگاهی عمل می کند؛ از این رو، مرکز یگانه ای است که هرگونه کنشِ آگاهی را صورت می دهد؛ یعنی مرکز همۀ تأثیر و تأثرها، ادراکات، لذت ها، رنج ها و هرگونه حالت موجود در آگاهی به حساب می آید؛ اما سارتر، به رغم تأثیرپذیری انکارناپذیر از هوسرل، به تقابل با برداشت وی از «خود» پرداخته است و خودی را که هوسرل با چنان شرایطی، استعلایی می پندارد، به نقد کشیده است. به نظر سارتر، خود صرفاً متشکل از حالات محض انتزاعی نیست که با سوژۀ استعلایی محض برابری کند، بلکه خود یا «من» بیرون از امر استعلایی صرف و در میان جهان واقع وجود دارد و به واسطۀ آزادی و حق انتخاب که نشان از جنبۀ اگزیستانسیال آن دارد، به تعالی می رسد. با وجود این، هم صدا با هوسرل، «حیث التفاتی» آگاهی را بنیان کنش های آگاهانۀ «خود» می داند. در این پژوهش تلاش می کنیم «خود استعلایی» مورد نظر هوسرل را تحلیل و انتقادات سارتر را بر آن بررسی کنیم.
خوانش هایدگر از روایت هوسرل درموردِ حیث التفاتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شناخت پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۸۵
111 - 133
حوزه های تخصصی:
هایدگر از ابتدا فهم پدیدارشناسی را با نقد هوسرل آغاز کرد و، در بیشتر نوشته های خود، از تأثیر آرای هوسرل بر اندیشه خود و وام داری اش به او سخن گفته است. وی که اصلی ترین مسئله پدیدارشناسی را روشن سازی معنای فلسفی خودش می دانست به شیوه «با هوسرل ضدّ او اندیشیدن» را مشخصه کار خود در توجه به پدیدارشناسی قرار داد. از طرف دیگر، آموزه حیث التفاتی هسته مرکزی پدیدارشناسی هوسرلی است که میراث بزرگ و مهم برنتانو به شمار می آید. حیث التفاتی هوسرلی ناظر به این است که آگاهی معطوف به چیزی است و هر اندیشه و ایده روی به سویِ چیزی دارد. هایدگر، با فراروی از مباحث آگاهی، حیث التفاتی را به تجربه زیسته گره زده و آن را در قالب «زندگی رو به سویِ چیزی» درمی آورد. این مقاله روایتی تحلیلی است از نقد و بازخوانی هایدگر از حیث التفاتی هوسرل و اینکه چگونه هایدگر، باتوجه به آثار استاد خود، در درس گفتارها و نوشته های خود حیث التفاتی را بر مدار وجودشناختی مورد نظر خویش پیش می برد و درعینِ اینکه پیشروی او همراه با طرح هوسرل است ضدّ او نیز می اندیشد. نتیجه این بازاندیشی و بازخوانی هایدگر این است که دازاین جانشین آگاهی می شود و حیث التفاتی مسیری برای فهمِ در- جهان - بودنِ دازاین شناخته می شود.
بازسازی راه حل «بالقوه» ابن سینا در حیث التفاتی به گذشته و آینده برپایه نوعی کل گروی حداقلی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال هفدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳ (پیاپی ۶۷)
7 - 37
حوزه های تخصصی:
ابن سینا می گوید اگر علمی درباره گذشته یا آینده داشته باشیم، چنین علمی بالقوه مضاف به خارج است، اما معنای «بالقوه» را مشخص نمی کند. اگر این دیدگاه «بالقوه» ابن سینا را به معنای بالقوه بودن متعلق صدق بگیریم و سپس آن را به علل مادی ارجاع دهیم، می توان با اصلاح و بازسازی فراوان به نوعی راه حل کل گروانه حداقلی درخوری رسید: «متعلق صدق یک امر آتی همه علل مادی و اعدادی آن است در زمان حاضر و متعلق صدق یک امر گذشته همه آثار و معلول های مادی آن است در زمان حاضر». این راه حل کل گروانه حداقلی را از راه ترجح بلامرجح و مقایسه با تعریف رسمی ابن سینا و مقایسه با «حصول تمیز با همه اسباب و علل» در عبارات ابن سینا و مقایسه اعتبار راه حل کل گروانه حداقلی با علم به گذشته و آینده در حالت عادی (یعنی بدون لحاظ دشواره حیث التفاتی به عدم) نشان خواهیم داد. در پایان هم به میزان مطابقت مطابِق و مطابَق در چنین راه حلی اشاره می کنیم و هم نشان می دهیم که راه حل کل گروانه حداقلی خارج از نظام سینوی نیز می تواند پذیرفتنی باشد و لزومی ندارد تقسیم بندی قدما در مورد علل اربعه و مباحثی چون هیولی و قوه را نیز بپذیریم.
طمأنینه محض: بررسی امکان وجود حالات نفسانی غیر التفاتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال نوزدهم بهار ۱۳۹۸ شماره ۵۸
121 - 136
حوزه های تخصصی:
وجود حالات نفسانی محض و غیر التفاتی به ویژه آگاهی محض از مسائل محل تلاقی فلسفه ذهن و فلسفه عرفان است. غالب احوال و مقامات مطرح از سوی عارفان دارای متعلق هستند. اما در منازل عرفانی گاه سخن از به دست آوردن احوال و مقاماتی است که داشتن متعلق درباره ی آنها بی معناست و لزوماً در موردآن حال و مقام «به از» معنا ندارد. معتقدان به این دیدگاه صرفاً با بررسی حالت آگاهی محض، به عنوان یک حالت نفسانی غیر التفاتی که از سوی عارفان گزارش شده است، در جهت اثبات وجود این نوع حالات استدلال کرده اند. اما به نظر می رسد حالات نفسانی غیرالتفاتی دیگری نیز وجود دارد. یکی از این حالات نفسانی غیر التفاتی مقام عرفانی «طمأنینه محض» است. اما آیا حقیقتی به نام طمأنینه محض و بدون متعلق امکان پذیر و فهم پذیر است یا هر طمأنینه ای لزوماً دارای نسبت است و «به» متعلقی وابسته است؟ می توان گفت که عارف در مرتبه ای از سیر و سلوک در حالتی قرار می گیرد که بی آنکه به چیزی قرار و آرام بیابد در فراخنایی از طمأنینه خواهد بود. روح او صرفاً در اطمینان است نه آنکه مطمئن به چیزی باشد. دو استدلال از منظر عرفانی بر تحقق طمأنینه محض می توان ارائه کرد: تلازم علم و طمأنینه و پیوند طمأنینه با تقدیر عهد الست در عرفان اسلامی.
سنجش انتقادی فهم جان سرل از طبیعت گرایی زیست شناختی براساس حیث التفاتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روش شناسی علوم انسانی سال ۲۹ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱۱۵
43 - 57
حوزه های تخصصی:
جان سرل با صورت بندی نظریه طبیعت گرایی زیست شناختی می کوشد توضیحی قانع کننده برای رابطه بین حالت های ذهنی و بدن (مغز) و حل و فصل مشکل کهن ذهن−بدن ارائه دهد. خاستگاه اصلی طبیعت گرایی زیست شناختی، نظریه های زیست شناسی و فیزیکی، به ویژه دو نظریه تکامل زیستی و اتمی ماده است؛ بنابر نظر سرل، حالت های ذهنی همانند آگاهی و حیث التفاتی، بخشی از جهان طبیعی هستند و فرایندهای زیست شناختی مغز، یعنی فرایندهای سلول های عصبی سبب ایجاد آگاهی و نیز حیث التفاتی می شوند. هدف این مقاله سنجش انتقادی مفهوم سرل از طبیعت گرایی زیست شناختی مبتنی بر موضوع مرتبط با «حیث التفاتی» است؛ ازاین رو نخست با توضیح نظریه طبیعت گرایی زیست شناختی سرل نشان داده می شود که مبانی اصلی این نظریه عبارتند از اینکه همه پدیدار های ذهنی، مانند احساسات و عواطف، افکار و اندیشه ها معلولِ فرایندهای فیزیکی و شیمیایی موجود در مغزند و نیز پدیدار های ذهنی صرفاً ویژگی های سطح بالاتر مغزند. سپس با بیان اشکالات این نظریه مشخص می شود که آیا برخورد با آنها (اشکالات) از موضعِ طبیعت گرایی زیست شناختی امکان پذیر است؟
کارکرد پدیدارشناسانه عناصر فرمی سینما (با تأکید بر پدیدارشناسی هوسرل)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال بیستم آذر ۱۴۰۲ شماره ۱۲۶
49 - 60
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: در میان مؤلفه های رویکرد پدیدارشناسی، اپوخه عنصری است که وجه روشی این رویکرد را بیش از سایر مؤلفه ها بر دوش می کشد. از طرف دیگر سینما مملو از عناصری فرمی است که می تواند استفاده یا عدم استفاده و یا نحوه استفاده از هر کدام از این عناصر بر نحوه ادراک مخاطب تأثیر بگذارد. پژوهش پیش رو تلاش می کند تا به مواجهه پدیدارشناسانه با ابژه به واسطه سینما و فیلم بپردازد.هدف پژوهش: بررسی امکان تحویل پدیدارشاسانه ابژه خارجی و ابژه زیبایی شناسانه به واسطه سینما و فیلم است.روش پژوهش: پژوهش با روشی تحلیلی در میان مؤلفه های پدیدارشناسی، تنها عنصر روشی آن یعنی اپوخه را برجسته کرده و با روشی توصیفی-تحلیلی، نسبت تمامی عناصر فرمی موجود در یک فیلم را با اپوخه می سنجد.نتیجه گیری: این پژوهش نشان می دهد که امکان تحویل پدیدارشناسانه ابژه خارجی به واسطه فیلم وجود دارد و به طریق اولی در ابژه های زیباشناختی این امکان محقق است.
تبیین حکیم مصلح الدین لاری از حرکت شناسی ابن سینا (مقدّمه، تصحیح و تحقیق رسالة فی بحث الحرکة)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۵۱ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱
59 - 82
حوزه های تخصصی:
مصلح الدین لاری، فیلسوف و تاریخ نگار قرن دهم هجری/ شانزدهم میلادی است که زندگی خود را در سه قلمرو تاریخی و جغرافیایی صفوی در ایران، گورکانی در هند، و عثمانی در آسیای صغیر سپری کرد. این تجربۀ زیسته، رهاورد فرهنگی و اجتماعی به همراه داشت که می توان پیامدهای آن را در نگارش های لاری دنبال کرد. یکی از آثار مهم حکیم لاری اثری است با عنوان أنموذج العلوم که به صورت مستقل دو نسخه از آن در کتابخانه های ترکیه شناسایی شده است. نیز سه نسخه برگرفته از این اثر با عنوان رسالة فی بحث الحرکة در کتابخانه های ایران، آلمان و ترکیه نگهداری می شود. رسالة فی بحث الحرکة لاری دوازدهمین بخش از رساله أنموذج العلوم است که لاری آن را در بیست و یک بحث تنظیم کرده است و مسائلی از علوم نقلی و علوم عقلی را در آن گنجانده است. رهیافت انتقادی لاری در این اثر به گونه ای است که ارزش فلسفی این اثر هنوز پس از چهار قرن در روزگار ما از اهمیّت برخوردار است. ارسطو، فارابی، ابن سینا، سهروردی، قوشچی و دوانی در زمرۀ اندیشمندانی هستند که لاری در نگارش خود به بررسی آراء آنها پرداخته است. لاری در این اثر با دوانی هماوردی کرده است و در پرتو انتقاد از دوانی، نگرش فلسفی خود را بیان می کند. در این اثر این مباحث بررسی شده است: تعریف حرکت، اجزاء حرکت، حرکت و زمان، آن سیّال، امور غیر متناهی و امور متعدّد، حرکت به دو معنی توسّط و قطع، توارد افراد مقوله، حرکت در کمّ، تکاثف و نموّ، متّصل واحد، واحد طبیعی، وحدت جسم، طبیعت جسم، فرد به مثابه امر معیّن، و شخص.
جست وجوی مؤلفه های اساسی پدیدارشناسی هوسرل در شعر قیصر امین پور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شعرپژوهی سال ۱۶ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۶۰)
135 - 158
جست وجوی مؤلفه های اساسی پدیدارشناسی هوسرل در شعر قیصر امین پور چکیده پدیدارشناسی از مهم ترین شیوه های تفکر فلسفی معاصر است که ادموند هوسرل آن را پایه گذاری کرد و سریع به شیوه ای برای تحقیق در حوزه های مختلف علوم انسانی ازجمله نقد ادبی تبدیل شد. پدیدارشناس با تعلیق رویکرد طبیعی به جهان و تمرکز بر تفسیر پدیده ها آنچنان که بر سوبژه پدیدار می شود، به شناخت و تبیین ابژه ها می پردازد. ازآنجاکه هنرمندان به ویژه شاعران درواقع به توصیف جهان زیسته ی خود آنچنان که برایشان پدیدار شده است می پردازند، می توان مؤلفه های روش پدیدارشناسی مانند «قصدیت» یا «حیث التفاتی»، «اپوخه»، رابطه ی «اگو» و جهان زیسته اش و «زمان آگاهی» را در آثار آنان ردیابی کرد. قیصر امین پور از شاعران صاحب سبک معاصر است که در این پژوهش با روش تحلیلی توصیفی و مقایسه ای، اشعار منتخبی از او را بررسی و تحلیل و مؤلفه های پدیدارشناسانه ای را استخراج کرده ایم که در توصیف جهان زیسته اش به کار گرفته است. نتایج تحقیق نشان می دهد که امین پور در اشعار خود به «اپوخه»، «حیث التفاتی» و «اگو» اشاره داشته است. قیصر در مواردی به «شهود آیدتیک» پدیده ها پرداخته و چنان که در نمونه ای ارائه کرده ایم، «زمان آگاهیِ» هوسرل در تحلیل برخی اشعار او می تواند راهگشا باشد. واژه های کلیدی: اپوخه، پدیدارشناسی، حیث التفاتی، زمان آگاهی، شهود آیدتیک، قیصر امین پور. نقد پدیدارشناختی، هوسرل.