مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
بافت های ناکارآمد
منبع:
نقش جهان سال دهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۱
33-42
حوزه های تخصصی:
اهداف: هدف از پژوهش حاضر، سنجش میزان پایداری اجتماعی در بافت های ناکارآمد شهری و تبیین مولفه های آن در بافت تاریخی و حاشیه نشین شهر اردبیل به مثابه دو نمونه از بافت های ناکارآمد شهری است. روش ها: داده های پژوهش در سال ۱۳۹۷ با روش کتابخانه ای و پرسش نامه گردآوری شد و با روش T تک نمونه، تحلیل عاملی و تحلیل رگرسیون، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نمونه مورد بررسی شامل ۲۰۰ نفر از ساکنان بافت تاریخی و ۲۰۰ نفر از ساکنان بافت حاشیه نشین شهر اردبیل بود که به روش خوشه ای نمونه گیری شدند. یافته ها: مولفه های پایداری اجتماعی در هر دو بافتِ مورد مطالعه، وضعیت نامناسبی دارد. با این حال، بافت حاشیه نشین نسبت به بافت تاریخی دارای وضعیت نامناسب تری بود. براساس نتایج تحلیل عاملی، عوامل بهبود پایداری اجتماعی در زیرمجموعه چهار عامل اصلی قرار می گیرند که این چهار عامل در مجموع ۶۳ تا ۶۸% واریانس متغیر وابسته یعنی پایداری اجتماعی را تبیین می کنند. همچنین اثرگذاری عوامل در هر یک از پهنه ها به طور معنی داری متفاوت بود. به طوری که مهم ترین عامل موثر بر پایداری اجتماعی در بافت تاریخی، عامل سرمایه اجتماعی است که توسط متغیرهایی مانند مشارکت اجتماعی، تعاملات اجتماعی، اعتماد اجتماعی و هویت جمعی توضیح داده می شود. در مقابل، مهم ترین عامل موثر بر پایداری اجتماعی در بافت حاشیه نشین، برخورداری از امکانات رفاهی- زیرساختی است که توسط متغیرهایی مانند کیفیت مسکن، امنیت و دسترسی به خدمات عمومی تبیین می شود. نتیجه گیری: نتیجه نهایی این بود که وجود تفاوت های ذاتی بین بافت های تاریخی و حاشیه نشین، لزوم تدوین طرح های بازآفرینی جداگانه را برای هر یک، متناسب با ویژگی های آنها می طلبد.
ارزیابی بافت های ناکارآمد شهری براساس رویکرد بازآفرینی پایدار (مطالعه موردی: بافت ناکارآمد شهر یزد)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های جغرافیایی برنامه ریزی شهری دوره ۸ تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲
327 - 345
حوزه های تخصصی:
رشد بی رویه و شتابان شهرنشینی و شهرگرایی، مشکلات زیادی را به همراه داشته است. یکی از این مشکلات عمده، وجود بافت های ناکارآمد شهری است؛ یعنی پهنه هایی از فضاهای شهری که در مقایسه با سایر پهنه های شهر از جریان توسعه و چرخه تکاملی حیات عقب افتاده اند و به کانون مشکلات و نارسایی های شهری تبدیل شده اند. در سال های اخیر، رویکرد بازآفرینی شهری به عنوان رویکردی متأخر در حوزه مرمت، برای حل مشکلات بافت های ناکارآمد شهری مطرح شده است. برای رسیدن به بازآفرینی باید توسعه پایدار شهری مدنظر قرار بگیرد؛ از این رو رویکرد بازآفرینی پایدار شهری، با درنظرگرفتن همه ابعاد اجتماعی، اقتصادی، کالبدی و زیست محیطی، به بافت دیدگاهی جامع، یکپارچه و پایدار برای بهبود وضعیت کالبدی، اجتماعی و زیست محیطی بافت های ناکارآمد دارد. پژوهش حاضر با شناخت عوامل مؤثر بر ناکارآمدی بافت های شهری و ارزیابی میزان پایداری و ناپایداری در بافت ناکارآمد شهر یزد و به روش کیفی-کمی انجام گرفته است. در بخش اول (پژوهش کیفی) داده های پژوهش با مطالعه مبانی نظری و ادبیات پژوهش، معیارها و شاخص های مؤثر بر بازآفرینی پایدار، برمبنای رویکرد منتخب پژوهش شناسایی شدند. در بخش دوم (پژوهش کمی) نیز به روش پیمایشی، 385 پرسشنامه میان ساکنان بافت ناکارآمد تکمیل و با استفاده از نرم افزار SPSS تحلیل شدند. عوامل متعددی در بازآفرینی پایدار بافت های ناکارآمد شهری دخیل هستند؛ از این رو در مطالعات کیفی پژوهش با بررسی لایه لایه ای، مسئله بافت های ناکارآمد شهری بررسی شده است. نتایج کمی پژوهش نشان می دهد این منطقه در وهله اول از نظر اقتصادی و در مرحله بعد از نظر ابعاد کالبدی، مدیریتی، اجتماعی و زیست محیطی ناپایدار است. درواقع ناپایداری ابعاد اقتصادی بافت ناکارآمد، نمود خود را به صورت ناپایداری دیگر ابعاد به ویژه ابعاد کالبدی نشان می دهد؛ بنابراین رویکرد بازآفرینی شهری پایدار به دلیل چشم انداز جامع و یکپارچه خود می تواند نسخه مناسبی برای مداخله در این بافت ها باشد.
ارزیابی تاب آوری انسانی در بافت های ناکارآمد شهری (مورد مطالعه: بافت ناکارآمد شهر سنندج)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اهداف: هدف این پژوهش، سنجش میزان تاب آوری سکونتگاه های ناکارآمد شهر سنندج در ابعاد انسانی (اجتماعی- فرهنگی، اقتصادی و نهادی- مدیریتی) است. روش: روش پژوهش، توصیفی- تحلیلی و نوع مقاله پژوهشی- مطالعه موردی است و از نظر شیوه دریافت اطلاعات، در حوزه مطالعات کتابخانه ای- میدانی قرار دارد. برای استخراج شاخص ها از مطالعات کتابخانه ای داخلی و خارجی استفاده شد و شاخص های ابعاد مختلف جهت تعیین میزان اهمیت در اختیار 30 نفر از کارشناسان در رشته های مختلف قرار گرفت. برای سنجش میزان تاب آوری در سطح محدوده، داده های پرسش نامه خانوار در نرم افزار SPSS وارد و با استفاده از آزمون تی تک نمونه ای میزان تاب آوری استخراج شد. جهت تحلیل عوامل تاب آوری انسانی از مدل معادلات ساختاری در نرم افزار لیزرل استفاده شده است. به منظور تبیین میزان اختلاف میانگین تاب آوری در گونه های بافت ناکارآمد از آزمون تحلیل واریانس استفاده شد و در نهایت، گونه های بافت با استفاده از آزمون دانکن طبقه بندی شدند. یافته ها/ نتایج: یافته ها حاکی از آن است که میزان تاب آوری در محدوده 16/3 بوده، با توجه به اینکه از میانگین 50/3 کمتر است، می توان گفت محدوده بافت ناکارآمد، تاب آور نیست. از لحاظ ابعاد مورد بررسی، بعد اجتماعی- فرهنگی با 64/3 از متوسط 50/3 بالاتر بوده و نسبتاً تاب آور می باشد. کمترین میزان تاب آوری با 75/2 مربوط به بعد اقتصادی و پس از آن بعد مدیریتی با 09/3 بوده است. همچنین بین گونه های مختلف بافت ناکارآمد از لحاظ تاب آوری انسانی اختلاف معناداری وجود دارد. به لحاظ مجموعه شاخص های انسانی، بافت با پیشینه روستایی و سکونتگاه های غیررسمی در گروه اول و بافت ناکارآمد میانی و بافت تاریخی در گروه دوم طبقه بندی می شوند. نتیجه گیری: نتایج به دست آمده نشان می دهد تاب آوری بافت ناکارآمد سنندج در شرایط نامناسبی قرار دارد. با توجه به پایین بودن سطح تاب آوری ابعاد اقتصادی و مدیریتی و اهمیت آن ها در تاب آوری محدوده، باید تلاش لازم در زمینه ارتقاء این شاخص ها لحاظ شود. سکونتگاه های غیررسمی و بافت های با پیشینه روستایی وضعیت نامناسبتری نسبت به سایر محدوده های بافت ناکارآمد دارند.
بازآفرینی بافت های ناکارآمد شهری با رویکرد مدیریت بحران زلزله(مطالعه موردی: شهر سقز)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مخاطرات محیط طبیعی سال دهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۲۹
87 - 106
حوزه های تخصصی:
رویکرد بازآفرینی شهری به عنوان جدیدترین رویکرد حفاظت از بافت های ناکارآمد شهری در مقابل بلایا طبیعی همچون زلزله، برخاسته از اصول توسعه پایدار و برنامه ریزی سیستمی است، که توجه هم زمان به ابعاد فیزیکی، اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی را مدنظر قرارداده است. در این پژوهش با هدف بازآفرینی بافت های ناکارآمد محلات 22گانه شهر سقز با رویکرد مدیریت بحران زلزله؛ 49شاخص مؤثر در بازآفرینی بافت های ناکارآمد محلات شهر سقز در محیط MicMac ارزیابی شده اند تا عوامل کلیدی استخراج شوند، سپس این عوامل با استفاده از مدل Todim در سطح محلات 22گانه شهر اولویت بندی شوند. لازم به ذکر است که جمع آوری داده های مربوط به معیارهای کلیدی با استفاده از برداشت میدانی، اطلاعات آماری سال1395 و مدل تحلیل شبکه در سیستم اطلاعات جغرافیایی بوده است ، همچنین وزن دهی اولویت ها بر اساس اهمیت و نیاز شهروندان، در ماتریس سلسله مراتبی AHP بوده است. یافته های تحقیق بیانگر استخراج 27 شاخص به عنوان عوامل کلیدی بوده که الگوی توزیع ناپایدار را نشان می دهند. نتایج تحقیق نشان می دهد که با توجه به معیارهای بازآفرینی بافت های ناکارآمد محلات 22گانه شهر سقز، محلات 22، 2، 8 و 21 که در جنوب غربی و قسمتی از شمال شهر واقع شده اند از ناکارآمدی کمتری برخوردارند در مقابل محلات 16، 17، 19، 6، 18، 4، 13 و 1 که در جنوب شرقی، تا حدودی شمال شرقی، غرب و مرکز شهر واقع شده اند جزو محلاتی با ناکارآمدی بالا محسوب می شوند که در میان ابعاد بازآفرینی بافت های ناکارآمد شهری، شاخص های اقتصادی، کالبدی(درونی و بیرونی)، زیست محیطی و اجتماعی به ترتیب بیشترین تا کمترین رتبه را به خود اختصاص داده اند لذا به منظور بازآفرینی بافت های ناکارآمد محلات شهر سقز لازم است که این عوامل به ترتیب موردتوجه قرارگرفته و در جهت تحقق بازآفرینی اقدامات لازم انجام شود.
بازشناسی قابلیت های بازآفرینی در بافت های ناکارآمد (مطالعه موردی: منطقه چهار شهرداری کلانشهر تبریز)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بافت های ناکارآمد شهری به عنوان بخشی از بافت های قدیمی شهر در پی تحولات رشد و گسترش شهری به ویژه در طی سده اخیر دچار دگرگونی و تغییرات عمیق گردیده اند. با تأکید برتوسعه پایدار شهری، بازآفرینی شهری به مثابه ی یکی از رویکردهای متعارف توسعه مجدد شهری محسوب می شود. 36 درصد از کل بافت ناکارآمد شهر تبریز، معادل 1200 هکتار در محدوده ی منطقه 4 شهرداری تبریز واقع شده است. نتایج مشاهدات حاکی از آن بود که منطقه 4 تبریز، پتانسیل مناسبی جهت اجرای پروژه های بازآفرینی دارد که در طرح های بازآفرینی توجه جدی به آن نشده است. مقاله حاضر به بازشناسی قابلیت های بازآفرینی در بافت های ناکارآمد در جهت بازآفرینی مطلوب شهری در منطقه موردمطالعه پرداخت. برای تحلیل داده ها از نرم افزار GISو مدل بولین به منظور بازشناسی مکان-های مناسب بازآفرینی در منطقه مربوطه استفاده گردید و با استفاده از مبانی نظری و پیشینه تحقیق، نسبت به انتخاب معیارهای پژوهش شامل معیار طبقات، اسکلت، مصالح، عمر بنا، دانه بندی قطعات، تراکم جمعیتی، تراکم ساختمانی و سطح اشغال اقدام شد. بازشناسی بافت محلات با تاکید بر رویکرد بازآفرینی، گواه قدمت زیاد ساختمان ها و فرسودگی، کیفیت ابنیه پایین، نفوذناپذیری و عرض معابر پایین در اکثر محلات، تراکم بالای ساختمانی و جمعیتی ناشی از ریزدانگی قطعات، و وضعیت نامناسب مسکن در منطقه 4 بود. همچنین، نقشه پهنه بندی اجرای طرح باز آفرینی برای منطقه، نشان داد 34.76 درصد از منطقه(بخش شمال شرقی و بخشی از محدوده مرکزی) بیشترین و 0.88 درصد از منطقه(بخش جنوبی) کمترین قابلیت اجرای طرح های بازآفرینی را دارند. بنابراین با رویکرد بازآفرینی شهری می تواند نسخه بهینه ای برای ارتقاء وضعیت زندگی و مسکن باشد.
ارزیابی جایگاه مؤلفه های حکمروایی خوب شهری در بازآفرینی بافت های ناکارآمد شهری (مطالعه موردی: منطقه 12 شهر تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه کلام سال هشتم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲
137 - 160
حوزه های تخصصی:
یکی از رویکردهای نوین مدیریت شهری و مدیریت بافت های ناکارآمد شهری، رویکرد حکمروایی خوب شهری است که فرایندی از همیاری دولت، بخش عمومی، جامعه مدنی و بخش خصوصی است. هدف پژوهش حاضر بررسی جایگاه حکمروایی خوب شهری در بازآفرینی بافت های ناکارآمد شهری منطقه 12 شهرداری تهران می باشد. روش پژوهش توصیفی- تحلیلی و مبتنی بر داده های اولیه می باشد که جمع آوری اطلاعات اولیه، به صورت اسنادی و پیمایشی و با استفاده از پرسشنامه انجام گرفته است. برای پردازش داده ها از نرم افزارهای SPSS و Smart PLS استفاده شده است نتایج تحقیق نشان دهنده این است که تمامیه مؤلفه های حکمروایی خوب شهری (توانمندسازی، کارایی و اثربخشی، شفافیت، انعطاف پذیری، قانونمندی، عدالت و انصاف، بینش راهبردی، جهت گیری توافقی، مشارکت، مسئولیت پذیری و پاسخگویی) بر تحقق پذیری بازآفرینی بافت های ناکارآمد تأثیر مثبت و معنی داری داشته اند و به عنوان عوامل تحقق پذیری بازآفرینی بافت های ناکارآم شناسایی شده اند. در این میان مؤلفه های توانمندسازی، کارایی و اثربخشی و شفافیت با ضریب های مسیر 820/0، 766/0 و 653/0 بیشترین تأثیر را بر تحقق پذیری بازآفرینی بافت های ناکارآمد داشته اند. همچنین با توجه به ضریب تأثر و رتبه بندی صورت گرفته؛ ابعاد انعطاف پذیری، قانونمندی، عدالت و انصاف، بینش راهبردی، جهت گیری توافقی، مشارکت و مسئولیت پذیری و پاسخگویی در رتبه های بعدی، از نظر درجه اهمیت در تأثیر بر تحقق پذیری بازآفرینی بافت های ناکارآمد شهری قرار گرفته اند.
بررسی بافت های ناکارآمد شهری از منظر میزان خطرپذیری بحران؛ نمونه موردی شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه : خطرپذیری بحران ها در شهرهایی از جهان که در معرض مخاطرات هستند، به شدت در حال افزایش است. در درون شهرها نیز به ویژه شهرهای کشورهای با درآمد پایین و متوسط، برخی فضاهای شهری به گونه ای ساخته شده اند که خطرپذیری ها را به صورتی ناعادلانه توزیع می کنند. در شهر تهران وجود مخاطرات تهدید کننده ای از جمله زلزله، سیل، آتش سوزی و بسیاری از چالش های محیطی در کنار وسعت بالای بافت های ناکارآمد موجب شده این شهر شرایط ویژه ای از نظر مدیریت خطرپذیری بحران داشته باشد. این پژوهش با بهره گیری از رویکرد یکپارچه سازی سیاست های مدیریت بحران و ارتقای بافت های ناکارآمد شهری به دنبال پهنه بندی این بافت ها در شهر تهران به لحاظ آسیب پذیری در برابر مخاطرات مختلف و ارائه راهکارهایی به منظور کنترل و کاهش خسارات ناشی از مخاطرات با تأکید بر سیاست گذاری، برنامه ریزی و پیشگیری می باشد. داده و روش : این پژوهش از نظر نوع، توسع ه ای– کاربردی است و الگوی کلی آن توصیفی– تحلیلی و مبتنی بر روش ارزیابی می باشد که در طی آن مدل سازی، ساخت شاخص ترکیبی و تلفیق و روی هم گذاری لایه ها و داده های اطلاعاتی بر اساس فرایند تحلیل سلسله مراتبی برای تعیین وزن نهایی واحدهای مکانی و پهنه بندی آسیب پذیری بافت های ناکارآمد شهر تهران انجام شده است. داده ها و لایه های مربوط به شاخص ها نیز از منابع و داده های ثانویه مختلفی استخراج شده است. امتیاز دهی به شاخص ها و زیر شاخص ها بر اساس پرسش نامه خبرگان بوده و محاسبات در نرم افزار ARC GIS صورت گرفته است. یافته ها : در شهر تهران همپوشانی زیادی بین محدوده بافت های ناکارآمد شهری و سطح بالاتر فقر شهری و پتانسیل وقوع انواع مخاطرات وجود دارد. در این زمینه، بافت های ناکارآمد نیمه جنوبی شهر تهران به ویژه در مناطق 15، 18 و 20 در درجه نخست و مناطق 16، 17 و 19 در درجه دوم دارای بیشترین پتانسیل خطرپذیری هستند. نتیجه گیری : در محدوده هایی از شهر تهران واقعیت های مدیریت بحران بسیار پیچیده تر از برنامه ریزی ها و سیاست گذاری های موجود است و نظام مدیریت بحران در بافت های ناکارآمد نیازمند ساز و کار متفاوتی در مقایسه با سایر نقاط شهر است. بنابراین در این محدوده ها به منظور کاهش ریسک مخاطرات لازم است توجه ویژه ای به مسئله کاهش فقر شهری و آسیب پذیری و به طور کلی یکپارچه سازی سیاست ها و اقدامات مدیریت خطرپذیری بحران و برنامه های شهرسازی و توسعه اجتماعی و اقتصادی داشت.
امکان سنجی ارائه مدل برای اثر مشارکت اجتماعی بر بازآفرینی بافت های ناکارآمد شهری (نمونه مورد مطالعه: مشهد، 1400)(مقاله علمی وزارت علوم)
طرح های بازآفرینی شهری به خصوص در بافت های ناکارآمد با تنگناهای متعددی روبرو هستند. یکی از مهم ترین دلایل این ناکارآمدی، کندی روند اجرا و کمبود اعتبارات است. معدود طرح های موفق، نشان دهنده آن است که تعامل سازنده مردم و دولت می تواند این مشکل را مرتفع کند. برای رسیدن به این منظور، بر مشارکت مردم تأکید زیادی می شود اما تلاش برای متقاعد کردن مردم، چندان موفق نبوده است. بنابراین تحقیق پیشِ روی برای بررسی عوامل مؤثر بر مشارکت مردم در بازآفرینی بافت های ناکارآمد شهر مشهد به انجام رسید. چارچوب نظری تحقیق رهیافت مشارکتی و در قالب دو نظریه ساختارگرایی و ساختاری- کارکردی انتخاب شد. روش تحقیق توصیفی و تحلیلی است و برای گردآوری داده ها از پرسشنامه محقق ساخته (با روایی 79/0)، استفاده شده است. داده های مورد نیاز نیز از 900 نفر از شهروندان ساکن در بافت های ناکارآمد شهری گردآوری، و نمونه های تعیین شده به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شده اند. داده ها با استفاده از ضریب همبستگی، آزمون تی تک نمونه ای، آزمون فریدمن، معادلات ساختاری و تحلیل مسیر ارزیابی شدند. نتایج نشان دادند که مشارکت اجتماعی و تمامی ابعاد چهارگانه آن (گرایش به نظم اجتماعی (r=0/261)، حس مسئولیت (r=0/290)، احساس امنیت (r=0/278) و بسیج گروه ها (r=0/270) بر حضور و مشارکت ساکنین در بازآفرینی (r=0/449) اثر گذار، و مدل طراحی شده دارای برازش مناسب است. با توجه به مدل طراحی شده و تعیین میزان اثر هر عامل در ابعاد مختلف بازآفرینی، می توان این روند را با سرعت بیشتری پی گیری نمود.
تبیین عوامل اجتماعی مؤثر بر مشارکت ساکنان در بازآفرینی اجتماع محور در بافت های ناکارآمد شهری (موردمطالعه: محله قلعه وکیل آباد شهر مشهد)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
طرح مسئله: با گذر زمان، مفهوم بازآفرینی شهری از ایده تحول فیزیکی به یک فرم جامع و یکپارچه سیاست مداخله با در نظر گرفتن شرایط زمینه ای شهر از طریق استراتژی های زمینه محور (مبتنی بر مکان)، فرایندی مداوم و حاصل شراکت چندبخشی تبدیل شده است. اکنون تعامل اجتماع محلی، جنبه ای جدایی ناپذیر از برنامه های بازآفرینی اجتماعی و اقتصادی است. محله قلعه وکیل آباد یک بافت ناکارآمد میانی و روستابنیان در شهر مشهد است. هدف پژوهش: تبیین نقش برخی عوامل اجتماعی بر تمایل ساکنان برای مشارکت اجتماعی در فرایند بازآفرینی در این محله است. روش پژوهش: توصیفی و علّی، مبتنی بر کاربرد مدل معادلات ساختاری در نرم افزار PLS است. نتایج پژوهش: اول، احساس تعلق، اعتماد به اهالی، تعاملات اجتماعی، اعتماد به سازمان های دولتی، اعتماد به سازمان های مردم نهاد و انسجام و همبستگی به ترتیب بیشترین نقش را بر تمایل ساکنان به مشارکت در فرایند بازآفرینی اجتماع محور در این محله دارد. دوم، ازنظر اهالی مشارکت اجتماعی مردم، اصل اساسی در موفقیت اقدامات بازآفرینی محله است؛ بنابراین مسئولان و برنامه ریزان باید به روش های مختلف درصدد افزایش و برانگیزش نقش هر یک از این متغیرها در محله باشند تا با اتکا به مشارکت ساکنان بازآفرینی موفقی تجربه شود. نوآوری: تعیین عوامل اجتماعی مؤثر بر مشارکت ساکنان با کاربرد روش معادلات ساختاری و نرم افزار PLSنوآوری پژوهش حاضر است.
آینده پژوهی و شناسایی پیشران های کلیدی بازآفرینی بافت های ناکارآمد شهری (مورد مطالعه: بافت تاریخی شهر کرمان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه : پیچیدگی و چندبعدی بودن مشکلات و مسائل شهری همراه با رشد سریع فناوری و جهانی شدن الگوهای تولید، فزونی یافته و عدم ثبات شرایط و احتمال وقوع آینده های گوناگون سبب دشواری تصمیم گیری و برنامه ریزی در خصوص مسائل شهری شده است. در چنین شرایطی بازآفرینی شهری پایدار با رویکرد آینده پژوهی می تواند راهکاری برای مشکلات بافت های ناکارآمد شهری و به طور خاص بافت های تاریخی باشد.
داده و روش : پژوهش حاضر به لحاظ هدف کاربردی، از نظر ماهیت بر اساس روش های جدید علم آینده پژوهی، تحلیلی و اکتشافی است که با به کارگیری ترکیبی از مدل های کمی و کیفی انجام گرفته است. داده های تحقیق با استفاده از روش پیمایشی و ماتریس تأثیرات متقاطع جمع آوری شده است. تحلیل اکتشافی ماتریس تأثیرات متقاطع با استفاده از نرم افزار Micmac انجام گرفته است.
یافته ها : بر اساس نمودار و پراکندگی متغیرها بر روی نقشه متغیرهای تحقیق حاضر به پنج دسته متغیرهای تأثیرگذار ورودی، متغیرهای دووجهی ریسک و هدف و متغیرهای وابسته و متغیرهای مستقل تقسیم می شوند. بر اساس شدت تأثیرگذاری و تأثیرپذیری مستقیم و غیرمستقیم متغیرها درنهایت 9 پیشران کلیدی و به عنوان عوامل اصلی بازآفرینی بافت تاریخی شهر کرمان شناسایی شدند که همان متغیرهای دووجهی و تأثیرگذار محسوب می شوند.
نتیجه گیری : پیشران های کلیدی بازآفرینی بافت تاریخی شهر کرمان عبارت ند از: حفظ اصالت طرح و اثر، ایجاد مدیریت یکپارچه بافت تاریخی، استفاده مجدد از ابنیه و معاصرسازی کاربری ها، تنوع عملکردی و ایجاد سرزندگی، ایجاد ابزارهای حقوقی و قانونی، مشارکت مردم و بخش خصوصی در فرآیند بازآفرینی، پرداخت یارانه و تسهیلات بانکی و ایجاد معافیت های مالیاتی، الگوی جامع برنامه ریز و مدیریت و نقش فرهنگ و صنایع فرهنگی در بازآفرینی.
تحلیل فضایی جدایی گزینی اجتماعی- فضایی در بافت های ناکارآمد شهری موردکاوی: محله قیطریه کلان شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اقتصاد و برنامه ریزی شهری دوره ۴ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
158 - 179
حوزه های تخصصی:
مقدمه تصمیم های عجولانه مدیریتی، مدیریت شهری غیرمتخصص و نبود مطالعات دقیق در طرح های توسعه، در شهرها و به خصوص کلان شهرها، منجر به به وجود آمدن محله هایی با بافت ناکارآمد شده است. یکی از عواقب این تصمیم ها، ایجاد مسئله ای به نام جدایی گزینی در محله های شهری است که به جدایی گروه های مختلف جمعیتی منتج شده است که این مسئله می تواند باعث کاهش تعاملات اجتماعی - اقتصادی ساکنان محله های اطراف آن، کاهش ورود بخش سرمایه گذاری برای توسعه این بافت ها، تغییر نگرش در بیشتر شهروندان نسبت به انتخاب فضای سکونتی خود، مهاجرت ساکنان اصلی و ورود جمعیت غیربومی به بافت و ایجاد مشکلات فراوان برای ساکنان بافت یادشده می شود. در نتیجه این جدایی گزینی، تماس های میان اعضای این طبقه فقیر، زیاد و ارتباط بین طبقه ای، کاهش می یابد و با کاهش طبقه متوسطِ ساکن در بافت ناکارآمد، نابهنجاری های اجتماعی در محله ها شدید می شود. بافت فرسوده واقع در محله قیطریه با جمعیتی حدود 3 هزار نفری، واقع در بافت قدیمی این محله است. دلیل انتخاب محله قیطریه، وجود فرسودگی بافت در بخشی از محله و هسته مرکزی آن و وجود ویژگی های اقتصادی – اجتماعی یکسان در دو قسمت محله (محدوده بافت ناکارآمد و بقیه محله) است. البته، توجه به اهمیت محله به عنوان عنصر پایه نظام شهرسازی در مبانی و مباحث برنامه ریزی شهری و میزان رضایت شهروندان از محل سکونت و مشارکت آن ها در روند بهبود محله ها و نبود توجه کافی در این زمینه، اهمیت و ضرورت انجام این تحقیق را چندین برابر می کند. در این راستا، با وجود مسائل متعدد در این بافت ها، بررسی مسئله ارتباط این نوع بافت ها با مسئله جدایی گزینی فضایی – اجتماعی، می تواند از مهم ترین مسائل محله های شهری تلقی شود. بنابراین، در این پژوهش، به بررسی جدایی گزینی کالبدی و اجتماعی در بافت فرسوده و ناکارآمد محله قیطریه تهران پرداخته می شود.
مواد و روش روش تحقیق در مطالعه حاضر از نظر هدف کاربردی و از نظر روش انجام توصیفی- تحلیلی است. برای گردآوری داده های تحقیق از اطلاعات موجود در بلوک های آماری سال 1395 شهر تهران، داده های طرح تفصیلی و پرسشنامه استفاده شده است. برای بررسی نحوه توزیع و پراکنش پدیده های اجتماعی و فضایی کالبدی در محیط سیستم اطلاعات جغرافیایی مدل های مختلفی تعریف شده اند. مدل میانگین نزدیک ترین همسایگی، مدل خودهمبستگی فضایی محلی موران و مدل تحلیل لکه های داغ و سرد از جمله این مدل ها هستند که در این پژوهش به کار گرفته شده اند. ابزار تحلیل خودهمبستگی فضایی آماره موران نیز الگوی توزیع فضایی عوارض و پدیده ها را با در نظر گرفتن هم زمان موقعیت مکانی و خصیصه های درونی این عوارض ارزیابی می کند. مدل میانگین نزدیک ترین همسایگی هم از جمله آزمون های خوشه بندی است که برای تعیین الگوی پراکندگی پدیده ها از آن استفاده می شود. براساس این روش، شاخصی به نام Rn (میزان مجاورت) به دست می آید که دامنه آن بین عدد صفر تا 2/15 متغیر است. این شاخصِ پراکندگی، نحوه و چگونگی الگوی توزیع فضایی پدیده ها و عناصر را در محدوده مطالعاتی بیان می کند.
یافته ها در این قسمت از پژوهش برای سنجش جدایی گزینی، از 30 شاخص در سه بُعد اقتصادی با شش شاخص، بعد اجتماعی- جمعیتی با 15 شاخص و بعد کالبدی- فیزیکی با نه شاخص استفاده شده است. شاخص های مورد استفاده برای سنجش جدایی گزینی بعد اقتصادی از بلوک های آماری سرشماری نفوس و مسکن 1395 استفاده شده، عبارت اند از: نرخ اشتغال، بار تکفل، نرخ فعالیت، نرخ اجاره نشینی، نرخ مالکیت و نسبت جنسی اشتغال. برای سنجش طبقات بعد اقتصادی از مدل تاپسیس استفاده شده است که خروجی مدل به بلوک های آماری در Arcgis Pro 3.0 پیوست شد و با استفاده از روش طبقه بندی چندکی طبقه بندی گروه های جمعیتی انجام شد که 34/6 بلوک در طبقه پایین، 32/7 درصد در طبقه متوسط و 32/7 درصد نیز در طبقه بالا واقع شده اند. طبق مدل موران، به طور کلی الگوی توزیع بُعد اقتصادی به صورت خوشه ای است و میزان شاخص هم برابر 0/142 است. برای جداشدگی بُعد اجتماعی 15 شاخص استفاده شده است، که چهار شاخص حس تعلق، آرامش و سکون، روابط اجتماعی و اعتماد، از طریق پرسشنامه محاسبه شده و 11 شاخص دیگر (نرخ سواد، بعد خانوار، نسبت جنسی، تراکم جمعیت، نسبت مهاجرنشینی، نسبت طلاق، نسبت جنسی سواد، نسبت جنسی جمعیت محصل، درصد سالمندان، نسبت جنسی سالمندان، نسبت زنان سرپرست خانوار) از طریق محاسبه شاخص ها روی بلوک های آماری سرشماری نفوس و مسکن محاسبه شده اند. برای سنجش طبقات بُعد اجتماعی- جمعیتی از مدل تاپسیس استفاده شده است که خروجی مدل تاپسیس به بلوک های آماری در Arcgis Pro 3.0 متصل و با استفاده از روش طبقه بندی چندکی اقدام به طبقه بندی گروه های جمعیتی شده است که 34/6 بلوک در طبقه پایین، 32/7 درصد در طبقه متوسط و 32/7 درصد نیز در طبقه بالا واقع شده اند. میزان شاخص موران جهانی برابر 0/007 و الگوی توزیع نیز تصادفی است. برای سنجش طبقات بُعد کالبدی فضایی از مدل تاپسیس استفاده شده است که خروجی مدل تاپسیس به بلوک های آماری در Arcgis Pro 3.0 مرتبط و با استفاده از روش طبقه بندی چندکی، اقدام به طبقه بندی گروه های جمعیتی شده است؛ که 34/6 بلوک در طبقه پایین، 32/7 درصد در طبقه متوسط و 32/7 درصد نیز در طبقه بالا واقع شده اند. بر اساس مدل موران جهانی الگوی توزیع بعد کالبدی- فضایی خوشه ای است و شاخص موران برابر 0/008 است.
نتیجه گیری در بُعد اقتصادی، بین شش شاخص مورد مطالعه وزن نرخ اجاره نشینی برابر 0/354 دارای بیشترین وزن و نرخ فعالیت با وزن 0/052 دارای کمترین وزن است. بر اساس شاخص های اقتصادی 34/6 بلوک در طبقه پایین، 32/7 درصد در طبقه متوسط و 32/7 درصد نیز در طبقه بالا واقع شده اند و طبق مدل موران به طور کلی الگوی توزیع بُعد اقتصادی به صورت خوشه ای است و میزان شاخص هم برابر 0/142 است. بر اساس خروجی وزن دهی مدل AHP از شاخص های مورد بررسی در بُعد اجتماعی- جمعیتی، نسبت مهاجرنشینی با وزن 0/171 دارای بیشترین وزن و شاخص بُعد خانوار با وزن 0/019 دارای کمترین امتیاز است. در بُعد کالبدی- فیزیکی 11 شاخص بررسی شد، که شاخص فرسودگی قطعات دارای بیشترین امتیاز و اثر آن برابر 0/224 است و خانوار در واحد مسکونی با ارزش 0/028 دارای کمترین ارزش در جدایی گزینی شده است. از مجموع بلوک های محله که 34/6 بلوک در طبقه پایین، 32/7 درصد در طبقه متوسط و 32/7 درصد نیز در طبقه بالا واقع شده اند و بر اساس مدل موران جهانی الگوی توزیع بُعد کالبدی- فضایی خوشه ای است و شاخص موران برابر 0/008 است. جدایی گزینی بعد اجتماعی- جمعیتی شاخص های تک گروهی در بُعد یکنواختی برابر میانگین آن در سطح محله برابر 0/6 است، در واقع در مرز ورود به جداشدگی بالا واقع شده است. از نظر سطح جداشدگی طبقه متوسط با امتیاز 0/6964 در رتبه اول و طبقه بالا با امتیاز 0/6776 در رتبه دوم و طبقه پایین با امتیاز 0/658 در رتبه سوم جداشدگی قرار دارند. به طور کلی، میانگین این شاخص برای هر سه طبقه برابر 0/67 است. از نظر دسته بندی ایسلند و همکاران در طبقه بالا واقع شده است؛ اما چون فاصله کمی با 0/6 دارد، کمی فراتر از حد آستانه قرار دارد. اما بر اساس شاخص آنتروپی که میانگین آن برابر 0/18 است و چون کمتر از 0/3 است، جدایی شدگی در سطح پایینی اتفاق افتاده است. شاخص جینی نیز برابر 0/683 است و چون بالاتر از 0/6 است، جداشدگی در سطح بالا اتفاق افتاده است. بیشترین جداشدگی در طبقه متوسط با امتیاز 0/697 و در رتبه دوم طبقه بالا با امتیاز 0/68 و طبقه پایین به نسبت با میزان کمتر جداشدگی مقدار آن برابر 0/66 است و در تمامی سطوح شاخص آتکینسون نیز جداشدگی در سطح بالا اتفاق افتاده و میانگین شاخص نیز برابر 0/678 است.
بازآفرینی پایدار بافت های ناکارآمد پیراشهر تهران با رویکرد حکمروایی نوین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بافت های ناکارآمد و قدیمی مناطق پیراشهری کشور در اغلب موارد باگذشت زمان و عدم توجه و نگهداری مناسب، دچار فرسودگی و اضمحلال کالبدی و عملکردی شده اند. مسائل اجتماعی، اقتصادی، کالبدی و زیست محیطی از اعم مشکلات این بافت ها است، مسائل مطرح شده ازجمله دلایلی است که سیاست گذاران و برنامه ریزان شهری را مجاب به ارائه راهبرد ها و راهکار های مدیریتی در مواجهه با مسائل و مشکلات آن کرده است، یکی از این رویکرد های نوین، رویکرد بازآفرینی در چارچوب حکمروایی شهری است. در این راستا، هدف این پژوهش بازآفرینی بافت های ناکارآمد پیراشهری با تأکید بر حکمروایی نوین شهری در عرصه های پیراشهری (صفادشت، شهریار، ملارد، رباط کریم، اسلامشهر)، می باشد. تحقیق حاضر برحسب هدف، یک تحقیق کاربردی، برحسب نحوه گردآوری داده ها یک تحقیق تحلیلی و توصیفی می باشد و درنهایت حسب نحوه اجرا، از نوع پیمایشی، و از برحسب روش تحقیق از نوع کمی می باشد. به منظور تجزیه وتحلیل اطلاعات از نرم افزار SPSS، مدل FAHP، و مدل GMIR استفاده شد. نتایج آزمون تی تک نمونه ای نشان داد که وضعیت حکمروایی نوین شهری و بازآفرینی بافت های ناکارآمد در عرصه های مطرح شده نامطلوب ارزیابی شد، و بین این دو متغیر نیز ارتباط معنادار و مثبتی مشاهده شد. همچنین نتایج مدل FAHP نشان داد که در بین ابعاد بازآفرینی، بعد کالبدی بیشترین میزان تأثیرپذیری و بعد زیست محیطی نیز کمترین میزان تأثیرپذیری را از حکمروایی نوین شهری به خود اختصاص داده است. درنهایت نتایج مدل GMIR نیز به منظور رتبه بندی هر یک از عرصه های پیراشهری نشان داد، عرصه پیراشهری شهریار با مقدار 4812 بالاترین رتبه و صفادشت با مقدار 3976، پایین ترین رتبه را به خود اختصاص داده اند
ارزیابی مولفه های تاب آوری کالبدی محیطی بافت های ناکارآمد شهری در جهت کاهش بحران زلزله (مطالعه موردی: شهر ملارد)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ساختار و کارکرد شهری سال ۸ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۹
149 - 169
حوزه های تخصصی:
تاب آوری یک عبارت کلیدی در مدیریت ریسک سوانح است. تاب آوری در شیوه های مختلفی تفسیر می شود و ممکن است با یکدیگر متفاوت باشند تاب آوری اغلب اشاره به میزان یا حدی که یک سیستم معین قادر به تحمل و تاب آوری در برابر تغییرات مالی، بوم شناختی، اجتماعی و یا فرهنگی است قبل از این که خود را در یک مجموع جدید از ساختارها و فرآیندها مجدداً سازماندهی کند دارد. بافت های فرسوده شهری، محلات فرسوده ای در فضای شهری است که مسائل و پیچیدگی های اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی و شیوه خود را دارد. بحران های طبیعی پتانسیل این امر را دارند که در نبود سیستم های تقلیل مخاطرات به سوانحی هولناک تبدیل شوند. امروزه جوامع در پی وقوع شرایط اضطراری در تلاش هستند که هر چه سریعتر به وضعیت پیش از بحران دست یابند. از این رو در سال های اخیر به موضوع تاب آوری توجه بیشتری شده است. در این پژوهش سعی شده است شاخص های مؤلفه کالبدی محیطی تاب آوری شهری در بافت های ناکارآمد را که می تواند در تاب آوری شهری به کار گرفته شوند شناسایی شده تا به کمک آن به توان محدوده مورد مطالعه را نسبت به تغییرات و بحران های پیش رو انعطاف پذیر نمود. پژوهش حاضر از نوع کمی بوده که از تدابیر مطالعه اسنادی و میدانی به منظور گردآوری اطلاعات است. تجزیه و تحلیل اطلاعات با استفاده از فرآیند تحلیل سلسله مراتبی (AHP) در محیط نرم افزاری GIS 10.5 صورت پذیرفته است. هم چنین پژوهش حاضر را به لحاظ هدف می بایست در زمره پژوهش های کاربردی و به لحاظ روش در زمره پژوهش های توصیفی به شمار آورد. معیارهای مورد بررسی در تحقیق حاضر شامل فاصله از مراکز درمانی، ریزدانگی بافت، تعداد طبقات، جنس و قدمت مصالح، دسترسی به فضاهای سبز و باز و تراکم جمعیت می باشد. براساس نتایج به دست آمده از میان عواملی که مورد بررسی قرار گرفته است، معیار ریزدانگی با میانگین 338/0 در میان دیگر عوامل در نظر گرفته شده، بالاترین درجه اهمیت را در میزان تاب آوری محدوده مورد مطالعه داشته و بعد از آن، معیار جنس سازه 221/0 درصد، در میزان تاب آوری محدوده مورد بررسی تاثیرگذار هستند. بنابراین نتیجه گیری شد که براساس معیارها و عوامل تاثیرگذار برای کاهش بحران زلزله در منطقه مورد بررسی نه تنها عوامل موثر تاثیرگذار هستند بلکه بافت های فرسوده شهری نیز تاثیر فراوانی دارتد.