مطالب مرتبط با کلیدواژه

من و دیگری


۱.

تحلیل شعر «مرگ ناصری» با الگوی برخورد منِ غالب با دیگریِ مغلوب از منظر لاندوفسکی(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: نشانه - معنا شناسی فضای نشانه ای مرگ ناصری من و دیگری هویت

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۹۸۱ تعداد دانلود : ۳۹۰
نشانه شناسی در چرخشی پارادایمی به رویکردی پساساختارگرا با دورنمایی پدیدارشناختی گرایش پیدا می کند. حاصل این تحول، قائل شدن به جایگاه سوژه تن دار در فرایند گفته پردازی و توجه به جریان ادراکی حسی و مناسبات فرهنگی و اجتماعی در مقوله زبان و نشانه است. نشانه شناسی در سطح فرهنگی و اجتماعی نیز برآیند همین نگرش است . در این نگرش، شیوه برخورد و تعامل منِ سوژه با دیگری تغییر می کند و معادلات جدیدی میان آن ها رقم می خورد. درنتیجه، فضاهای نشانه ای جدیدی شکل می گیرد که ارتباط آن ها با یکدیگر از نوع تعاملی، تقابلی، طردی و تطبیقی است. چگونگی این تعامل بر الگوی اریک لاندوفسکی مبتنی است و در قالب چهار استراتژی شبیه سازی، طرد، تفکیک و پذیرش هویتی قابل توصیف است. بر پایه این، پرسش اصلی مقاله حاضر این است که در فضای گفتمانی شعر «مرگ ناصری» احمد شاملو، عملکرد نشانه ای فرهنگ در مقام سپهر نشانه ای و نوع برخورد و تعامل خود با دیگری مبتنی بر چه سازوکار نشانه معناشناختی است. هدف از پژوهشِ حاضر نیز بررسی نوع برخورد خود و دیگری و روابط پیچیده آن ها در شعر مورد نظر از منظر نشانه شناسی فرهنگی اجتماعی برای تبیین جایگاه فضاهای فرهنگی حاکم بر آن است. با این بررسی می توان چگونگی تداخل فضاهای نشانه ای و درنهایت شکل گیری فضای نشانه ای مرکزی را در سطحی اجتماعی فرهنگی توصیف و تبیین کرد.
۲.

بازخوانی منطق گفت وگویی باختین در آثار صادق هدایت(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)

کلیدواژه‌ها: میخاییل باختین صادق هدایت منطق گفت وگویی من و دیگری گزاره های خطابی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۴ تعداد دانلود : ۳۶
نظریه منطق گفت وگویی میخاییل باختین از نظریه های مطرح حوزه ادبیات است که در هر اثری ادبی، به ویژه رمان و داستان قابل تحلیل و بررسی است. در آثار صادق هدایت هم این ادعا قابل طرح است که می توان آثارش را با این نظریه تطبیق داد تا به این پرسش پاسخ داد که هدایت چه گزاره ها و روش هایی برای گسترانیدن سخن و طرح دیدگاه های فلسفی و اجتماعی خود بهره برده است. هدایت که بنا بر آموخته های خود، با روش بینامتنیت تأثیرات بسیاری از آثار تاریخی و هنری پیش از خود گرفته، در پردازش آثارش، مهارت قابل تأملی داشته تا در نقد و تحلیل آثارش، آشنایی با فضای ذهنی او نیازمند دقت و تکاپوی بیشتر در علوم مختلف باشد. این پژوهش، با رویکرد و روش تحلیل محتوایی و بامطالعه کتابخانه ای، دیالکتیک من و خود و همچنین، تقابل خود با جامعه و چگونگی بهره بردن از گزاره های خطابی و تقابل من و دیگری موردبررسی قرار گرفته است. بنابراین، با این فرضیه که صاحب اثر و اندیشمند، به هر موضوعی بپردازد، تعلق خاطر دارد، آثار هدایت را می توان گاه برآمده از کنش حاصل از تقابل خود و اجتماع و گاه دیالکتیک خود با خود دانست. نتیجه حاصل از این پژوهش با تحلیل مؤلفه هایی من و دیگری، بینامتنیت، شیوه روایی و گزاره های خطابی پرسشی، ندایی و امری نشان می دهد که هدایت میان تقابل خود و جامعه و دیالکتیک خود با خود، در سیلان بوده و او از هر شیوه ای برای بیان عقاید خود در باب زندگی و جامعه و اندیشه های فلسفی خود بهره برده است.
۳.

نظریه خودگفتمانی و جایگاه آن در تجربه دینی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: تجربه دینی خودگفتمانی خود اجتماعی من و دیگری

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۵ تعداد دانلود : ۲۰
هسته نظریه خودگفتمانی توسط هوبرت هرمنس و کمپن شکل گرفته است. از نظر هرمنس خودگفتمانی به عنوان یک مفهوم و توانایی روان شناختی-فرهنگی در جریان گفتگو تأثیر به سزایی دارد. ما جایگاه این جریان را درباره ساحت تجربه دینی بررسی کرده ایم. این جریان، عالم درون فرد را در میان تجارب دینی ادیان متفاوت، مانند جامعه ای از موقعیّت های نسبتاً مستقل، همچون یک منظره خیالی، امّا بر اساس عالم خارج در نظر می گیرد و از جایگاهی فراتر و مشرف بر موقعیّت های تصوّر شده به آن ها توجّه می کند. با وجود شرایط تأثیرگذار بر گفتگوی ادیان، وجود یک پذیرش بی قیدوشرط در رویکرد کثرت گرایی، زودباوری و مسئله تحمیل در ارتباط با یک تجربه فرض شده دینی، خودگفتمانی در عین در برداشتن و تمرکز بر تجربه من و دیگران، می تواند پذیرش راحت تر و قانع کننده تری از آنچه که تجربه کرده ام و آنچه که می توانست تجربه شود داشته باشد. همچنین با توجّه به شرایط غیرمستقیم تأثیرگذار بر چگونگی وقوع تجربه دینی، آن می تواند موقعیّت های دینی دقیق، جزئی و واقع بینانه تری را تصوّر و آن ها را از منظر همه جانبه تر تحلیل کند. در اولین جایگاه، می تواند با تجربه مبهم و پیچیده منتسب به حقیقت دین در فرد، مواجهه واقع بینانه تری داشته باشد. دوم، ارتباط دادن هویّت های دینی در موقعیّت های متفاوتِ درون یک فرد است. سوم، تأثیر آن بر شکوفایی ظرفیّت معنوی فرد است. خودگفتمانی اولویّت های درون یک فرد و دلیل این اولویّت یافتن ها، پیش فرض ها و اعتقادات اثبات شده ما را مورد توجّه قرار می دهد و با توجّه به تأثیرپذیری ما از پیوند های عاطفی و اجتماعی، قضاوت واقع بینانه تری انتظار دارد.