مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
براق
حوزه های تخصصی:
اسطوره، دریچه ای به تجربه های ماورایی است، تجربه هایی که فراسوی استدلال عقلی می نشیند. بنابراین، بهترین بستر برای بیان تجربیات عمیق انسان در برقراری ارتباط با مبدا هستی است، زیرا، تجربیاتی ژرف مانند معراج حضرت پیامبر، به استدلال های منطقی تمکین نمی کنند. حیوانات ترکیبی در دنیای اساطیر نقشی مهم ایفا می کنند و براق – مرکب حضرت پیامبر در شب معراج – در میان حیوانات ترکیبی اساطیری، نمونه ای نادر به عنوان واسطه تحقق تجربه های ماورایی انسان است و مفاهیم نمادین بسیاری را در خود نهفته دارد.
مضمون معراج حضرت پیامبر از دوره ایلخانی مورد اقبال هنرمندان واقع شد و در دوران تیموری و صفوی شاهکارهایی در این زمینه آفریده شدند. در این مقاله نمونه هایی از براق در نگاره های دو مکتب مورد مقایسه قرار گرفته است. هنرمندان با در نظر داشتن روایات و آثار ادبی و بهره گیری از سنت های تصویری مکتب مربوط و خلاقیت خود به ترسیم براق همت گماشته اند. براق در نگارگری هرات گاه زیبایی صرف و گاهی شکوه را به نمایش می گذارد و هنرمند در نگارگری تبریز زیبایی و شکوه را با هم می آمیزد و در وجود براق عرضه می کند.
تحلیل عناصر نمادین و کهن الگویی در معراج نامه های نظامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از بخش های برجسته در منظومه های نظامی، معراج نامه های اوست که وی آنها را به تقلید از سنایی غزنوی سروده است. مطالعه این بخش از خمسه نظامی بیانگر آن است که شاعر در توصیف این واقعه عظیم دینی و تاریخی به منابع سیره و تفسیر توجه ویژه داشته و حوادث را آن گونه که در این منابع آمده، البته با نگاهی کلیتر و با بیان هنری و شاعرانه خود به رشته نظم درآورده است. آنچه در معراج نامه های نظامی قابل توجه مینماید، برخی اندیشه های نمادین و کهن الگویی است که دریافت معنای آنها نسبتاً دشوار است و نیاز به تاویل و تفسیر و مراجعه به دیگر منابع دارد. برای مثال در شکل شناسی معراج، نظامی، تصویری کهن ارائه داده است که با قدیمیترین اندیشه های بشری پیوند مییابد. در توصیف براق، اسب شبه اساطیری پیامبر (ص) نیز شاعر اوج هنر و دانش خویش را به کار برده و مفاهیمی را مطرح نموده است که تنها در پیوند با نمادها و کهن الگوها میتوان آنها را دریافت؛ مفاهیمی که شکل مصور آن در مینیاتورهایی که معراج را به تصویر کشیده اند نیز منعکس شده است.
بررسی میزان انطباق تصویر براق در معراج نگاری های عصر قاجار با روایات اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
معراج پیامبر(ص) موضوعی مهم در حوزه نگارگری و بخش جدانشدنی نسخه های خطی فارسی و پس از آن در کتب چاپی محسوب می گردد. خلق این تصاویر تحت عنوان معراج نگاری از عصر ایلخانان آغاز و در دوره قاجار و متقارن با چاپ کتب سنگی دنبال شد. با این حال به احتمال فراوان روایات اسلامی دست مایه تصویرسازان در باب این مرکب قرار گرفته است، که با سیر و غور در آن می توان به تطبیق نسبی تصاویر براق با احادیث و روایات برجای مانده در معراج نامه های دوره قاجار دست یافت. هرچند در این بین نباید عقایدآفرینندگان و پردازندگان آثار و نفوذ سبک های هنری غرب را نادیده گرفت. این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی به بررسی روایات، احادیث و تفاسیر مرتبط با ویژگی های ظاهری براق پرداخته و میزان تطبیق آن را با معراج نگاری های این عصر مورد تحلیل و سنجش قرار می دهد.
بررسی تطبیقی نگارة «در راه اورشلیم» و نگارة «معراج»، اثر سلطان محمد (با تأکید بر پیامبر(ص)، جبرئیل و براق)
روایت قرآنی معراج پیامبر(ص) رایج ترین مضمون شیعی در حوزه نگارگری ایرانی- اسلامی است که همواره بستری مناسب برای خلاقیت هنرمندان نگارگر ایرانی را فراهم نموده است. نگاره در راه اورشلیم از معراج نامه شاهرخی که در دوره ی تیموری مصور شده و نگاره ی معراج اثر سلطان محمد،که در دوره ی صفوی منقوش شده، رقعه هایی بی نظیر در عرصه هنرهای دینی محسوب می شوند،که ضمن بهره مندی از اسلوب نگارگری زمانه ی خود، دارای عناصر تصویری شامل: پیامبر(ص)، جبرئیل و بُراق می باشند. لذا در این مقاله سعی در پاسخ دادن به این مسئله است که هر دو نگاره دارای چه عناصر ساختاری مشترک و عوامل شیعی تأثیر گذار بر ساختارهای مشترک این دو نگاره کدامند. ابتدا طبق تحقیقات اسنادی و کتابخانه ای، دو نگاره از دو دوره متفاوت انتخاب و از حیث ساختار و ترکیب بندی و سپس عوامل شیعی تأثیرگذار بر این ساختارهای مشترک همچون بینش نگارگر در مورد نور محمدی و انسان کامل بررسی شد. مقاله ی حاضر به روش توصیفی - تحلیلی در پی دست یابی به وجوه اشتراک و افتراق ساختاری و عوامل شیعی تأثیرگذار در هر دو نگاره است. یافته های این تحقیق نشان می دهد که در هر دو نگاره، نور محمدی است که در بینش شیعی فیض مطلوب انسان کامل است و این انسان کامل در وجود پیامبر(ص) به یک شکل، اما در دو اثر متبلور شده است.
آیکونوگرافی نگارة ظاهرشدن فرشتة جبرییل در اندازة واقعی خود (با تأکید بر پیامبر(ص) ، جبرئیل و براق)
آیکون، یا آیکونوگرافی امروزه یکی از روش های تحقیقاتی معتبر در زمینه ی مطالعات تصویری قلمداد می شود. در قرن بیستم این مطالعات نظام مند به صورت یک دانش مستقل و آکادمیک ارائه می شود. این جریان که در قرن شانزدهم توسط سزار ریپا آغاز شد، با شخصیت هایی همچون دیدرو، دیدرون، مال، واربورگ و پانوفسکی تداوم و تکمیل شد. آیکونوگرافی شاخه ای از علم آیکونولوژی است که در آن مطالعات بر روی یک نمونه تصویری در بستر گسترده ای از تاریخ، فرهنگ، هنر و مناسبات اجتماعی صورت می پذیرد. در این مقاله بر اساس رویکرد پانوفسکی به بررسی نگاره ای از معراج نامه شاهرخی متعلق به مکتب هرات(قرن 9 ه .ق) با عنوان ظاهر شدن فرشته ی جبرئیل در اندازه ی واقعی خود می پردازیم. در آیکونوگرافی، نگارگری ایرانی اسلامی در عصر شاهرخ شاهد تحولاتی جدی در نگارگری با موضوعات هنری در حوزه ی دینی و مذهبی هستیم. مضامین دینی، در نگارگری ایرانی جان تازه ای به خود می گیرد، که توسط رویکرد آیکونوگرافی قابل ادراک می باشد؛ چرا که نگارگر دینی دوره ی شاهرخ عمدتاَ به ارائه ی تصاویر حسی و با مفاهیمی دینی، عقیدتی و به سفارش حاکمان وقت ارائه می دهد. برای درک بهتر نگاره های معراج نامه ی شاهرخی کاربست سه مرحله ای پانوفسکی که شامل رویکرد توصیفی(فرمی)، تحلیلی و تفسیری است به خوبی مؤثر واقع شده. در این مقاله با بررسی این نگاره از نسخه ی معراج نامه ی شاهرخی به مدد همین سه رویکرد و روند تفسیری، سعی در پاسخ به این مسئله است که، در این نگاره چه بیان های تصویری از دیدگاه آیکونوگرافی وجود دارد؟ تا ضمن درک موضوع و مضمون اثر و همچنین پی بردن به معنی لایه های درونی یک اثر، به طور علمی و صحیح به شناخت درستی از شکل گیری یک اثر هنری و مقصود خالق اثر، در یک دوره ی تاریخی، دست یافت.
بررسی تطبیقی بُراق و سانتور در ایران و یونان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جلوه هنر سال دهم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۳ (پیاپی ۲۱)
59 - 68
حوزه های تخصصی:
آن چه در این مقاله می خوانید، نقش مهم و اثرگذارِ اساطیر، حکومت، ایدئولوژی، هِژِمونی(Hegemoni)، قومیت ، زبان و نشانه های دیداری و دیگر رویدادها و مؤلفه ها بر الگوهای باستانی، روایی و تصویریِ ایران و نواحی آن می باشد. این مجموعه از مبادلات فرهنگی و سیاسی، با روی کار آمدن دولت ها و هم نشینیِ اندیشه متفکران و هنرمندان، بنیاد نشانه های تصویری را دگرگون نموده و آموزه های دینی را در بطن آن، مستتر گردانیده اند. بدین ترتیب، این ساختار، موجب تغییر در مفهوم و اندک تمایزی بر شکل ظاهری مرکب پیام آورِ اسلام (بُراق/ تصویر 1و3) در داستان معراج گردیده است. اسطوره ای همتایِ سانتور(Centaur)یونانی (تصویر2)، با پیکره ای حیوانی و سیمایی زیبا و انسانی، که قدرتِ حاکمان نواحی اسلامی، روابط نمادین در علم اعداد، ناخودآگاهِ مردانه و جنسیتِ زنانه و دیگر موارد را با روایتی مقدس و منسوب به مسلمانان(معراج پیامبر) ادغام و منتشر نموده است. از این رو، آمیزش صورت گرفته، محصول نوعی تطبیق بینافرهنگی و جهان بینیِ سیاسی در پادشاهی گسسته ایران می باشد، که به منظور ترویج آرمان های مذهبی، حکایتِ معراج را با نقشِ بُراق(Buragh)، به صورت آشکار یا پنهان پیوسته و روانه فرهنگ اسلامی می گرداند. حال آن که، گفته های بالا نتیجه ساختارِ پژوهشی کتابخانه ای و تطبیقی از گونه عَرضْی است؛ تا در رسیدن به وجهی دیگر از جوهره فکری و تصویری هنر ایران دست یابیم. بر این اساس، مطالعات نظری این تحقیق، ما را در جهت پاسخ به: 1-چگونگیِ رابطه ظاهری و معنوی بُراق و سانتور؛ 2- بررسیِ جنسیت، مفاهیم و عوامل اثرگذار بر زنانگی یا مردانگیِ مَرکَب پیامبر، یاری خواهد کرد.
بازنگری عرفان در مبانی نگارگری های معراج حضرت محمد(ص)
منبع:
پیکره دوره پنجم پاییز و زمستان ۱۳۹۵ شماره ۱۰
31 - 43
حوزه های تخصصی:
نمودهای اسلامی و عرفانی در نگارگری های بسیاری دیده می شوند که یکی از برترین و بهترین نمونه های این نمودها، معراج حضرت محمد (ص) است. این مقاله، به بخشی از عناصر تأثیرگذار مفاهیم عرفان اسلامی بر نگارگری های معراج می پردازد؛ هدف اصلی این پژوهش، بررسی جنبه های بَصَری به کار رفته در نگاره های معراج، با توجه به مفاهیم و نمودهای اسلامی و عرفانی است. و در این پژوهش به پرسش هایی مانند، نسبت میان ادبیات عرفانی و هنر نگارگری چگونه است و نمادهای عرفانی به کار رفته در نگاره های معراج چگونه نمادهایی هستند پاسخ داده می شود. در این پژوهش، بیست نگاره از نگاره های معراج، از لحاظ «ترکیب بندی»، «نمادپردازی رنگ ها»، «چهره ها و پیکره ها»، و عناصر تصویری مهمی چون«هاله ی مقدّس»، «بُراق»، «فرشته – انسان بالدار»، «درختان، گیاهان،کوه ها، ابرها و تزیینات» مورد بررسی قرارگرفته اند. روش تحقیق توصیفی و تحلیلی است و داده های آن از منابع کتابخانه ای و شواهد تصویری به دست آمده است.
تصویرگری براق در هنر سفالگری ونگارگری دوره اسلامی با تاکید بر معراج پیامبر (ص)
منبع:
نگارینه هنر اسلامی سال دوم بهار ۱۳۹۴ شماره ۵
51 - 63
حوزه های تخصصی:
واقعه معراج پیامبر اکرم (ص) همواره موردتوجه هنرمندان بوده و موجب پدید آمدن آثار متعددی در عرصه های مختلف هنری همچون؛ نگارگری و سفالگری شده است. بنابر آیات قرآن کریم، شبی در مکه، جبرئیل بر پیامبر اکرم (ص) نازل می شود و پیامبر را به بیت المقدس فرامی خواند (آیه اول سوره اسرا و آیه 18 سوره نجم). پیامبر سوار بر مَرکبی به نام بُراق می شود و سفر روحانی خود را آغاز می کند. در سده هفتم هجری قمری و در عهد ایلخانی، چالش های مذهبی موجب شد تا تصویرسازی روایات قرآنی، به ویژه موضوعاتی که در ارتباط وقایع زندگی پیامبر اسلام است، موردتوجه قرار گیرد. یکی از این نقوش تزیینی، نقش اسفنکس ها در کنار درخت زندگی است. این نقوش به عنوان کهن الگو در فرهنگ ایران باستان و میان رودان، بستر مناسبی برای وصف روایت فرازمینی معراج، از نگاه هنرمندان نگارگر و سفالگر، فراهم آورد. هدف این مقاله مطالعه و شناخت دقیق نقش نمادین بُراق و درخت سدره المنتهی بر روی سفالینه های دوره اسلامی و مقایسه آن با نمونه های نگارگری است. همچنین در ادامه فرایند این پژوهش به چرایی انتخاب موجود اساطیری اِسفَنکس به عنوان مرکب پیامبر پرداخته می شود. روش انجام این پژوهش، تاریخی و توصیفی- تطبیقی و شیوه گردآوری، به صورت کتابخانه ای و میدانی است. نتایج پژوهش، بیانگر آن است که واقعه معراج، واقعه ای فرازمینی است؛ بنابراین هنرمندان، نقوش اِسفَنکسی را که هم موجودی اسطوره ای و هم در ارتباط با علم نجوم بوده به عنوان مرکب پیامبر در سفر روحانی ایشان در نظر گرفته اند.
الگوهای معراج نگاری در عصر ایلخانی و تیموری بازخوانی الگوی بصری معراج به وساطت عنصر «زمین» و «براق» با اتکا به متون معراجیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«حدیث» را اگرچه می توان پایه سنت معراج نامه دانست، این سنت در متون تفسیری بارور شد و بعدتر در متون مستقل منثور و نیز مقدمه های منظوم ادامه یافت. در مقابلِ سنتِ بالنسبه روشن متون معراجیه، سرآغازِ تاریخِ نگاره های معراج معلوم نیست. آنچنان که مشهور است قدیمی ترین معراج نگاره های ایرانی اسلامی، بازمانده عصر مغول هستند؛ نیز یکی از دو نمونه سلسله نگاره ای معراج (منسوب به احمدموسی) متعلق به همین عصر دانسته می شود اما تا امروز متن قابل استناد نگارگران، به طور متقن، شناخته نشده است. شناختی که در معراج نگاره های متأخری که برای منظومه ها ساخته شده، روشن تر است. متن حاضر با فرض گرفتن ارتباط میان متون و تصاویر معراجیه ها، تلاش داشت با اتکا به روایت های مختلف معراج در هر دوره، به دسته بندی معراج نگاره های متقدم بپردازد و الگوهای بصری نگاره های معراج را تبیین کند تا پاسخی برای این پرسش که «چه ارتباطی میان الگوهای روایی و الگوهای بصری معراج وجود دارد؟» به دست دهد. در این راستا، در کنار «براق» (از اصلی ترین عناصر معراج)، از عنصر «زمین» که عنصری غیرضروری در روایت عمومی معراج می نمایاند، در مقام «راهنما» استفاده شد که به ایجاد سه الگوی بصری معراج برای نگاره های قرن هشتم و نهم انجامید؛ الگوهایی که هریک، رویکرد متفاوتی نسبت به نقش کردن عنصر زمین (خاک، ساختمان و...) اخذ کرده بودند. برای روشن تر شدن دلایل خلق این الگوهای بصری، به متون منثور معراج رجوع شد تا ضمن یافتن الگوهای روایی معراج، از شباهت های موجود در الگوهای بصری و روایی اطلاع حاصل شود. در نهایت، استناد به عنصر زمین در این دو نوع رفتار (متنی و تصویری)، توانست سه الگوی بصری معراج نگاره ها را معنادار سازد. در این سه الگو، دسته ای از نگارگران به زمین نقشی محوری در نمایش معراج بخشیده اند، دسته ای زمین را حذف کرده و در نهایت معراج نگارانی نیز اگرچه زمین یا نشانه های زمینی را تصویر کرده اند، رفتاری مغایر با نص معراج داشته اند. این پژوهش با روش توصیفی و تحلیلی و مطالعات کتابخانه ای شکل گرفته است.